جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

غزه؛ سندی بر" دو هزار سال سقوط در سه هزار سال توهم"

دکتر محمدحسن زورق

 
*

خبرگزاری قدس(قدسنا)، گروه تحلیل و تفسیر// غزه ما را با یک پرسش بزرگ روبرو کرده است: « این چه انسانی است که در اسرائیل حکمرانی می کند که تا این اندازه در جنایتکاری بی پروا ، در خونریزی بی باک و در تخریب زندگی ها و انهدام آرزوها و متلاشی کردن آشیانه ها بر سر مردم ، بدون هر گونه حد و مرز اخلاقی است؟! این انسان در تاریخ چگونه پدیدار شده است؟»

 

سحن از انسانی است که هر گونه جنایتی که متصور شوید را بدون کوچکترین عذاب وجدان مرتکب می شود: خانه های مردم را بر سرشان  خراب می کند و از بمب های هزار کیلوئی سنگر شکن برای تخریب آشیانه مردم غزه بر سر زنان و کودکانشان استفاده می کند و دست به کشتار بی حد و حصر حتی در میان زنان و کودکان می زند و از  خون ریزی سیر و از کشتن خسته نمی شود و نوزادانی که تازه چشم بروی زندگی گشوده اند را می کشد و مردان و زنان سالخورده ای که عمری را پشت سر نهاده اند  را  می کشد و در کشتار از  انواع تجهیزات و تسلیحات مکانیکی و شیمیائی استفاده می کند تا مردم را معدوم و مصدوم و معیوب  کند و از رسیدن آب و غذا به دو میلیون انسان مجروح و داغ دیده و گرسنه و بی خانمان جلوگیری می کند و با این همه جنایت با خیال راحت هر شب به بستر می رود و اگر هم احتمالا ترسی داشته باشد از سرنوشت خودش است نه از سرگذشتی که برای انسانهای تحت ستم خود رقم زده است  و صبح از خواب بر می خیزد تا این وظایف وحشتناک و خونین که برای خود مشخص کرده است را از نو پیگیری کند! و با صراحت در مقابل دوربین رسانه ها خطاب به شرکای غربیش می گوید:« بگذارید ، کار را تمام کنیم! »  و [بگزارش میدل ایست مانیتور] ، با توجه به افکار عمومی مردم جهان ، اعلام می کند :« آنها که فکر می کنند ما جنگ را متوقف می کنیم ارتباطشان با واقعیت را از دست داده اند » راستی این چه نوع انسانی است؟ این پدیده در تاریخ چگونه ساخته شده است؟  این پدیده را چه باید نامید؟ می توان گفت آیا این موجود چیست و از چه ساخته شده است؟

 

این انسان خودش را صهیونیست معرفی می کند . می دانیم که منابع اطلاع رسانی نزدیک و آشنا به این انسان ، صهیونیسم را یک جنبش ملی گرای یهودی معرفی می کنند که از اواخر قرن 19 میلادی پدید آمده است و برای توجیه آموزه های خود بر منابع تاریخی و مذهبی یهود بعنوان یک قوم – و نه یک دین آسمانی به معنی  جهانی و بین المللی آن – تکیه می کند.

 

تردیدی نیست که انگلستان در پیدایش و تقویت و تسلط این جنبش بر سرزمین مردم فلسطین نقش تعیین کننده ای داشته است بگونه ای که همان طور که رئیس جمهور امریکا گفت ؛ این جنبش تامین کننده منافع غرب در منطقه آسیای غربی است که اگر وجود نداشت هم [از نظر رئیس جمهور آمریکا] باید به وجود می آمد ولی آیا همه ماجرا در این حرکت سیاسی غربی خلاصه می شود و به عبارت دیگر آیا از نظر فرهنگی و تاریخی زمینه ای برای این حرکت سیاسی وجود نداشته است؟

 

از آنجا که صهیونیست ها ، یهودیت را نوعی نژاد می دانند که برگزیده خداست. [همانطور که ژاپنی ها ، پادشاهان خود را از نسل «خدای خورشید» می دانستند و امپراطوران ژاپن که تا قبل از تسخیر ژاپن بوسیله آمریکا بر این کشور حکومت می کردند . خود را از نسل آماتراسو یا خدای خورشید می دانستند ، در حالیکه توده مردم ژاپن را در مرتبه فروتری می دیدند] بنابراین «نژاد» و «قوم» و «ملت» برای صهیونیست ها ، معنای مترادف دارد و یعنی برای آن آنها نژاد یهود و قوم یهود و ملت یهود به یک معنی است. از این رو جنبش ملی گرائی برای آنها مفهوم جنبش نژاد گرائی نیز پیدا می کنند . در این فرهنگ هر که از مادر یهودی متولد شود متعلق به نژاد و قوم برگزیده و ملت یهود است و خود به خود ، دیگران از نظر رتبه وجودی پائین تر از این نژاد قرار می گیرند . از این رو مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1975 طبق قطعنامه 3379 ، صهیونیسم را نوعی نژادپرستی اعلام کرد . این قطعنامه در شانزده سال بعد یعنی در سال 1991  با کوشش دیپلماتیک و سیاسی آمریکا و سایر کشور های غربی  ، ملغی اعلام شد ولی مبانی علمی آن به قوت خود باقی مانده است.

 

احساس برتری نژادی که صهیونیسم بر آن استوار شده است بیشتر یک حس نوستالژیک روانی است تا یک اندیشه منطقی و از نظر علمی هیچ مبنای قابل تاییدی ندارد . در میان یهودیان افراد از نژاد های گوناگون [از سفید اروپائی گرفته تا رنگین پوستان آفریقائی] وجود دارند بنابراین یهودیان همه از یک نژاد نیستند ولی در عین حال این انگاره وجود دارد که همه خود را از یک نژاد ویژه می دانند و از نظر جامعه شناسی همه یهودیان متعلق یک قوم نیز نیستند و در میان آنها اقوام متعددی وجود دارد ولی از نظر روانی همه خود را متعلق به  یک ریشه قومی می دانند و از نظر جامعه شناسی سیاسی همه متعلق به یک ملت نیستند . زیرا افراد ملت ها دارای سرزمین مشترک و فرهنگ مشترک و تاریخ مشترک هستند در حالیکه یک یهودی پرتقالی و اسپانیولی و اشکنازی  با یک یهودی عراقی و یا مصری یا سفاردی و یا مزراحی هرگز زمین و فرهنگ و تاریخ و حتی منابع ژنتیکی مشترک نداشته است. به عبارت دیگر در میان همه کسانی که خود را یهودی احساس می کنند شاخصه هائی از نژادها و اقوام و ملل متعدد وجود دارد.

 

حال این احساس چگونه در تاریخ پدیدار شد؟ این احساس نتیجه یک حس شناخته شده فردی است که بنام « حب ذات » شناخته می شود . مردم معمولا دوست دارند افسانه ها و اساطیر و حتی گاه تخیلات شکوهمند را برای خود قابل قبول و امکان پذیر تصور کنند و بر اساس آنها خود را در دایره های فردی و قومی و ملی و حتی نژادی تکریم و ستایش کنند ودرحالت افراطی آن گرفتار اختلال شخصیت خود شیفته[خودشیفتگی] یا N.P.D.(narcisstic  personality disorder)  شوند . افراد گرفتار اختلال خودشیفتگی به گونه غلو آمیزی احساس توانائی و لیاقت می کنند و در مواردی این احساس  به آنان انگیزه تلاش و جدیت و داشتن برنامه های بلندپروازانه می بخشد ولی هنگامی که جهان اطرافشان نمی تواند انتظارات کمابیش غیرواقع گرایانه آنها را برآورده کند به طور شایع ممکن است گرفتار ناامیدی و سرخوردگی و احساس انتقام جوئی نسبت به عوامل محیطی شوند. این افراد معمولا خود را برتر از دیگران و شایسته تر از دیگران می دانند و گرفتار احساس «خودپسندی» و « خودسزاوار بینی » می شوند .  چنین افرادی هرگونه نگرانی در باره نیازها و مشکلات و عواطف دیگران را از ذهن خود خارج می سازند و نسبت به غم و درد دیگران [ مخصوصا دیگرانی که آنها را مخالف برتری ذاتی خود می پندارند] کاملا بی تفاوت و بی انگیزه می شوند . و بر عکس ممکن است همواره خود را از سوی دیگران مورد تهدید ببینند و دیگران را در حال ستیزش با خود خیال کنند . حالت خفیف این حس در گروههائی از مردم کمابیش  وجود دارد ولی حالت افراطی آن به عنوان یک بیماری روانی شناخته می شود و فرزندان کسانی که گرفتار این اختلال شخصیت هستند بیشتر از دیگران در معرض ابتلا به این اختلال می باشند.

 

امروزه علائم بالینی این اختلال شخصیت در صهیونیست ها قابل مشاهده است و امپریالیزم از این «اختلال شخصیت» گروهی برای پیشبرد برنامه های خود در خاورمیانه با دقت علمی و مطالعات بالینی به درستی استفاده را نموده است.

 

اما این اختلال شخصیت در چه مواقعی بیشتر  بروز و ظهور پیدا می کند؟ معمولا وجود یک گذشته افتخار آمیز و سپس افول و نزول از آن گذشته پرافتخار ،  بروز این اختلال را بیشتر تسهیل می کند.

 

یک دکتر روانپزشک می گفت؛ بیماری داشتم که پیش از انقلاب از افسران عالیرتبه ارتش بود و پس از انقلاب گرفتار اختلال شخصیت بصورت افراطی شده بود و خود را همواره در خطر می دید و گاه از شدت احساس خطر از خود بی خود می شد . به من مراجعه کرد و به او گفتم که خاطرات خودت را برای من بنویس و از او یک شرح حال گرفتم و دیدم در چند صفحه محدود در حدود صد بار کلمه«من» را بکار برده است . زیر آن «من »ها خط کشیدم و در جلسه بعد که به ملاقاتم آمد شرح حالش را در مقابلش گذاشتم و گفتم تو تصور می کنی که قبل از انقلاب خیلی آدم مهمی بوده ای و چون خیلی مهم بوده ای پس ممکن نیست پس از انقلاب  دشمن نداشته باشی و چون فکر می کنی حتما دشمن داری ، گاه در اثر عواملی [از جمله احتمالا  کم شدن آب بین سلولی در مغز ] ، مرکز خیال تو به مراکز بینائی و شنوائیت متصل می شود و در نتیجه خیال خود را می بینی و می شنوی  و حتی می بینی که مورد حمله قرار گرفته ای  و می ترسی و احساس می کنی کسی یا کسانی با تو می ستیزند و این احساس ترا رنج می دهد  و وقتی که در شرایط نامساعد روانی ، این حمله به تو دست می دهد از خود بی خود می شوی و وقتی به خود می آئی می بینی که سالمی و آنچه دیده ای یک توهم بوده است ، بنابر این اگر بدانی که اکنون «آدم مهمتر از دیگران» نیستی و مثل بقیه هستی این احساس به تدریج تخفیف می یابد و خوب می شوی و از زندگی در کنار دیگران لذت می بری.»

 

بنابراین آنچه که می توان آن را احساس«خود برتر بینی » نامید بیشتر یک پدیده روانی است تا یک خصلت نژادی ویا قومی و یا ملی و جنبش صهیونیسم که امروز ابزار دست سیاست امپریالیزم غرب قرار گرفته بیشتر بر همین پدیده روانی تمرکز یافته  است .    

 

رنگ مذهبی گرفتن احساس «خودبرتر بینی» در میان صهیونیست ها ریشه در گذشته قومی آنان دارد . بدین معنی که در یک مقطع قوم یهود بعنوان یک قوم مستضعف در مقابل استکبار فرعون مصر با اتکال به خداوند از خود مقاومت نشان دادند و به همین دلیل مورد لطف خداوند قرار گرفتند و با بعثت حضرت موسی (ع) از آن شرایط هولناک نجات یافتند و به دلیل ایمان و استقامتشان در راه خدا ، برکشیده و برگزیده شدند . دقیقا امروز هم مردم غزه در مقابل استکبار صهیونیسم و امپریالیزم جهانی قرار گرفته اند و با اتکال به خداوند در مقابل استکبار رژیم صهیونیستی و متحدانش  مقاومت می کنند و جای تعجب ندارد اگر مورد لطف و عنایت خداوند قرار بگیرند .

 

پدیده برکشیدگی و برگزیدگی اقوام در مقاطع خاص ، یک قانون عمومی در تاریخ است و اختصاص به یک قوم ویژه ندارد و هیچ قومی به دلیل قومیت و ملیت و نژادش ، نورچشمی خدا نیست. اگر قومی در یک مقطع از تاریخ مورد عنایت ویژه خداوند قرار می گیرد به دلیل ایمان و استقامتی است که در راه خدا از خود نشان می دهد. قانون انهدام بنیاد های کفر و انتخاب انسان های مومن و متقی یک قانون عمومی در تاریخ است و بر اساس همین قانون است که طبق روایت کتب مقدس از جمله تورات و انجیل و قرآن مجید، اقوام سلف در عین اقتدار و پیشرفت مادی که داشتند نابود شده و گروههای مومن و متقی جانشین آنها شده اند . مانند نابودی قوم نوح(ع) و برکشیدگی و برگزیدگی پیروان مومن و متقی نوح ، نابودی شداد و پیروزی ابراهیم (ع)و پیروانش در تاریخ و نابودی فرعون و پیروزی پیروان مومن و متقی موسی(ع)  و نابودی امپراطوران بت پرست روم و پیروزی پیروان مومن و متقی مسیح (ع) و بالاخره شکست قریش و پیروزی پیروان مومن ومتقی پیامبر اسلام (ص) در جنگهای سرنوشت سازی نظیر بدر و خندق. امروز نیز پیروزی جمهوری اسلامی ایران در جنگ تحمیلی و سایر ستیزشهائی که با آن می شود  و نابودی صدام و پیروزی حوثی ها دریمن و پیروزی حزب الله در لبنان و پیروزی مقاومت اسلامی فلسطین [ حماس] از همین قانون پیروی می کند.

 

قرآن مجید با روشنی کامل از رسالت انبیاء الهی و مخالفت اقوام ستمگر و کفرپیشه به ویژه نخبگانشان با آنها و عذاب الهی و نابودی آن اقوام و رهائی انبیاء الهی و پیروانشان سخن گفته است.در سوره اعراف آیه 65 می خوانیم:

«و الی عاد اخاهم هودا قال یا قوم اعبدالله....قال الملا الذین کفروا من قومه انا لنریک فی سفاهه و انا لنظنک من الکاذبین»

 

هنگامی که «هود» قوم عاد را به پرستش خداوند و اجتناب از معاصی دعوت می کند از سوی ملاء این قوم متهم به سفاهت و دروغگوئی می شود . در ادامه  این سوره در آیات 66 و 72  نحوه نابودی قوم عاد و رهائی هود و یارانش توضیح داده شده است.

 

 

یا در سوره عنکبوت در آیه 29 نحوه برخورد قوم لوط با او توضیح داده شده است: «...فماکان جواب قومه الا ان قالو ائتنا بعذاب الله ان کنت من الصادقین» و می دانیم که بگزارش قرآن لوط و اهل بیتش [بجز عجوزه ای که با کافران بود] همه نجات پیدا کردند و قوم لوط به عذاب الهی گرفتار شد و از بین رفت. 

 

متاسفانه بازیگران سیاسی از تجربیات قوم یهود برای خود یک نردبان ساخته و از آن بالا رفته و این مردم را بصورت یک حزب در استخدام منافع جهانی خود در آورده اند و موجب آن شده اند که بنام قوم یهود جنایات بزرگی در جهان صورت گرفته و برخی از روحانیون یهود بر اساس اعتقادشان و یا براساس عاقبت اندیشی به مخالفت با صهیونیسم برخاسته اند و معتقدند که کارنامه رژیم صهیونیستی و ظلمی که در حق مردم فلسطین می کند ، موجبات نزول عذاب الهی بر اسرائیل  را بوجود می آورد.

 

تعلیمات امروزین صهیونیستی سبب شده ، صهیونیست ها از یک ارتفاع دو هزار ساله در یک توهم سه هزار ساله سقوط کنند . سقوطی که در انتهای آن چاه ویل دوزخ و غضب الهی قرار گرفته است. غضبی که تمام دلسوزان قوم یهود از آن می ترسند.

 

دوهزار و بیست و سه سال است که حضرت مسیح ظهور کرده و جهان را با کرامات و معجزاتش دگرگون ساخته ولی صهیونیست ها می گویند هنوز مسیح ظهور نکرده است . بیش از چهار میلیارد مردم مسلمان و مسیحی جهان می گویند مسیح(ع) ظهور کرده ولی این چند میلیون نفر آدم می گویند : «نه!  ظهور نکرده است!» بیش از هزار و چهارصد سال است که مسلمانان  جهان که امروز در حدود دو میلیارد نفر هستند ، می گویند پیامبر خاتم (ص) ظهور کرده ولی باز این گروه می گویند : «نه! ظهور نکرده!» و می کوشند مسیحیان را نیز با خود همصدا کنند .در حالیکه انکار نبوت پیامبران خدا از جمله  مسیح (ع) و محمد(ص) بر خلاف تعالیم حضرت موسی (ع) است کمااینکه انکار نبوت حضرت موسی(ع) نیز بر خلاف تعالیم حضرت مسیح(ع) و حضرت محمد(ص) است و به همین دلیل ما مسلمانان به همه پیامبران خدا ایمان داریم.

 

سقوط از ارتفاع دوهزار و بیست و سه سال تاریخ به عمق بیش از سه هزار سال توهم و بلندپروازی خیال آمیز سبب پیدایش بحران هائی نظیر بحران امروز غزه شده است. در نقطه مقابل حماس  امروز وارث هزار و چهارصد و دوسال فداکاری و شهادت و از خودگذشتگی است که از بدر و احد و...و کربلا آغاز شده و تا فلسطین تداوم یافته است و به نسبت استقامتش در مقابل استکبار رژیم صهیونیستی ، در قوس صعود در راه قرب الهی ، پرواز کرده است و از این رو جهان شاهد یک سقوط سهمگین و یک پرواز شکوهمند است . این چنین است که مقاومت مردم غزه سبب جلب توجه مردم جهان به اسلام و قرآن شده  ولی قساوت و سنگدلی صهیونیست ها جز لعنت و نفرین جهانی ثمری برای آنها نداشته است.     

 

یکی از دلایل فرسایش قومی در میان صهیونیست ها همین جزمیت تاریخی و اختلال شخصیت روانی است . این فرسایش بر جمعیت یهودیان نیز اثر گذاشته زیرا بسیاری از یهودیان فرهیخته در گریز از این جزمیت به ادیان الهی نظیر اسلام پناه می برند  و یا اصلا لائیک و بی دین می شوند و می گویند دین نداشته باشیم بهتر است تا گرفتار این جزمیت و بحران های روانی ناشی از آن بشویم. امروز جمعیت یهودیان در پنج قاره جهان ، در حدود 13 میلیون نفر گفته می شود. براین قیاس اگر بیندیشیم  در ابتدای قرن بیستم شاید جمعیت آنها یک دهم تا یک پنجم  این جمعیت و در نیمه قرن بیستم احتمالا در حدود نیمی از آن  بوده است. این ارقام به هیچ وجه قابل مقایسه با میزان جمعیت مسلمانان و مسیحیان و بودائیان جهان نیست.

 

همانطور که یاد شد غزه ما را با یک پرسش بزرگ روبرو کرده است : « این چه انسانی است که در اسرائیل حکمرانی می کند که تا این اندازه در جنایتکاری بی پروا ، در خون ریزی بی باک و در تخریب زندگی ها و انهدام آرزوها و متلاشی کردن آشیانه ها بر سر مردم بدون هرگونه حد و مرز اخلاقی است؟» ولی پیش از این ، غزه ما را با یک پرسش دیگر روبرو کرده و آن پرسش این است :« انسانی که در غزه در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح به تجهیزات  اسرائیلی-امریکائی مقاومت می کند ، به چه ایمانی مجهز است که از پولاد، سخت تر و از سنگ، صبورتر و از آب، ملایم تر و از اشک ، مهربان تر شده است؟» این دوپرسش ، امروز ، پرسش های بزرگ قرن بیست و یکم هستند و پاسخ این دو پرسش را باید در آن سقوط صهیونیستی و این صعود حماسه آفرین فلسطینی جستجو کرد و دید.  

 

انتهای پیام/الف

 

  • *دکتر محمد حسن زورق، پژوهشگر و نویسنده

 


| شناسه مطلب: 384317







نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.