جامعه شناسی سیاسی اسرائیل(5)
نژاد پرستی افراطی
"اگر بخواهید در قرن بیستم در فلسطین عرب،کشوری را ایجاد کنید که صرفا کشور یهود باشد،یا تحت سلطه یهود اداره شود این کار منجر به تشکیل مستعمره خواهد شد و کشوری با افکار و روحیه نژاد پرستی در آن به وجود می آید"
این پیشگوئی «رودنسون» از سوی مولفان کتاب«اسرائیل و جنوب آفریقا» به جد گرفته شد و ایشان از رهگذر یک مطالعه تاریخی – اجتماعی درباره جامعه اسرائیل در نهایت به تشبیه اسرائیل با دولت نژاد پرست(سابق)آفریقای جنوبی دست می یازند که در وجوه متعددی با یکدیگر شبیه اند.من جمله در نژاد پرستی.
این ویژگی در جامعه اسرائیل از شدت و حدت بسیاری برخوردار است به صورتی که در مقیاسی خردتر حتی در درون جامعه یهودی نیز وجود دارد.مطابق این شرح ما در درون جامعه اسرائیل با دو زیر مجموعه کوچکتر مواجهیم:اشکنازیها و سپاردین ها.گروه اشکنازی نسبت به سپاردین خود را برتر دانسته و از حیث اجتماعی خود را بالاتر قرار می دهد.به عنوان مثال در اواسط دهه 1960دو سوم کسانی که در مشاغل پست تر اشتغال داشتند از سپاردیون ها بودند. و یا ملاحظه می شود که درصد جمعیت یهودی که هرسه نفرشان در یک اطاق زندگی می کنند برای سپاردیم ها به 38درصد می رسد در حالی که برای اشکنازی ها این رقم معادل 7درصد می باشد.این تبعیض در تمامی مراتب اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی نمود دارد.اما بروز آن در حوزه مسائل اقتصادی آشکارتر است در همین ارتباط ریچ اظهار داشته است که جامعه شرقی(سپاردین ها)در اسرائیل در رتبه دوم از حیث اجتماعی – اقتصادی قرار دارند به گونه ای که حتی تاسیس مراکز تعلیمی مجزا و یا ارتباطات اجتماعی مجزائی به دنبال داشته است.
وجه دیگر این نژادپرستی ناظر بر روابط اعراب و یهودیان در اسرائیل می باشد که ضمن آن یهودیان به خاطر داشتن نژاد عالی نه تنها بر اعراب بلکه بر کلیه نژادها برتری داده می شوند.علت وجود چنین برتریی هم عموما در «اراده الهی»و یا در «رنج و زحمتی»دانسته می شود که این قوم متحمل شده اند. به زعم «فروید» با رجوع به داستان حضرت موسی می توان برگزیدگی این ملت را بر دیگر امم درک کرد و لذا در پاسخ به یکی از دوستانش که از او درباره نحوه تعلیم فرزندانش سوال می کند،اظهار می دارد:اگر نگذاری فرزندت مانند یک فرد یهودی پرورش یابد،تو پویائی او را سلب کرده ای! فروید این برتری جوئی را در کتاب موسی و توحید به نحو معتدلتری و در قالب استنادات علمی و طبیعت شناسانه توجیه می کند.
به هر حال فروید در این زمینه تنها نیست و ما می توانیم به مجموعه عظیمی از آثار ادبی – فلسفی و علمی اشاره داشته باشیم که این تفوق نژادی را بیان می دارند.در این مجموعه متنوع رمانها به علت جذابیتی که برای خواننده دارند نقش مهمی ایفا می کنند.از مهمترین این رمانها می توان به «دیوید آلروی» نوشته سیاستمدار مشهور انگلیسی،«دیزرائیلی»به سال1833،رمان«دانیل دروندا»نوشته «گئورگ الیوت» 1961که به عنوان مکمل رمان دیزرائیلی به شمار می رود اشاره کرد که همگی به شرح حال شخصیتهایی یهودی اختصاص دارند و به نحوی برتری نژادی آنها را به نمایش می گذراند.
وجود چنین تبعیضاتی در بین یهودیان و اعراب،گذشته از ریشه های نژادپرستانه دارای یک انگیزه سیاسی هم می باشد که همانا ایجاد نوعی وحدت در میان یهودیان مختلف برای شکل گیری واحد سیاسی تازه ای به نام اسرائیل می باشد.«کوخای شمش»در تبیین این وجه از نژادپرستی که نوک حمله آن علیه اعراب است اظهار می دارد:"از وقتی که من خودم را می شناسم به یاد دارم که سعی دارند مرا قانع کنند که بین من و اعراب تفاوتی است.به این معنی که آنها سعی کرده اند این فکر را که یهودیان بر اعراب تفوق دارند و ما ملت یهود یک ملت برگزیده و برتر هستیم،به من بقبولانند."
نتیجه آنکه جامعه اسرائیل از این عارضه جدی به شدت در رنج می باشد و از حیث اجتماعی، نژادپرستی تا حدود زیادی انسجام و همبستگی ملی اسرائیل را تهدید می کند.
در بخش بعدی به مسئله شکافهای موجود در جامعه اسرائیل می پردازیم
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس