جامعه شناسی اسرائیل -4- سازمانهای غیر دولتی
در کنار ساختار رسمی سیاسی دولت اسرائیل ، باید به سازمانهای غیر دولتی مهم دیگری اشاره داشته باشیم که به طرق مختلفی در حیات سیاسی این جامعه موثر بوده و از یمک نگاه دارای روابط بسیار نزدیک یا مناصب رسمی می باشند . از جمله مهمترین این سازمانها می توان به "فدراسیون اتحادیه کارگری" در اسرائیل اشاره کرد که نقش بسیار مهمی در امور این جامعه به عهده دارد .
"هیستادروت" معادل عبری "فدراسیون" بوده و به معنای "فدراسیون اتحادیه کارگری" است که در مجموع یک اتحادیه کارگری پیشرفته و نیرومند و با امکاناتی استثنایی را در اسرائیل شکل می دهد . برای درک ایم موضوع کافی است بدانیم این اتحادیه با بیش از 1/1 میلیون نفر عضو (از مجموع سه میلیون نفر) و مشغول داشتن یک چهارم مزد بگیران اسرائیل در امور مربوط به خود ، حدود 22 تا 25 درصد از تولید ناخالص ملی را سالانه تولید می کند .
تاسیس این سازمان مرهون تلاش "بن گورین" و تحت تاثیر افکار مارکسیستی وی می باشد . او که متولد سال 1886 (م) در شهر plonsk هلند می باشد ، در یازده سالگی با هرتزل ملاقات کرده و از او شدیدا متاثر می گردد ، به گونه ای که در بیست سالگی حتی نام خود را به عبری تغییر می دهد . متعاقب این حوادث ، به سوسیالیسم علاقمند شده و سعی می کند تا از آن به سان ابزاری قوی در "ملت سازی" بهره ببرد .
این تلاش بن گورین تاثیرات زیادی در تاریخ اسرائیل از خود به جای می گذارد که به عناون نمونه می توان به تولید گروههای سوسالیست – صهیونیست ، از شکل ناسیونالیستی آنت گرفته تا شکل مذهبی اش و تاسیس"هیستادروت" اشاره کرد . بن گورین تحت تاثیر مفهوم سازمان و جایگاه مهم آن اقدام به بنیانگذاری نهادی به نام "هیستادروت" را می کند که بعدها به صورت یک نهاد نیرومند و مقتدر در درون هرم اجتماعی جامعه اسرائیل در می آید . هیستادروت به سال 1920 در کنگره عمومی کارگران یهودی پا به عرصه وجود می گذارد و تا سال 1966 با نام "فدراسیون کارگران یهود در سرزمین اسرائیل" فعالیت می کند . بنا بر نظر "ج.زف واشیتز" تعداد کارگران یهودی در این سال به پنج هزار نفر در مقابل 50000 نفر کارگر عرب ، می رسید که بیانگر جایگاه فرعی فدراسیون می باشد ، اما در ظرف زمانی کمتر از یکسال فدراسیون به بازسازی تشکیلات خود اقدام ورزیده و نهایتا ساختار بزرگ و مشتمل بر دو بخش را پدید آورد : یکی "سولل بونه" – که عهده دار خدمات اجتماعی می باشد – و دیگری "بانک کارگران" که با کمک سازمان جهانی صهیونیسم ایجاد می شود . تلاش مستمر و واحد در راه تحقق منافع صهیونیستی ، ، تشکیلات مزبور را به شدت سلسله مراتبی و دارای دستگاه بوروکراسی ویژه ای کرده است ، بدین ترتیب که تمام تشکیلات اتحادیه تابع رهبر و کادر اصلی سیاسی آن می باشد و برای اتحادیه کارگری متبوعه استقلال چندانی وجود ندارد . "برل کاتزنلسون" از جمله رهبران هیستادروت سخن دارد که مبین همین ایده می باشد آنجا که می گوید :در میان اتحادیه های کارگری هیستادروت ما منحصر به فرد است ،از لحظه ای که مهاجر جوان تازه وارد به سواحل فلسطین می رسد و به دنبال کار در کشتزارهامی گردد و خود را در مقابل واقعیات سخت می یابد ، در حوزه جنبش ما قرار می گیرد .
لذا مشاهده می شود که هیستادروت توانسته جمع زیادی را تحت فرمان خود قرار دهد و به آنجا برسد که برای خود انجمن ، مدرسه ، تعاونی و تاسیسات مختلف داشته باشد . حوزه فعالیت هیستادروت در سال 1943 آنقدر گسترش می یابد که برای تحت پوشش قرار دادن اعراب نیز اقدام کرده و با اتخاذ یک نقش پدر سالارانه از ایشان می خواهد در زیر چتر حمایتی هیستادروت گرد آیند.
تاثیر پذیری سیاسی جامعه یهود از برنامه های هیستادروت ، برخاستن افرادی ذی نفوذ و مهم در تاریخ اسرائیل همچون بن گورین ، لوی اشکول و گلدا مایر از درون همین سازمان و .... همگی از قدرت عالی این تشکیلات در جامعه اسرائیل حکایت می کند ، به گونه ای که با تاسیس دولت اسرائیل در سال 1948 باز هم اعتبار خود را از ست نداده و همانند یک دولت در دولت به کار خود ادامه می دهد .
گسترش بیش از حد هیستادروت نهایتا نوعی تضاد و پارادوکس را در درون این سازمان ایجاد می کند که منجر به تضعیف نقش آن در جامعه اسرائیل می گردد .هیستادروت به عنوان بزرگترین نماد استخدامی و امپراطور اقتصادی به یکباره متوجه می شود بر خلاف ایده ائولوژی سوسیالیستی موسسانش در طریق کاپیتالیسم قرار گرفته و تبدیل به بزرگترین کارفرما شده است . این معضل آنقدر جدی است که ملاحظه می شود حتی اشخاصی مثل بن گورین دیگر چون سابق به این ارگان اعتماد نکرده و سعی در حل این پارادوکس می کنند .
البته به زعم برخی آگاهان بن گورین از ابتدا تعلق خاطر چندانی هم به سوسیالیسم نداشته و بیشتر در پی "ناسیویالیسم یهودی" بوده است . لذا هیستادروت و جنبش کارگری بسان ابزاری برای او مطرح بوده و همینکه مشاهده می کند دیگر اعتبار لازم را برای تحقق هدف اولیه اش ، یعنی شکل گیری ملت یهود ندارد ، بسادگی از کنار آن می گذرد . بن گورین در سخنرانی ای به سال 1923 جمله زیر را اظهار داشته که دلالت بر همین موضوع دارد :
توجه اصلی و عمده ما همیشه این بوده که نایل به فتح زمین بشویم و با مهاجرت های عمده آن را بسازیم . مازاد بر این هر چه بوده لفاظی بوده است .
در کنار این فدراسیون می توان به سازمان جهانی صهیونیسم اشاره کرد که ضمن بنیان نهادن پایه دولت اسرائیل در فلسطین ، تا به امروز از طرق مختلفی در بقا و استمرار حیات آن موثر بوده است .این سازمان در حقیقت قلب ساختار نوین به حساب می آید که امور مختلف سیاسی ، اداری ، اقتصادی را در سطح داخلی و خارجی زیر نظر دارد . اعضای این سازمان از بزرگان دولت اسرائیل بوده و آنها در مراتب مختلف سیاستگذاری و نصمیم گیری حضور دارند . در ضمن فصلهای آتی ، این حضور را به نحو عینی بیان خواهیم کرد .