متغیرهای موثربرفرایند سازش
مقدمه
از دهه 1970 به بعد، تلاشها برای رفع منازعات فلسطینی- اسراییلی و منازعه عربی- اسراییلی به نتایج متفاوتی انجامیده است. در محور منازعه عربی- اسراییلی، تعدادی از کشورها از جمله مصر و اردن، با اسراییل پیمان صلح بستند. (مصر در سال 1979 پیمان صلح کمپ دیوید و اردن در سال 1994، پیمان صلح وادی عربه را امضا کرد). سازمان آزادیبخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات نیز با امضای قرارداد اسلو، سعی کرد چهارچوبی را برای رفع منازعه و خلق صلحی فراگیر با اسراییل ایجاد کند اما واقعیت نشان میدهد که این چهارچوب نه تنها به صلحی فراگیر منجر نشده است بلکه رژیم صهیونیستی در این چهارچوب توانسته است با «مدیریت منازعه» به جای «حل منازعه» بازی را به نفع خود پیش ببرد. در سال 2010، گفتگوهای مستقیم تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی برای رسیدن به صلح در دستور کار قرار گرفت. از آنجا که این گفتگوها به نتایج مثبتی منتهی نشد، پس از مدتی قطع گردید. مجدداً در سال 2012 و پس از گذشت 15 ماه از توقف مذاکرات، ازسرگیری مذاکرات مجدداً در دستور کار قرار گرفت ولی باز هم به نتیجه نرسید. از آن تاریخ به بعد، گاه و بیگاه، خبرهایی در مورد برقراری مجدد مذاکرات مستقیم صلح منتشر گردید اما هنوز صورت واقعیت به خود نگرفته است. این گزارش در پی آن است که با اشاره به متغیرهای مؤثر بر فرایند صلح و فلسطین در قالب «متغیرهای با تأثیر منفی» و «متغیرهای با تأثیر مثبت» آینده فرایند صلح را بررسی و تحلیل کند.
الف) متغیرهای با تأثیر منفی بر فرایند صلح تضادهای ایدئولوژیکی و سیاسی نهفته در ساختار فلسطین و در میان بازیگران و گروههای نقشآفرین فلسطینی، محوری کلیدی در درک متفاوت یا موضعگیری متفاوت آنها از صلح است. در حالی که گروههای مقاومت به محو کامل اسراییل و بازسازی مجدد حاکمیت فلسطین به اراضی تاریخی فلسطین تأکید میورزند، طرفداران صلح و سازش معتقدند شرایط فعلی بایستی مبنای تحلیل واقعیات و لنگرگاه آرام گرفتن کشتی صلح باشد. جامعه اسراییلی نیز فارغ از این تضادها نیست. راستگرایان افراطی نه راه حل دو دولت را برمیتابند و نه حذف حاکمیت اسراییل بر بخشهایی از اراضی اشغالی را. آنان که به دنبال تأمین صلح و ثبات هستند نیز معتقدند مذاکرات صلح بایستی فقط با بخشی از فلسطینیها صورت گیرد و گروهی از فعالان فلسطینی (از قبیل حماس و گروههای مقاومت) جایی در مذاکرات نداشته باشند. از این رهگذر، نمود عینی متغیرهای با تأثیر منفی در قالبهای فوق را میتوان به شرح زیر برشمرد:
1- اقدامات تنبیهی اسراییل: بلافاصله پس از رأی مثبت مجمع عمومی سازمان ملل به درخواست تشکیلات خودگردان فلسطین در 29 نوامبر 2012 و ارتقای جایگاه فلسطین از «موجودیت ناظر» به «دولت ناظر غیرعضو»، مقامات رژیم صهیونیستی همان گونه که پیش از آن اعلام کرده بودند از بستههای تنبیهی خود در برابر تشکیلات خودگردان رونمایی کردند. بلوکه کردن درآمدهای مالیاتی تشکیلات خودگردان و تصویب طرحهای جدید شهرکسازی در مناطق مختلف کرانه باختری به ویژه قدس، بخشی از بستههای تنبیهی بود که به تحریک مقامات تشکیلات خودگردان و گروههای مختلف فلسطینی دامن زد. این اقدامات میتوانند چهارچوب متزلزل فرایند سازش را شکنندهتر کنند. وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی و نارضایتی مردم از تداوم حاکمیت گروه فتح، سرشکستگی سیاسی و آماده شدن زمینه برای شروع انتفاضه سوم از نتایج این متغیر خواهند بود.(1) 2- حضور و تداوم اندیشه ضد فلسطینی در حاکمیت اسراییل: بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر افراطی رژیم صهیونیستی در مبارزات انتخاباتی خود عنوان کرده بود که سعی دارد از طریق ائتلاف با حزب افراطی دیگر رژیم صهیونیستی به نام «اسراییل خانه ما» و تصاحب دوباره پست نخست وزیری در انتخابات آینده، تداوم برنامههای ضد فلسطینی و خصمانه خود علیه فلسطینیان را تضمین کند. نتانیاهو اگر چه ادعا میکند خواهان روند تحقق صلح با فلسطینیهاست اما معتقد است که قبول پیششرطهایی که رئیس تشکیلات خودگردان خواهان آن است، مانع از این روند میشود. وی در آخرین سخنان خود درباره روند صلح اظهار کرد: «برقراری صلح در حال حاضر غیرممکن است چرا که محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان بدون پیششرطهایش حاضر به مذاکره نیست.»(2) پیروزی نتانیاهو و احزاب راستگرا در نوزدهمین انتخابات کنست به معنای تداوم این اندیشه و تجدید سیطره آن بر سیاستهای رژیم صهیونیستی در آینده است.
3- تداوم اختلافات فتح و حماس در تعریف وضعیت آینده فلسطین: موفقیت فتح و تشکیلات خودگردان در جبهه سیاسی و پیروزی حماس در جبهه نظامی، نویدبخش نزدیکی بیشتری میان دو گروه اصلی فلسطین و تحقق آشتی ملی در آینده فلسطین بود. اما حقیقت آن است که گسستهای واقعی بر پیوستهای آرمانی پیشی گرفتهاند. مسیر همبسته شدن تعاریف فتح و حماس از آینده سیاسی، حقوقی و آرمانی فلسطین، راهی بس طولانی دارد. در حالی که محمود عباس به تشکیل حکومت و دولت- کشور فلسطین در 22 درصد از اراضی کنونی فلسطین تاریخی رضایت داده است، جنبش حماس مرزهای کنونی را واقعی نمیداند. اختلاف در این حوزه سبب شد تا مقامات تشکیلات خودگردان، جنبش حماس را متهم کنند که به دنبال توافق پشت پرده با اسراییل برای تشکیل کشور موقت است. صائب عریقات، عضو کمیته اجرایی ساف رهبران حماس را متهم ساخته است که به طور سری و از طریق واسطههایی با صهیونیستها در مورد تشکیل کشور موقت با مرزهای موقت مذاکره کردهاند. وی حمایت برخی کشورهای عربی از حماس برای رسیدن به این هدف را مایه تأسف دانست. حماس نیز در مقابل، این اظهارات را کاملاً کذب و عاری از صحت دانست.(3) وجه دیگر اختلاف میان دو گروه زمانی بروز کرد که محمود عباس علناً اعلام کرد از حق بازگشت آوارگان فلسطینی عقبنشینی میکند. وی در مصاحبه با شبکه 2 تلویزیون رژیم صهیونیستی آشکارا گفت: «از نظر من، فلسطین، مرزهای 1967 و پایتخت آن، قدس شرقی است. این فلسطین از نگاه من است. من معتقدم کرانه باختری و نوار غزه، همان فلسطین و دیگر بخشها اسراییل است.» جنبش حماس این سخنان را بیانگر موضع شخصی عباس دانست و تأکید کرد کسی که از حق بازگشت چشمپوشی کند باید از رهبری ملت فلسطین نیز چشمپوشی کرده و استعفا دهد. این جنبش از گروههای فلسطینی و فتح خواست تا مصونیت قانونی عباس را از وی سلب کنند زیرا او شایستگی این مصونیت را ندارد.(4) برآیند تحولات فوق نشان میدهد که تا تعریف یکسان فلسطینی از دولت- کشور فلسطین راه درازی در پیش است و ابهام در این مسئله مسیر تحقق صلح را مبهمتر خواهد ساخت.
4- پیششرطهای رژیم صهیونیستی برای شریک صلح: رژیم صهیونیستی با دقت و حساسیت، تحولات داخلی فلسطین را نظاره کرده و با هرگونه ائتلافی میان فتح و حماس به شدت مخالفت میکند. آنها معتقدند که تشکیلات خودگردان و جنبش فتح باید از میان صلح با حماس و صلح با اسراییل یکی را برگزیند. نخست وزیر اسراییل در واکنش به توافقهای نه چندان مستحکم میان دو گروه فتح و حماس در 2 سال اخیر، احتمال دستیابی به صلح را در این شرایط غیرممکن میداند.
5- انحلال تشکیلات خودگردان یا دگرگونی در ساختار آن: تشکیلات خودگردان فلسطین، فارغ از تمامی کاستها و نقصانهایی که دارد، شریک اسراییل در مذاکرات صلح است. انحلال این تشکیلات یا دگرگونی در ساختار آن که میتواند با ورود حماس به آن رقم بخورد، تبعات مهم و چالشزایی برای اسراییل به دنبال خواهد داشت. محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان با آگاهی از این جایگاه و یا فقط به عنوان یک تهدید، اسراییل را تحت فشار قرار داده است که چنانچه مذاکرات صلح پس از انتخابات 22 ژانویه ازسرگرفته نشود، تشکیلات را منحل و اداره مناطق فلسطینی را به اسراییل واگذار خواهد کرد. حماس که اکنون از حمایت منطقهای و داخلی مستحکمتری نسبت به فتح برخوردار است، میتواند این خلاء قدرت را پر کرده و بر منطقه کرانه باختری مسلط شود. برآیند انحلال و قدرتیابی احتمالی حماس، بدون تردید، موانعی جدی فراروی مذاکرات بنیان خواهد نهاد.
ب) متغیرهای با تأثیر مثبت بر فرایند مذاکرات به موازات جایگاه و اهمیت متغیرهای با تأثیر منفی بر مذاکرات، پتانسیلهایی در سطوح داخلی، منطقهای و فرامنطقهای وجود دارد که تلاش میکند تا پایان منازعات را هر چه زودتر عملی سازد. اختلاف بنیادین و اصلی این متغیرها با متغیرهای منفی آن است که این متغیرها بیشتر از آنکه برخاسته از تحولات داخلی و ظرفیتهای بومی باشد، ناشی از قدرتهای خارجی است. انتشار این ظرفیتها در چند جبهه و هر جبهه به سرپرستی یک کشور یا بلوک، حاکی از همین واقعیت است.عمدهترین متغیرهای اینچنینی عبارتند از:
1- فشارهای ضد اسراییلی بینالمللی: پیدایش بحران خاورمیانه با پیدایش رژیم صهیونیستی و تداوم بحران با تداوم سیاستهای استعماری رژیم صهیونیستی، بحران صلح اسراییلی- فلسطینی را به معضلی بینالمللی تبدیل کرده است. هر چند تحلیل رفتارهای سیاسی اسراییلی نشان میدهد که جامعه بینالمللی در منع تعقیب سیاستهای اشغالگری توسط رژیم صهیونیستی ناموفق بوده است، اما به شدت علیه مواضع ضد صلح اسراییل- از جمله توسعه شهرکسازیها- موضع گرفته است و خواهان توقف این سیاست برای پیشبرد صلح شده است. اقبال 138 کشور به ارتقای جایگاه فلسطین در سازمان ملل نیز میتواند بعدی دیگر از این مسئله باشد. نگرانی اسراییل از منزوی شدن در افکار عمومی جهانی میتواند عامل مهار اقداماتی باشد که از نظرگاه بینالمللی، برهم زننده مذاکرات سازش هستند.
2- توانایی فلسطین در استفاده از ظرفیتهای جدید بینالمللی: ماهیت مناقشه فلسطین- اسراییل پس از نوامبر 2012 تغییر یافت و تعامل متقابل دو طرف منازعه، حداقل از نظر حقوقی برابر شده است. ارتقای توانمندی فلسطینی در نظام جهانی، روی دیگر سلب قدرت تحرک آزادانه اسراییل علیه سرزمینهای اشغالی میباشد. مجموعه این تحولات سبب شده است تا ظرفیتهای جدیدی به نفع فلسطین در سازمانها و نهادهای بینالمللی خلق شود که از آن جمله میتوان به اراده مقامات فلسطینی برای طرح شکایت فردی و دولتی علیه حکومت و حاکمان اسراییلی در محاکم دادگستری بینالمللی اشاره کرد. این رویکرد تبعاً توان دیپلماتیک و قدرت چانهزنی فلسطینیان را بهبود میبخشد. بدون تردید، تشکیلات خودگردان رویکردی نوین در نوع تعامل خود با اسراییل و مذاکرات سازش بر پایه ظرفیتهای جدید بینالمللی اتخاذ خواهد کرد که اگر چه ممکن است مورد اجماع گروههای مختلف فلسطینی نباشد اما تکمیلکننده تشدید فشار جهانی علیه اسراییل برای توقف موانع صلح و ازسرگیری مذاکرات خواهد شد.
3- ظرفیتهای داخلی جامعه صهیونیستی: ابهامات سیاسی افراطگرایان اسراییلی در تعریف فرایند صلح و ناخشنودی جریانهای صلحطلب اسراییلی نشان میدهد که برخی جریانها، افراد، گروهها و نهادهای سیاسی- اسراییلی تلاش دارند از ظرفیتهای داخلی جامعه صهیونیستی به نفع اهداف معطوف به صلح خود بهره بگیرند. «تشکل بینالمللی صدای واحد اسراییل» (OVI)، کیبوتصنشینها و احزابی چون میرتص، کار، کادیما و... اگرچه تفسیر فلسطینی صلح را برنمیتابند اما به دنبال ارائه چشماندازی نوین از مذاکرات صلح هستند. هرچند هدف نهایی این طیف از جامعه، تأمین امنیت برای اسراییل است تا احقاق حقوق فلسطینیها، اما برپایی تظاهرات صلح در اسراییل و برگزاری نشستهایی با رئیس تشکیلات خودگردان، ترجمان نمایش قدرت گفتمانی صلحطلبانه از داخل اسراییل نیز میباشد.
جمعبندی
سازش هدفی است که حصول به آن، ابزار عینی ساختن تلاشهای تشکیلات خودگردان و مقامات آن برای تأسیس کشور فلسطین است. در مقابل، استفاده از ابزار سازش هدفی است که رژیم صهیونیستی و مقامات آن برای تحکیم اهداف خود بهره میبرند. اختلاف در هدف و نوع نگاه به این فرایند در سایه متغیرهای منفی و مثبت داخلی و بیرونی از نیمه دهه 1990 تاکنون، تحقق آن را با اما و اگرهای بسیاری مواجه ساخته است. اجماع بینالمللی در حمایت از صلح، اراده گروههای فلسطینی در رفع اختلافات و وحدت در سیاستهای همافزایانه تعقیب منافع ملی، ایجاد ظرفیتهای جدید بینالمللی به نفع فلسطینیها و نگرانی قابل ملاحظه جامعه جهانی از اقدامات بر هم زننده صلح از جانب اسراییل اگرچه افکار عمومی را متقاعد میکند که بستر تشکیل دو دولت فلسطین و اسراییل و به ثمر نشستن صلح پس از سالها فراهم شده است اما تحلیل نزدیکتر وقایع نشان میدهد که متغیرهای گسست زا و منفی، تأثیری به مراتب مؤثرتر از متغیرهای همبسته و مثبت فرایند سازش از خود به جای خواهند گذاشت. از همین رو، سیطره مدیریت منازعه بر حل مناقشه تداوم خواهد یافت، مگر آنکه مدیریت فلسطینی فرایند سازش تاکتیک، ابزار و حتی اهداف خود از صلح را به واقعیتهای درونی جامعه فلسطین نزدیکتر سازد.
پینوشتها
1- رژیم صهیونیستی 24 ساعت پس از اعلام رأی سازمان ملل، با تصویب طرح احداث 3 هزار واحد مسکونی در کرانه باختری و بیتالمقدس و گسترش ساختمانهای منطقه E1 در میان شهرک معالیه آدومیم و بیتالمقدس، اقدامات تنبیهی خود علیه فلسطینیها را نمود عینی بخشید و آن را مجازات اسراییل برای فلسطینیان اعلام کرد (آروتزشوا، 10/9/1391). برای اطلاع بیشتر از این طرح؛ ر.ک. به: سلمان رضوی، شهرکسازیها از سازمان ملل تا قدس شرقی، بولتن رویداد و گزارش فلسطین، شماره 39، 20/9/1391، صص 19-15. 2- نتانیاهو: پیششرطهای عباس مانع تحقق صلح شده است، خبرگزاری ایسنا، 26/10/1391. 3- روزنامه الصباح، 14/11/2012. 4- خبرگزاری فرانس 24، 1/11/2012.
نوشته:حسن کلاته
منبع:موسسه تحقیقات وپژوهش های سیاسی وعلمی ندا
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس