qodsna.ir qodsna.ir

علمای شیعه،صهیونیسم واسرائیل ،مهاجرت یهودیان...

مقدمه:
از جمله صفحات درخشان تاریخ مبارزات شیعه، قیام و اعتراض مراجع و علمای ایران در برابر حرکت خزنده صهیونیسم و رشد سرطانی این پدیده در قلب جهان اسلام است. مقاله حاضر روند این مبارزه را از نخستین سالهای تکوین هسته صهیونیسم در خاورمیانه تشریح کرده است. در این مقاله، همراهی آشکار و نهان دولتها با اسرائیل، روند مهاجرت یهودیان ایرانی به اسرائیل و نقش بازدارنده روحانیون و عالمان شیعه، مورد بررسی قرار گرفته است.
پس از تشکیل نخستین کنگره جهانی صهیونیسم در سال 1897 م / 1315 ق، ایجاد دولتی یهودی در سرزمین فلسطین در صدر فعالیت‌های جنبش صهیونیسم و اتحادیه‌های جهانی یهود قرار گرفت. در دومین کنگره که چند سال بعد تشکیل شد، اکثریت نمایندگان یهودی سراسر جهان بر ایجاد کشوری یهودی تأکید کردند. از آغاز قرن بیستم میلادی دفاتر اتحادیه جهانی یهود و جنبش صهیونیستی در کشورهای مختلف جهان، اقدام به تشویق و سازماندهی یهودیان به فلسطین نمودند که با بروز جنگ جهانی اول متوقف شد.
اعلامیه بالفور که در سال 1917 م صادر شد نسبت به ایجاد میهن ملی یهود در فلسطین تأکید نمود. اندکی پس از صدور این بیانیه، عده‌ای از یهودیان ایران به فکر تأسیس یک «انجمن صهیونیت ایران» و توسعة زبان عبری افتادند. این انجمن در اوایل سال 1918 م در تهران تشکیل و پس از آن در 18 شهر دیگر ایران افتتاح شد. 1پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست و تجزیه امپراتوری عظیم عثمانی، سرزمین فلسطین تحت قیمومیت انگلستان درآمد و به دنبال آن مهاجرت یهودیان سراسر جهان به فلسطین زیرنظر دفاتر صهیونیستی آغاز شد. بر طبق اسناد منتشره، نخستین مهاجرت دسته جمعی یهودیان ایرانی به فلسطین در سال 1299 ش . 1920 م صورت گرفت. 2
در مهر ماه 1301 ش میرزا حبیب‌الله خان آل رضا (هویدا)‌ ـ کنسول افتخاری ایران در فلسطین و مسئول رسیدگی به امور بهائیان ‌آنجا 3ـ در نامه‌ای به وزارت امور خارجه ایران خاطر نشان ساخت: «در فلسطین یهود ایرانی به عقیده بنده زیاد هستند و پس از جنگ [جهانی اول] هم چنانکه سابقاً عرض کرده بودم فوج فوج از ایران هجرت کرده، به فلسطین آمده‌اند. دیگر خدا می‌داند که تا به حال تعداد نفوسشان به چه مقدار رسیده است.» 4
دولت وقت برای جلوگیری از اعتراض‌های مردمی و جمعیت‌های اسلامی فلسطین نسبت به مهاجرت یهودیان ایرانی به فلسطین، طی اعلامیه‌ای که در سال 1301 ش صادر کرد اعلام داشت یهودیانی می‌توانند به خارج مسافرت کنند که «قصد زیارت یا تجارت داشته و ترک علاقه هم نکرده باشند.» 5 اما با وجود این دستورالعمل، به دلیل فشار محافل و مراکز صهیونیستی داخلی و خارجی مهاجرت یهودیان ایرانی و نیز یهودیان عراق، افغانستان و آسیای مرکزی از راه ایران به فلسطین، توسط دفاتر متعدد صهیونیستی در کشور6 و با همکاری کنسولگری‌های انگلستان در ایران همچنان ادامه داشت. 7 یکی از شگردهای این دفاتر، ایجاد درگیری‌های ساختگی میان مسلمانان و یهودیان بود تا یهودیان را وادار به ترک میهن و عزیمت به فلسطین نمایند. 8
در دسامبر 1931 م / دی ماه 1310 شمسی به منظور بررسی مسأله فلسطین، کنفرانسی از علما و اندیشمندان جهان اسلام در بیت‌المقدس تشکیل شد. در این کنفرانس چهره‌های مشهوری چون رشید رضا از مصر، علامه اقبال لاهوری و آیت‌الله شیخ محمد حسین کاشف‌ الغطاء از عراق شرکت داشتند. از ایران نیز دو نمایندة رسمی (حاج میرزا یحیی دولت‌آبادی و سید ضیاءالدین طباطبایی) در این کنفرانس حضور یافتند. به خواهش حاج امین‌الحسینی (مفتی فلسطین)، کاشف‌الغطاء، در بین دو نماز مغرب و عشا سخنرانی کرد. او بیم خود را از سرنوشت مردم و سرزمین فلسطین اعلام داشت و ضمن شرح وضعیت سیاسی مسلمانان، آنان را به اتحاد و وحدت کلمه، صبر و بردباری و پرهیز از نفاق، و اقدام به عمل دعوت کرد. 9
سخنرانی پرشور وی با استقبال بی‌نظیر شرکت‌کنندگان مواجه شد و لذا از او خواستند تا امامت نماز جماعت و جمعه را بپذیرد. بسیاری از مطبوعات عربی و اسلامی سخنان وی را به تفصیل درج کردند و علمای فِرَق اهل سنت با شخصیت برجسته او آشنا شدند. وی پانزده روز در فلسطین ماند و به شهرهای مختلف این سرزمین سفر کرد و با دانشمندان شیعه و سنی به گفتگو نشست و در تمام شهرها برای مردم سخنرانی نمود و آنان را به وحدت با یکدیگر در مقابل دشمنان اسلام و خطر صهیونیست‌ها دعوت کرد. سپس به لبنان و از آنجا به سوریه رفت و در همه جا به تشریح وضعیت مسلمانان پرداخت و وظایف حساس آنان را در آن برهه تاریخ برشمرد. 10
در اکتبر 1233م / مهر و آبان 1312 ش. تظاهرات وسیعی توسط اعراب فلسطین در شهرهای بیت‌ المقدس و یافاعلیه انگلستان برپا گردید که به خاک و خون کشیده شد و بر اثر آن دهها نفر شهید و صدها نفر مجروح شدند. همزمان با این وقایع، گروه کثیری از یهودیان ایرانی به فلسطین مهاجرت کرده و توسط آژانس‌های صهیونیستی در آنجا اسکان داده شدند. این مهاجرت کمتر از سه ماه پس از نخست‌وزیری محمد‌علی فروغی صورت گرفت.
مهاجرت یهودیان ایرانی با اعتراضات سخت علما و جمعیت‌های اسلامی فلسطین روبرو گردید و اعتراضیه‌ای از سوی «جمعیت شبّان المسلمین» و شیخ عبدالله افندی مجتهد، رئیس «جمعیت هدایت اسلامی» تسلیم کنسول ایران در موصل گردید. در این اعتراض نامه از دولت ایران درخواست شده بود تا نسبت به ظلم و تعدیاتی که از سوی یهودیان به مردم عرب مسلمان فلسطین صورت می‌گیرد، اقدامات مقتضی انجام شود. 11
این گزارش ده روز بعد در هیأت دولت مطرح و قرار شد که از سوی وزیر خارجه «اقدامات مقتضی» صرت گیرد. 12
خبر مهاجرت یهودیان ایرانی ظاهراً از منابع غیر رسمی به اطلاع ریاست حوزه علمیه قم، آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری رسید.
آیت‌الله شیخ محمد‌حسین کاشف‌الغطاء مجتهد سیاستمدار، روشنفکر و استعمار ستیز شیعة عراق که در آن زمان در سفر سه ماهه‌ای به ایران آمد و مدتی در قم میهمان آیت‌الله حائری بود،13وی و دیگر علمای قم را در جریان رویدادهای تأسف بار فلسطین قرار داد. کاشف‌الغطاء هنگام اقامت در ایران پیامی به رزمندگان فلسطینی فرستاد و آنان را به ادامة مبارزات ضد صهیونیستی تشویق نمود. 14
آیت‌الله حائری نیز گرچه عموماً از دخالت در سیاست پرهیز داشت اما چون مسأله فلسطین در آن زمان در رأس مسائل مبتلا به جهان اسلام قرار داشت لذا در دی ماه 1312 ش تلگرامی به رضاخان مخابره کرد و از او در مقابل هجوم یهودیان صهیونیست به فلسطین کمک خواست. 15
چند نفر از علمای سرشناس قم نیز تلگرام‌های جداگانه‌ای به رضاخان مخابره کرده و رونوشتی از آنها را برای میر سید محمد بهبهانی که از چهره‌های سرشناس روحانی و طرف احترام رژیم بود، ارسال کردند. بهبهانی نیز رونوشت تلگرام آیت‌الله حائری و دیگر علمای قم را به «دفتر مخصوص شاهنشاهی» فرستاد و از ریاست دفتر خواست تا در صورت موافقت و دستور شاه، تلگرام‌های علما در جراید کشور چاپ و منتشر شود. 16 دفتر مخصوص شاهنشانی در نامه‌ای که به نخست‌وزیر وقت نوشت اعلام داشت: «حسب‌الامر جهان مطاع مبارک شاهانه ارواحنافداه ابلاغ می‌نماید انتشار تگرافات [علما] راجع به مسلمین فلسطین در جراید مقتضی نیست.» 17
رژیم ایران برای اعادة حیثیت سیاسی خود نزد مسلمانان جهان و جلوگیری از واکنش‌های احتمالی ضد یهود در کشور، دست به اقدامی سیاسی زد. بدین ترتیب که وزیر خارجه وقت ایران (باقر کاظمی) چند ماه پس از اعتراض جمعیت‌های سیاسی اسلامی فلسطین و تلگراف‌های علمای قم، طی نطقی در جامعة ملل، از حقوق اعراب مسلمان فلسطین حمایت کرد و خواستار حفظ حقوق آنان در برابر هجوم صهیونیست‌ها گردید و خواستار رفتار عادلانه‌‌ای با آنان شد. مفتی و رئیس مجلس اعلای اسلامی فلسطین در نامه‌ای که به کنسولگری ایران در بیت‌المقدس نوشت از اقدام دولت ایران در دفاع از حقوق مسلمانان فلسطین تشکر نمود؛ در ضمن از استمرار مهاجرت یهودیان ایرانی به فلسطین گلایه نمود و از دولت ایران خواست تا اقدامی جدی و عملی در جلوگیری از مهاجرت یهودیان ایرانی به عمل آورد. 18
در مردادماه 1316 ش چند نفر از علمای شیعه ایرانی و عراقی (سید هبه‌الدین شهرستانی، سید محمد‌مهدی صدر، محمد‌مهدی اصفهانی، محمد‌مهدی خراسانی، شیخ راضی آل یاسین) به همراه سه نفر از علمای برجسته اهل سنت عراق (یوسف عطا، حبیب‌العبیدی، ابراهیم الراوی) تلگراف اعتراض‌آمیزی به جامعه ملل و وزارت خارجه انگلستان مخابره نمودند و در آن مراتب اعتراض و عدم رضایت خود را نسبت به تقسیم فلسطین توسط کمیسیون انگلیسی پیل اعلام داشتند و آن را ضربت به قلب اسلام و عرب دانستند. 19 آیت‌الله سید‌ابوالحسن اصفهانی نیز طی یادداشتی برای سفارت ایران در بغداد اظهار امیدواری کرد که دولت ایران در جامعه ملل از همه گونه تلاش برای دستیابی ملت فلسطین به حقوق حقه خویش فروگذار ننماید. 20 آیت‌الله کاشف‌الغطاء هم در اقدامی همسو با آیت‌الله اصفهانی،‌ طی تلگرامی به ملک غازی (پادشاه عراق) و کمیسر عالی فلسطین، از طرح تقسیم فلسطین و مظالم انگلستان در آنجا و نیز فروش اراضی فلسطینی‌ها به صهیونیست‌ها به شدت انتقاد کرد و خاطرنشان ساخت که مردم از او فتوای جهاد خواسته‌اند. 21
روزنامه عربی النهار (چاپ بغداد) گزارش داد که علمای شیعه به ریاست کاشف‌ الغطاء در روز 25 خرداد 1317 در تحت قبه حضرت امیر (ع) در نجف اجتماع خواهند نمود و در باب صدور حکم جهاد علیه صهیونیست‌ها وحامیان آنها مذاکراتی خواهند کرد و حکم مزبور به امضای همة علما صادر خواهد شد. همین روزنامه اضافه کرد که روحانیون شیعه برای بررسی این موضوع از علمای سوریه،‌ لبنان، اردن، مصر، یمن امیر نشین‌های خلیج فارس، ترکیه، افغانستان و ایران دعوت کرده‌اند که در این اجلاس حضور یابند. کاشف‌الغطاء سپس خود حکم جهاد را صادر کرد. در بخشی از آن حکم آمده بود:
«... ای اسلام و ای عرب، بلکه برادر و ای بشر! وضعیتی که فلسطین سربریده به آن رسیده است به نظر همه آشکار شده و چنانکه گفته‌‌ایم باز هم می‌گوییم که قضیه فلسطین خاص خود فلسطین نبوده ... ای عرب، ای مسلمانان، ای بشر، ای مردم! جهاد در فلسطین بر هر انسان واجب شده، نه تنها بر عرب و مسلمان ... این است دعوت و ندای عمومی این جانب که به عرب و اسلام می‌فرستم. خداگواه است که شصت سال از عمرم می‌گذرد و اگر بیماری و رنجوری بر استخوان‌های پوسیده‌ام حمله نمی‌آوردند نخستین شخصی بودم که به این دعوت لبیک می‌گفتم.»22
او سپس در فتوایی دیگر به تقسیم‌بندی کشورهای اسلامی می‌پردازد که باید در این جهاد مقدس ایفای نقش نمایند. به گمان او نخستین کشوری که باید پرچم جهاد را به اهتزار درآورد اردن هاشمی است که رؤسای آن ادعای سیادت می‌نمایند. و پس از آن حجاز است که به دلیل پرتوافکنی خورشید اسلام باید قدم در این ر اه بگذارد. آنگاه مصر و سوریه را به دلیل همجواری با فلسطین مسئول شمرده و می‌افزاید:
«می‌گویند چهارصد میلیون مسلمان در کره زمین موجود است. چطور می‌شد اگر یک دهم این عده از راه غیرت اقدام نموده، برای ادای وظیفه خویش نسبت به فلسطین، به یاری مجاهدین آن می‌شتافتند؟ البته گره فلسطین گشوده می‌شد و مشکل آن پایان می‌یافت... به خدا قسم که از مرحله خیلی پرت افتاده‌ایم و هنوز آنچه را که باید، بیان نکرده‌ایم ... کنگره‌ها درباره فلسطین منعقد و مقررات آن تقدیم می‌شوند و هیئت‌ها به لندن مسافرت می‌کنند. با همه اینها قشون انگلیس شکم زنهای آبستن مسلمان را در فلسطین سفره می‌کند، بی‌گناهان را بی‌جان و خون‌های پاک را روان می‌سازد و با شدت تمام به تبهکاری‌های بزرگ خود ادامه می‌دهد و حجاز و اردن هم با چشم و گوش همه چیز را می‌بینند و می‌شنوند با وجود این با کمال تفریح رفت و آمد دارند. حتی دو بز آنها از جای خود نجنبید. ای کاش به این هم اکتفا نموده و شر خود را از سر فلسطین کوتاه می‌کردند و با ستمکاران همراهی نمی‌نمودند. ولی عموم مسلمانان در گوشه و کنار عالم، چیزی که دارند اعتراض هست: هیاهو، سخنرانی،‌مقاله‌نویسی، شعرگویی و بعضی کمک‌های مادی بسیار کم که حال قطره آبی بر سنگ را دارد و حال آنکه خیلی از مسلمانان دارای هزاران بلکه میلیونها لیره هستند. آیا هیچ شنیده شد یکی از‌ آنها هزار لیره استرلینگ کمک کرده باشد؟ چنانکه یهودیان که عده‌شان کمتر و طبعشان پست‌تر است، می‌کنند.»
وی در پایان و با صراحت تمام بزرگترین مشکل و خطر کشورهای مسلمان را که از خطر صهیونیست‌ها و انگلیس عظیم‌تر می‌باشد وجود دولت‌های دست‌نشاندة مسلمان قلمداد کرد. 23
در بهمن ماه 1318 ش آیت‌الله کاشف‌ الغطاء فتوای تاریخی و انقلابی دیگری صادر کرد. وی در پاسخ استفتای یکی از مسلمانان که نظر او را درباره فروش اراضی فلسطینی به یهودیان و حکم شرعی فروشندگان پرسیده بود اعلام داشت:
«... آیا بعد از این همه، یقین ندارند که این فروش [اراضی]، جنگ با اسلام است؟ آیا کسی شک دارد که این فروش یا همراهی در فروش یا کوشش و دلالی با رضایت این کارها، جنگ با خدا و پیغمبر (ص) او و پایمال نمودن دین اسلام است؟ ... آنها را از دین و حوزة‌اسلام خارج و جزو کفار بشمارید و در تمام کارها از آنها دوری کرده و با آنها ازدواج ننموده و با ‌آنها معاشرت نکرده و همچنین خرید و فروش و سلام و علیک و رفت و آمد و گفت و شنید با آنها ننموده و به علاوه مرده‌های آنها را مشایعت نکرده و در قبرستان‌ های مسلمانان هم دفن ننمایید. اسامی آنها را بایستی در تمام جامع «نوادی» و روزنامه‌ها و مجله‌ها به اسم خارج‌شدگان از دین معرفی کرده و اسم ببرند.» 24
مخالفت سرسخت علمای شیعه ایران و عراق با صهیونیست‌ها سبب گردید تا رئیس جمعیت ملی یهود فلسطین در مقاله‌ای که در تاریخ 29/8/1314 ش در روزنامة صهیونیستی «داور» (چاپ تل آویو) نوشت، آشکارا اعتراف کرد که با وجود سیاست ضد اسلامی و طرفداری از جنبش صهیونیسم رژیم ایران، وعاظ و ملاها عامل اصلی نفرت مردم ایران نسبت به یهودیان صهیونیست هستند. 25
بروز جنگ جهانی دوم آهنگ مهاجرت یهودیان جهان را به فلسطین کند نمود. 26 اما پس از پایان جنگ، اتحادیه جهانی یهود با طرح کوره‌های آدم‌سوزی هیتلر، تبلیغات وسیعی به نفع یهودیان جهان به راه انداخت و بر لزوم ایجاد میهن یهودی در سرزمین فلسطین تأکید نمود و امریکا نیز که برنده اصلی و قدرتمند جنگ محسوب می‌شد حمایت همه‌جانبه‌اش را از این اتحادیه اعلام داشت. از این رو پس از جنگ، مهاجرت یهودیان به فلسطین شتاب فزاینده‌ای گرفت و به دنبال آن نزاع و درگیری‌های خونین میان صهیونیست‌‌ها و اعراب فلسطینی شدت یافت. اخبار رویدادهای فلسطین در مطبوعات رسمی کشور کم و بیش انعکاس داشت و مطبوعات مذهبی که از سال 1324 به بعد در کشور چاپ و منتشر شدند حساسیت و توجه ویژه‌ای به مسائل فلسطین، کشمیر و پاکستان نشان می‌دادند. جوّ سیاسی کشور عمدتاً حول مسائل داخلی بود. احزاب و جمعیت‌های سیاسی متعددی که از سال 1320 به بعد در کشور پدید آمدند نه تنها حساسیتی به مسائل سیاسی جهان اسلام نداشتند بلکه منافع مبرم ملی نیز تحت‌الشعاع رقابت‌ های سخت حزبی بود که تا کودتای امریکایی شاه در سال 1332کماکان ادامه داشت. در طول این سال‌ها هر از گاه بهائیان در شهرها و روستاها با مسلمانان درگیر می‌شدند و عده‌ای از طرفین به قتل می‌رسیدند و تا مدت‌ها فکر و توجه علما و روحانیون، گروه‌های اسلامی و توده‌های مذهبی را به خود معطوف می‌داشت تا بدانجا که بسیاری از آنان بزرگترین خطر کشور را وجود بهائیان می‌دانستند. 27
در این اوضاع نابسامان سیاسی، آژانس یهود که در 1942 م / 1321 ش در ایران تأسیس شده بود پس از پایان جنگ جهانی دوم به همراه سایر دفاتر صهیونیستی به سازماندهی و اعزام یهودیان ایران و کشورهای همجوار به سرزمین فلسطین اقدام کرد و از 1326 ش کلاس‌های آموزش زبان عبری که در تهران و اغلب شهرهای کشور برای یهودیان ایران و منطقه دایر شده بود به دلیل مهاجرت گروه کثیری از آنان به فلسطین، غالباً تعطیل شد. 28 بسیار احتمال دارد که پیدایش و رقابت شدید احزاب سیاسی و جنجال‌آفرینی مطبوعات و نیز آتش افروزی‌ها و غائله‌آفرینی‌های بهائیان در طول این سال‌ها به منظور منحرف کردن اذهان مردم ایران از تشکیل دولت صهیونیستی در فلسطین و نیز مهاجرت گستردة یهودیان ایرانی به اسرائیل و جلوگیری از حمایت‌ های ملت ایران از کشورهای عربی درگیر جنگ با اسرائیل باشد. بعید نیست یکی از دلایل اصلی بازداشت و تبعیدهای مکرر چند سالة آیت‌الله کاشانی و شیخ محمد خالصی‌زاده در طول این سال‌ها، جلوگیری از مبارزات ضد صهیونیستی احتمالی آن دو بوده است. با این وجود مردم هوشیار و انقلابی ایران مراتب همدردی خود را با مسلمانان مظلوم فلسطینی اعلام می‌داشتند.
در آذر ماه 1324 تظاهرات بزرگی در مسجد شاه تهران به نفع مسلمانان فلسطینی و علیه صهیونیست‌ها تشکیل شد که در مطبوعات منطقه انعکاس یافت. 29
در 29 نوامبر 1947 م / 7 آذر 1326 ش مجمع عمومی سازمان ملل رأی به تقسیم فلسطین داد که با مخالفت نمایندگان دول عرب و پاکستان مواجه شد. آیت‌ الله کاشانی که به تازگی از تبعیدگاه به کشور بازگشته بود سکوت مرگبار حاکم بر کشور را شکست و طی اعلامیه‌ای تاریخی رأی سازمان ملل را محکوم کرد و نسبت به خطر صهیونیست‌ها هشدار داد. در این اعلامیه آمده بود:
«... معلوم نیست وطن بودن فلسطین برای مهاجرین یهودی آلمانی و روسی و امریکایی و غیره مطابق کدام منطق و قانون است که رأی به تقسیم آنها می‌دهند؟... تشکیل دولت [صهیونیستی] در آتیه، کانون مفاسد بزرگ برای مسلمین خاورمیانه و بلکه تمام دنیا خواهد بود و زیان آن تنها متوجه اعراب فلسطین نمی‌گردد... بر تمام مسلمین عالم است از هر طریقی که می‌شود از این ظلم فاحش جلوگیری نموده و رفع این مزاحمت را از مسلمین فلسطین بنمایند.» 30
آیت‌الله کاشانی به صدور این اعلامیه اکتفا نکرد و علیرغم وجود خفقان، مردم مسلمان را دعوت به تظاهرات بزرگی به نفع مردم فلسطین نمود. در روز یکشنبه 20 دی ماه 1326 بیش از 000/30 نفر از مردم تهران به دعوت آیت‌الله کاشانی در مسجد امام خمینی (مسجد شاه سابق) اجتماع کردند و سپس خطیب شهیر آقای فلسفی به منبر رفت و صهیونیسم را خطر بزرگی برای مسلمانان به ویژه مسلمانان خاورمیانه دانست. وی سپس اعلام داشت که یهودیان ایران تحت حمایت ما هستند و کمترین گزندی نباید به آنان برسد و در پایان از مردم خواست که کمک‌های نقدی خود را به مسلمانان فلسطین و کشمیر به حسابی که در بانک ملی افتتاح شده است واریز نمایند.31 همزمان با این تظاهرات، گروهی از علمای تهران، طی اعلامیه‌ای همدردی و همراهی خود را به مردم مسلمان فلسطین و اعراب منطقه اعلام کردند. 32
در روز 31 اردیبهشت 1327 و در اثنای جنگِ ارتش‌های عرب و صهیونیست‌‌ها، به دعوت آیت‌الله کاشانی اجتماع پرشکوه دیگری در مسجد امام (مسجد شاه سابق) در تهران تشکیل شد و خود نیز سخنرانی کرد. وی ضمن دعوت مسلمانان به رفع اختلافات و دعوت به وحدت کلمه گفت:
«... برادران مسلمان ایران باید بکوشند در این هنگام که سخت‌ترین مصائب بر برادران مسلمان شما رخ داده از آن‌ها حمایت نمایند و به کمک آنها قیام کنند. تمام مردم ممالک اسلامی هر یک به نوبه خود از کمک مالی و جانی به مردم بی‌پناه فلسطین از همدردی دریغ ننموده و فداکاری کرده‌اند. تمام ممالک اسلامی دنیا وطن ماست و ما نیز با تمام قوا، جاناً و مالاً نسبت به سهم خود باید از آنها حمایت کنیم.» 33
در پایان این مراسم قطعنامه‌ای مبنی بر اظهار همدردی با مسلمانان فلسطینی صادر شد و اعلامیه‌ای نیز از طرف شهید نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام به این شرح صادر گردید:
«خون‌های پاک فدائیان رشید اسلام در حمایت از برادران مسلمان فلسطین می‌جوشد. پنج هزار نفر از فدائیان رشید اسلام عازم کمک به برادران فلسطینی هستند و با کمال شتاب از دولت ایران اجازه حرکت سریع به سوی فلسطین را می‌خواهند و منتظر پاسخ سریع دولت می‌باشند.» 34
به دنبال آن نواب صفوی با نخست‌وزیر وقت برای اعزام نیروهای داوطلب گفتگو کرد ولی این گفتگوها بی‌ثمر بود و دولت با اعزام آنها مخالفت نمود. چند روز بعد نیز آیت‌الله بروجردی طی اعلامیه‌ای ( به زبان عربی) از برادران مسلمان ایران و سایر ممالک اسلامی دعوت کرد تا مجتمع شوند و در حق یهودیان صهیونیست نفرین و برای پیروزی برادران مسلمان درگیر در جنگ دعا نمایند. 35
همزمان با آن میر سید محمد بهبهانی طی تلگرافی به پاپ خاطرنشان ساخت:
«اینک این جانب از طرف عموم ملت اسلام مخصوصاً پیروان و روحانیون مذهب مقدس شیعه ایران، تنفر خود را از جمعیت متعدی یهود و کسانی که با آنها همراهی می‌نمایند، به تمام ممالک عالم و مخصوصاً به مقامات بزرگ روحانیت ملت مسیح اعلان می‌کنم و از خداوند متعال نصرت مسلمین و خذلان متجاسرین را خواهانم. در خاتمه از مقام پاپ تقاضا دارم که به ملل مسیحی تذکر دهند که از این جمعیت یهود که دست تعدی به جان و مال مسلمین مظلوم دراز کرده‌ اند پشتیبانی ننموده و عواطف چند صد میلیون مسلمین را برای خاطر یک مشت یهود فتنه‌جو جریحه‌دار ننمایند و البته این معنی در خور مقام روحانیت پاپ که همیشه رهبر و هادی ملت هستند می‌باشد.» 36
به دنبال آن در پیامی که وی در اواخر اردیبهشت 1327 خطاب به مجلس شورای ملی صادر کرد و در مجلس قرائت شد اظهار داشت که «... چون مقام مقدس مجلس شورای ملی، مرکز رسمی ملت ایران است. لازم می‌آید این اظهار تنفر [نسبت به اقدامات صهیونیست‌ها علیه مسلمانان در سرزمین فلسطین] و همدردی ملت ایران را به نام عموم ملت ایران، خاصه مقام روحانیت، اعلام و اعلان فرمایند.» 37سپس به دعوت جمعیت «اتحادیه مسلمین» اجتماع بزرگی در تهران تشکیل شد و متجاوز از 6000 نفر در آن شرکت کردند. وزرای مختار و کاردارهای سفارتخانه‌های دولت‌های اسلامی نیز در این مراسم حضور یافتند. در این اجتماع دو نفر سخنرانی کرده حمایت خود را از برادران رزمندة مسلمان اعلام داشتند. در پایان این مراسم 2000 نفر از داوطلبان برای شرکت در جبهه‌‌های نبرد فلسطین ثبت نام کردند. 38
آیت‌الله کاشانی در اعلامیه‌ها و سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های متعددی که از سال 1326 ش به بعد نمود حمایت همه جانبة خود را از ملت فلسطین و کشورهای عرب خط مقدم اعلام داشت. چند ماه بعد وی به اتهام واهی همدستی در ترور شاه (15 بهمن 1327) شبانه دستگیر و به لبنان تبعید گردید و بدین ترتیب بزرگ‌ترین مانع از سر راه صهیونیست‌ ها در کشور برداشته شد و مبارزات ضد اسرائیلی مردم نیز به تدریج فروکش کرد.
اندکی پس از تبعید آیت‌الله کاشانی، آژانس یهود در تهران و دفاتر صهیونیسم در کشور شروع به گردآوری، سازماندهی و مهاجرت یهودیان ایرانی به اسرائیل نمودند. دهها هزار نفر از یهودیان شهرهای مختلف با فروش منزل و لوازم زندگی به تهران آمدند و توسط صهیونیست‌های فعال کشور39 با گرفتن گذرنامه عازم اسرائیل شدند. این مهاجرت با تأیید و همکاری کامل ارگان‌های رسمی کشور، از جمله وزارت خارجه، وزارت کشور، اداره شهربانی و گمرک صورت می‌گرفت. وزیر خارجة کشور نیز در گزارشی صریحاً اعلام کرد که به موجب اطلاعات دقیق،‌صهیونیسم بین‌الملل،‌ تهران و بغداد را از سال گذشته (1327 ش) مرکز سیاست و اقدامات خود قرار داده‌‌اند، 40 در میان این مهاجران، ثروتمندان زیادی نیز وجود داشتند. روزنامة اسرائیل جروزالم پست در سال 1330، طی مقاله‌ای پیرامون وضعیت اقتصادی یهودیان ایران نوشت:
«طبق اظهار دکتر [موسی] برال [نماینده ایران در مجلس شورای ملی] در حدود 000/70 نفر یهودی در ایران هستند که به هیچوجه مورد تعدی واقع نشده‌اند. در میان این عده 10 نفر میلیونر و 1000 نفر ثروتمند درجة اول و 5000 نفر یهودی ثروتمند وجود دارد که همه بازرگان هستند،‌برخی از این یهودی‌ها به طور جدی در مقام مهاجرت برآمده‌اند مشروط بر اینکه بتوانند دارایی خود را همراه آورده و نرخ عادله برای مبادله پول‌های خود به پول اسرائیل دریافت نمایند.»41
رئیس شهربانی کل کشور در گزارشی به تاریخ 29 بهمن 1328 ش پیش بینی کرد که تعداد جوانان یهودی مشمولی که خواهان گذرنامه برای مهاجرت به اسرائیل هستند به 000/40 نفر بالغ می‌شود. 42 در گزارش دیگری که چهار ماه بعد ارائه داد تعداد متقاضیان گذرنامه به اسرائیل را به 000/60 نفر تخمین زد.43 علاوه بر این تعداد، هزاران نفر از یهودیان عراقی وارد کشور شده و با سفارش مؤکد یهودیان متنفذ امریکا به دولت ایران44 و نظر مساعد سفیر ایران در امریکا، حسین علا 45 و نیز موافقت وزیر خارجه کشور46 و نخست‌وزیر وقت، محمد ساعد، 47روانه اسرائیل شدند.
به دنبال این همکاری‌های پنهانی،‌ دولت ایران در ازای دریافت 000/400 دلار رشوه از اسرائیل، آن کشور را در روز 14 اسفند ماه 1328 ش به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و در بیت‌المقدس سرکنسولگری دایر کرد، اما اطلاعیه رسمی دولت پس از گذشت ده روز انتشار یافت.48
این اقدامات از آن رو که بسیار محرمانه صورت می‌گرفت و نیز به دلیل فشار و اختناق سیاسی و توجه فعالان سیاسی به مسائل داخلی، به ویژه موضوع نفت،‌بازتابی در محافل سیاسی و مطبوعات کشور نداشت. نکته شایان توجه آن که از سال 1327 ش که دولت اسرائیل تشکیل شد و موجب خشم و نفرت مسلمانان جهان و از جمله مردم ایران گردید، گروهی از روشنفکران ایرانی، آشکارا به جانبداری از اسرائیل برخاستند. توضیح ‌آن که در سال 1326 ش هنگامی که گروهی از اعضای فعال حزب توده، تلویحاً از رهبری اتحاد شوروی براردوگاه سوسیالیسم (استالینیسم) انتقاد کرده و از حزب توده منشعب شدند( و بعدها خود را «نیروی سوم» نامیدند)، به دنبال جایگزینی رهبری جدید سوسیالیسم جهانی و نمادهای سوسیالیستی غیر روسی بودند. از همین رو آنان، کیبوتص ( از واحدهای کشاورزی صهیونیست‌‌ها در فلسطین و سپس اسرائیل) را که از نظرشان سابقه و محاسن بیشتری نسبت به کالخوز (از واحدهای کشاورزی سوسیالیستی روسی) داشت به عنوان نماد کامل و آرمانی سوسیالیسم پنداشتند. نویسندگان برجستة این گروه از سال 1327 به بعد در مجلات خود (علم و زندگی و نبرد زندگی) و دیگر مجلات، مقالات متعددی درباره کیبوتص نوشتند و در مجموع لحن ستایش‌آمیزی نسبت به نظام کشاورزی و در نهایت رژیم نوپای اسرائیل در پیش گرفتند. از جمله نویسندگان سرشناس نیروی سوم: خلیل ملکی، حسین ملک و جلال آل‌احمد بودند. به نوشتة شمس آل احمد «لحن و برخورد مقاله‌های ملکی [نسبت به اسرائیل] چنان مشتاقانه بود که ماجوانها می‌پنداشتیم گروهی از مردم در آن ناحیه سرگرم پیاده کردن بهشت‌اند.» 49
این جانبداری آشکار سبب گردید تا گروهی از روحانیون آگاه حوزة علمیه قم به گرایش‌های صهیونیستی مجلة علم و زندگی و ملکی و گردانندگان آن اعتراض کنند. 50
آیت‌الله کاشانی پس از بازگشت از تبعید تا هنگام کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 در اغلب پیام‌ها و سخنرانی‌های خود حمایت کامل خویش را از مردم مسلمان فلسطین و مبارزات ضد استعماری مسلمانان جهان اسلام علیه استعمارگران فرانسوی و انگلیسی بیان می‌کرد و صهیونیسم را خطر بزرگی برای همه مسلمانان و به ویژه مسلمانان خاورمیانه می‌دانست. 51
در سال 1330 و پس از ملی شدن صنعت نفت و نخست‌وزیری دکتر مصدق که ایران به پیروزی سیاسی بزرگ دست یافت آیت‌الله کاشانی طی پیام مهمی به ملل مسلمان جهان، ملت‌ها و دولت‌‌های اسلامی را به اتحاد با یکدیگر علیه استعمار‌گران بین‌المللی دعوت نمود و پیشنهاد کرد تا «اتحادیه اسلامی» مرکب از کشورهای اسلامی هر چه زودتر تشکیل شود. وی در ضرورت تشکیل این اتحادیه خطاب به مسلمانان جهان نوشت: «برادران! ایجاد دولت پوشالی اسرائیل یکی از هزاران تبهکاری‌هایی بود که اجنبی‌به منظور نابود ساختن مسلمانان مرتکب شد.» 52
پیشنهاد تشکیل کنفرانس اسلامی در تهران و ایجاد اتحادیه اسلامی یا جبهه متحد اسلامی با استقبال بی‌نظیر کشور‌های اسلامی روبرو شد. روزنامه اطلاعات در آن زمان نوشت:
«به قرار اطلاع تاکنون اغلب ممالک اسلامی به دعوت آ‌یت‌الله کاشانی مبنی بر اعزام نماینده به کنفرانس تهران پاسخ مثبت داده‌اند. در این میان، اسامی کشورهای مصر و پاکستان و فلسطین و عراق دیده می‌شود و به ترتیب نحاس پاشا، نخست‌وزیر سابق مصر، خلیق‌الزمان، رئیس جمعیت مسلم لیگ پاکستان، مفتی اعظم فلسطین و رشید عالی به نمایندگی از طرف مسلمانان کشورهای مزبور به تهران خواهند آمد.»
اهمیت برگزاری این کنفرانس درباره مسأله فلسطین، به خصوص در آن ایام بسیار قابل توجه و چشمگیر بود. به همین دلیل مفتی اعظم فلسطین برای تشکیل این کنگره کمک زیادی نمود؛ از جمله فهرست کاملی از شخصیت‌هایی که باید از کشورهای مختلف دعوت شوند، برای آیت‌ الله کاشانی فرستاد. مجله نیوزویک چاپ آمریکا با اشاره به استقبال سران و شخصیت‌های اسلامی از پیشنهاد آیت‌الله کاشانی با درج مقالة مفصلی درباره هدف نهایی از تشکیل این کنگره و کنفرانس نوشت:
«آیت‌الله کاشانی که اکنون بزرگترین قدرت سیاسی و مذهبی در ایران است با تشکیل این کنگره می‌خواهدنفوذ و قدرت خود را در کلیة ممالک اسلامی بسط دهد و به جای اتحادیه عرب، یک اتحادیه بزرگ بین‌المللی اسلامی به وجود آورد...» 53
متأسفانه به دلیل دسیسه چینی استعمار و عوامل داخلی آن، آیت‌الله کاشانی موفق نشد که این کنفرانس را ـ‌که بسیاری از دول و ملل اسلامی بدان امید بسته بودند ـ در تهران برگزار کند و لذا کنفرانس، سال بعد در کراچی پاکستان برگزار شد. آیت‌الله کاشانی در پیامی که برای آن کنفرانس فرستاد با اشاره به عدم توفیق خود در تشکیل کنفرانس اسلامی در تهران به واسطه «گرفتاری‌های داخلی» از اینکه برادران پاکستانی درصدد تعقیب آرزو و مقصود قدیمی او هستند اظهار خوشوقتی نمود و دو نفر نماینده به کنفرانس اعزام کرد. 54
در اسفند ماه 1332، نایب رئیس «جمعیت دوستداران خاورمیانه» در نامه‌ای که به آیت‌الله شیخ محمد حسین کاشف‌الغطاء فرستاد از او دعوت کرد تا در کنگره‌ای که در اردیبهشت ماه 1333 در شهر بحمدون لبنان برگزار می‌شود شرکت نماید. موضوع این کنگره «ارزش اخلاقی اسلام و مسیحیت و ناتوان ساختن مکاتب مادی» بود. کاشف الغطاء در این کنگره شرکت نکرد ولی پیامی برای آن ارسال کرد که پاسخ دندان شکنی به گردانندگان اصلی کنگره (دولت ‌آمریکا) بود. او به خوبی می‌دانست که هدف از تشکیل این کنگره، آن بود تا چنین وانمود شودکه دول مسیحی و مسلمان علیه کمونیسم و الحاد همصدا و همرأی هستند. در بخشی از این پیام آمده بود:
«خطر کمونیسم زمانی برطرف می‌شود که ملت‌ها از آزادی‌ها و عدالت اجتماعی برخوردار شوند و ریشه‌های ستم، دشمنی، حرص و آز و تجاوز به حقوق دیگران خشکانده شود. ای دولت آمریکا، ای دولت انگلیس‌آیا شما چنینی هستید؟ آیا شما برای معنویات ارزش قائلید؟ آیا جنایت‌هایی که شما در فلسطین کردید، شما را رو سیاه نکرده؟ آیا شما با این ستم‌های خود، خوار و زبون نشدید؟ دنیای شرق تاکنون گرفتار دو کابوس استعمار [انگلستان و فرانسه] بود و اینک صهیونیسم نیز به میدان آمده تا به روستاهای فلسطین حمله کند و مردان، زنان و کودکان را بکشد. مگر به آنها پول و اسلحه نمی‌دهید؟ مگر آنها را به خاطر جنایت‌هایشان تشویق نکردید؟شما 000/90 عرب فلسطینی را بی‌خانمان و آواره بیابان‌ها نمودید، آنها در وطن خود عزیز بودند اما شما کاری کردید که دل سنگ به حال آنها می سوزد و چشم نابینا برای آنها می‌گرید. آیا نرون (امپراتور خون‌آشام روم ) به اندازه شما جنایت کرد؟ شگفتا که شما از مسلمانان و اعراب انتظار همکاری دارید و از آنها می‌خواهید که با شما همکاری و همفکری کنند. شما عرب را لگدمال می‌کنید و با یک دست بر سرش می‌کوبید و با دست دیگر نوازش می‌کنید؟ شما فلسطین را ذبح کردید اما نه به دست دولت‌های عربی، بلکه به دست دولت‌های اسلامی تا ذبح شرعی باشد. به دست مسلمانان و رو به قبله، تا برای شما و صهیونیست‌ها خوردن آن حلال باشد! چرا که شما اهل دین و در پی ارزش‌های معنوی هستید! آمریکا به اسرائیل کمک‌های نقدی می‌دهد و اسلحة فراوان در اختیار او می‌‌گذارد اما در مورد کشورهای عربی به جز وعدة توخالی هیچ چیز به آنها نمی‌دهد. اگر اسلحه‌ای به کشورهای عربی بدهد به این شرط است که با اسرائیل نجنگند! آمریکا تنها برای این به کشورهای عربی اسلحه می‌فروشد که با هم بجنگند. اکنون وضعیت در ایران، مصر، سوریه و دیگر کشورهای مسلمان چنین است که آنها اسلحه می‌خرند برای نابودی یکدیگر و نه نابودی دشمن. صهیونیست‌ها برای سرکوب مردم فلسطین و کشورهای عربی از همة سلاح‌های مدرن استفاده می‌کنندو به کوچک و بزرگ رحم نمی‌کنند. تمام جنایت‌های اسرائیل به دستور آمریکاست... همه بدبختی جهان اسلام زیر آمریکا، انگلیس و فرانسه است. از میهمانان کنگره می‌پرسم: آیا می‌دانید که چند سال پیش صهیونیسم به «دیر یاسین» حمله کرد و مردان و زنان و کودکان را کشت و شکم زنان باردار را درید؟ آیا می‌دانید که صهیونیست‌‌ها مردم «نعالین» را بدون هیچ جرمی می‌کشتند؟ آیا می‌دانید که همة اسلحه صهیونیست‌ها آمریکایی بود؟ همة این جنایات زیرنظر کشورهای آزادیخواه صورت گرفت! همه این جنایات به حساب شما فرزندان عمو سام و زرد چشم‌هاست. ما این ذلت‌ها را چگونه فراموش کنیم و چگونه با شما کنار یک میز بنشینیم و دربارة ارزش‌های معنوی و نمونه‌های والا به گفت و گو بپردازیم؟ شما شیطان‌ها بهتر است دست از جنایات خود بردارید و فلسطین را به صاحبان اصلیش بسپارید و آنگاه دربارة ارزش‌های معنوی، کنفرانس تشکیل دهید. اگر در عرف سیاست رواست که با یک دست تسبیح و با دست دیگر کارد بگیرید و سینة مظلومان را بشکافید، اما از نظر عقل درست نیست. سکوت مرگبار عرب‌ها و سستی آنها شگفت آور است. خوشگذرانی برخی از مسلمانان در حالی که یورش بیرحمانة دشمن در کشورهای مسلمان را می‌بینید شگفت‌آورتر. من دولت‌های عرب را نصیحت می‌کنم که تسلیم دولت‌های استعماری نشوند زیرا مشکلی را برایشان حل نخواهند کرد. به جوانان می‌گویم که راه رهایی ما بازگشت به قرآن و اسلام است. فرهنگ پربار اسلامی می‌تواند پشتوانه مبارزة شما با استعمار باشد نه مرام کمونیستی که فرهنگ وارداتی است.» 55
پیام کاشف‌الغطاء در کنگره خوانده شد وباعث بهت و حیرت و شرمندگی اعضای شرکت کننده شد. همچنین بسیاری از جراید عربی و اسلامی پیام او را منتشر کردند و احزاب و جمعیت‌های سیاسی موضع‌گیری انقلابی او را ستودند. 56
تبلیغات شدید عوامل داخلی استعمار علیه آیت‌الله کاشانی سبب گردید تا وجهه سیاسی او در جامعه مخدوش شود و قدرت و نفوذ خود را از دست بدهد. پس از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332 و آغاز مجدد استبداد و خفقان در کشور بتدریج هر گونه تحرک سیاسی متوقف گردید و مخالفان سیاسی قلع و قمع شدند. شاه پس ازتثبیت پایه‌های قدرتش روابط همه جانبه ایران، با امریکا، انگلستان و اسرائیل را گسترش داد. پس از تشکیل ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور)، موساد ( سازمان اطلاعات و امنیت اسرائیل) به تدریج وظیفة سازماندهی و آموزش‌نیروهای ساواک را بر عهده گرفت که این روند تا پایان حکومت شاه ادامه داشت؛ علاوه بر آن روابط اقتصادی، نظامی و فرهنگی دو کشور نیز روز به روز گسترش یافت. 57
دولت اسرائیل که از نفرت و انزجار مردم مسلمان ایران نسبت به خود اطلاع داشت درصدد برآمد تا ضمن تحکیم و گسترش روابط همه جانبه با رژیم شاه، در میان گروه‌های مختلف اجتماعی به ویژه روشنفکران، دانشگاهیان، دانشجویان و دست‌اندرکاران مطبوعات نیز هوادارانی به دست آورد. از این رو سفارت اسرائیل همکاری نزدیکی با رهبر و اعضای فعال نیروی سوم که تمایلات ایدئولوژیک به اسرائیل داشتند آغاز کرد و از سال 40 به بعد گروهی از اعضای نیروی سوم و نیز دهها نفر از دانشجویان دانشگاه تهران برای دیدار از پیشرفت‌های اقتصادی اسرائیل با بورس آن کشور، روانه اسرائیل شدند که تا چند سال بعد این روند ادامه داشت. 58 علاوه بر آن بسیاری از مقامات ارشد لشکری و کشوری به هزینة آن کشور به اسرائیل رفتند.
امام خمینی (ره) پس از غائله انجمن‌های ایالتی و ولایتی در سخنرانی‌‌ها و پیام‌ها‌ی خود همه جا خطر اسرائیل را برای جهان اسلام بر شمرد و روابط گسترده آن کشور را با رژیم شاه به شدت محکوم نمود و بهائیان را «عمال اسرائیل» نامید. در بیاناتی که به مناسبت چهلم فاجعة مدرسة فیضیه (اردیبهشت 1342) ایراد کرد، رژیم شاه را «دست‌نشاندة اسرائیل» دانست و از سکوت علما به شدت انتقاد نمود و فرمود:
«وای بر این مملکت، وای بر هیأت حاکمه، وای بر این دنیا، وای بر ما، وای بر این علمای ساکت، وای بر این نجف ساکت، این قم ساکت، این تهران ساکت. این مشهد ساکت، این سکوت مرگبار، اسباب این می‌شود که این مملکت و این نوامیس، زیر چکمة اسرائیل و به دست همین بهایی‌ها پایمال شود. وای بر ما، وای بر اسلام، ‌وای بر مسلمین....» 59
پیش از فرا رسیدن ماه محرم 1342، رژیم که از حملات سخت امام و وعاظ در منابر به شدت نگران بود بسیاری از وعاظ را به ساواک احضار کرد و آنان را ملزم نمود که علیه شاه و اسرائیل در منابر و محافل سخنی نگفته و نیز نگویند که اسلام در خطر است! امام پس از اطلاع این اقدام رژیم، در اعلامیه‌ای که «خطاب به وعاظ و گویندگان و هیآت مذهبی» صادر کرد، التزامات ساواک را غیر قانونی و بی‌اثر و التزام گیرندگان را مجرم و قابل تعقیب دانست و بار دیگر خطر اسرائیل و بهائیان را گوشزد کرد:
«دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی می‌کند. تبلیغات را به آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است. در ارتش و فرهنگ و سایر وزراتخانه‌ها برای آنها جا باز نموده و شغل‌های حساس به آنها داده‌اند.»
امام در پایان از وعاظ خواست تا علیرغم میل رژیم «خطر اسرائیل و عمال آن را» به مردم تذکر دهند و اظهار حقایق نمایند، زیرا «سکوت در این ایام، تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است.» 60
امام در سخنرانی معروف و تاریخی روز عاشورای سال 1342، فاجعة مدرسه فیضیه را به تحریک اسرائیل دانست و رژیم شاه را دست نشانده ‌آن کشور معرفی کرد و فرمود:
«اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت علمای اسلامی باشند، اسرائیل نمی‌خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد... اسرائیل به دست عمال سیاه خود مدرسة فیضیه را کوبید، ما را می‌کوبد، شما ملت را می‌کوبد. ... برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ایران به تبعیت از اغراض و نقشه‌های اسرائیل به ما اهانت کرده و می‌کند..»
سپس با اشاره به التزام گرفتن ساواک از وعاظ که از شاه و اسرائیل بدگوئی نکرده و نگویند که اسلام در خطر است اظهار داشت:
«تمام گرفتاری‌ها و اختلافات، در همین سه موضوع نهفته است:... اگر ما نگوییم اسلام در خطر است آیا در معرض خطر نیست؟ اگر ما نگوییم شاه چنین و چنان است آیا آن طور نیست، اگر ما نگوییم اسرائیل برای اسلام و مسلمین خطرناک است آیا خطرناک نیست؟ و اصولاً چه ارتباطی و تناسبی بین شاه و اسرائیل است که سازمان امنیت می‌گوید از شاه صحبت نکنید و از اسرائیل نیز صحبت نکنید؟ آیا به نظر سازمان امنیت،‌شاه اسرائیلی است».61
به دنبال این بیانات انقلابی، امام خمینی در شب 15 خرداد دستگیر و به مدت ده ماه زندانی گردید. پس از آزادی از زندان امام در سخنرانی‌ها و اعلامیه‌های خود بار دیگر خطر اسرائیل را برای ایران و اسلام برشمرد. در نخستین سخنرانی خود پس از آزادی در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران فرمود: «هدف [تحقق] اسلام است، استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است...» 62 در سخنرانی دیگری که در تاریخ 26 فروردین 1343 ایراد نمود از اعزام دانشجویان و کارشناسان ایرانی به اسرائیل به شدت انتقاد کرد و مخالفت خود، روحانیت و مردم ایران را نسبت به هم پیمانی شاه با اسرائیل اعلام داشت. 63
پس از تبعید امام به عراق (آبان 1343)، ایشان در اغلب اعلامیه‌ها و نامه‌ها و سخنرانی‌های خود خطر اسرائیل را برای همة مسلمانان جهان یادآور می‌شد. در خرداد ماه 1346 به مناسبت حملة غافلگیرانه اسرائیل به کشورهای مصر، سوریه و اردن، طی اعلامیه‌‌ای هجوم اسرائیل را محکوم کرد و هرگونه رابطة سیاسی، نظامی و اقتصادی با آن کشور را حرام دانست و مسلمانان را از خرید و فروش اجناس اسرائیلی برحذر داشت64. مراجع شیعه عراق و ایران و آیات عظام: حکیم، شیرازی، میلانی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، شریعتمداری، بهبهانی و نیز فضلا و طلاب حوزه‌های علمیه قم نیز با صدور اعلامیه‌هایی، تجاوز اسرائیل را محکوم و همدردی خود را با ملت‌ها و دولت‌های عرب درگیر در جنگ اعلام داشتند و از مردم مسلمان ایران خواستار کمک به برادران مسلمان عرب شدند و شماره حساب‌هایی نیز به منظور جمع‌آوری کمک‌های نقدی مردم اعلام کردند. 65
به دنبال محکومیت آشکار تجاوز اسرائیل به کشورهای عربی همسایه توسط مراجع و علمای ایران و نیز احساسات شدید ضد اسرائیلی مردم کشور در حمایت از دولت‌‌ها و ملت‌های مسلمان عرب درگیر در جنگ، رژیم شاه ناگزیر طی اطلاعیه‌ای خواستار تخلیه سرزمین‌های اشغالی اعراب توسط اسرائیل و اجرای قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد آوارگان فلسطینی گردید. در ضمن بر اصل استقلال و حاکمیت سیاسی اسرائیل نیز تأکید نمود. 66
دو سال بعد که رژیم اسرائیل مسجد‌الاقصی را به ‌آتش کشید با مخالفت شدید امام و برخی از مراجع و علما و مجامع مذهبی ایران و عراق مواجه شد. در مصاحبه‌ای که امام در اول آبان 1348 برابر با 23 اکتبر 1969 با روزنامه الجمهوریه عراق انجام داد. ضمن بی‌حاصل خواندن کنفرانس سران کشورهای اسلامی که در شهر رباط مراکش برگزار شد، آن را در راستای کمک و حمایت از اقدامات اسرائیل ارزیابی نمود و با اشاره به ‌آتش‌سوزی مسجدالاقصی اظهار داشت:
«... تا زمانی که فلسطین اشغال شده، آزاد نشده است،‌مسلمانان مسجدالاقصی را نباید تجدید بنا کنند. بگذارند جنایت صهیونیسم در برابر چشمان مسلمانان مجسم باشد و مایه حرکتی برای آزادی فلسطین گردد.» 67
در سال 1350 و همزمان با برگزاری جشن‌های 2500 سالة شاهنشاهی امام خمینی طی سخنانی که در نجف اشرف ایراد کرد بار دیگر بر روابط فزایندة رژیم شاه و اسرائیل حمله نمود:
«کارشناس‌های اسرائیل برای این تشریفات دعوت شدند. به طوری که خبر شدم و نوشتند به من، کارشناس‌های اسرائیل مشغول به برپا پاداشتن این جشن هستند و این تشریفات را آنها دارند درست می‌کنند. این اسرائیل که دشمن اسلام است و الآن در حال جنگ با اسلام است. این اسرائیل است که مسجدالاقصی را خراب کرد و دیگران می‌خواستند ترمیم کنند و روپوشی کنند جرم اسرائیل را ... از قراری که در رادیوهای دنیا گفته شده است، کشتی نفت ایران برای اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین است، رفته است.» 68
دو روز پس از شروع جنگ چهارم اعراب و اسرائیل که در مهر ماه 1352 روی داد و کشورهای عربی در ابتدای پیروزی‌های نظامی چشمگیری به دست ‌آوردند امام دو پیام مهم از نجف خطاب به ملت‌ایران و دول و ملل اسلامی فرستاد. در این پیام امام از عموم دولت‌های مسلمان، به ویژه دولت‌های عربی خواست تا به یاری دولت‌های عرب درگیر در جنگ برخیزند و برای آزادی فلسطین در این «جهاد مقدس» شرکت کنند، از قدرت پوشالی حامیان صهیونیسم و اسرائیل نهراسند و به توصیه‌های سازمان‌های جهانی وابسته به قدرت‌های استعماری برای آتش بس اعتنا نکنند و باتوکل به خداوند، بردباری و استقامت ورزند. همچنین از عموم ملت‌های مسلمان درخواست نمود تا با کمک‌های مادی و معنوی، به یاری برادران مسلمان خود بشتابند و دولت ایران را وادار سازند تا در کنار کشورهای اسلامی علیه اسرائیل پیکار کند. 69 مراجع و علمای ایران و عراق حضرات ‌آیات : خویی، گلپایگانی، شریعتمداری و روحانی با صدور اعلامیه‌هایی این تجاوز را محکوم کرده و با ملل و دول عرب درگیر در جنگ ابراز همدردی نموده و خواستار کمک‌های مردم مسلمان ایران به آنان شدند. 70
مخالفت شدید امام با اسرائیل و محکومیت همکاری و هم پیمانی رژیم شاه با آن کشور، انقلابی‌ ترین و مستمرترین موضع‌گیری علمای شیعه در مقابل پدیدة صهیونیسم و اسرائیل بود. از آن پس مخالفت با حضور اسرائیل در کشور و منطقه، از موضوعات عمدة وعاظ و روحانیون انقلابی گردید. 71
در همان سال 1342 حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی برای اطلاع مردم کشور از سرنوشت مردم مظلوم فلسطین و خطر صهیونیسم، کتاب تکان دهندة القضیه الفلسطینیه را از زبان عربی، تحت عنوان سرگذشت فلسطین یا کارنامة سیاه استعمار ترجمه و منتشر کرد 72 که با استقبال فراوان مردم مواجه شد و بارها به چاپ رسید. وی همچنین در اغلب سخنرانی‌های خود به بیان جنایات اسرائیل در فلسطین و ابعاد خطرناک سلطه‌طلبی آن رژیم در منطقه می‌پرداخت. 73
حجت‌الاسلام فلسفی، برجسته‌ترین واعظ و سخنران مذهبی به تبعیت از امام خمینی در برخی از سخنرانی‌های مهم خود، ضمن افشای جنایات اسرائیل در فلسطین، خطرات آن رژیم را برای مسلمانان جهان یادآور می‌شد. در تلگرامی که امام در 27 تیر 1343 برای ایشان به سیرجان مخابره کرد خاطر نشان ساخت که:
«هرگز در مقابل اظهار حق و ترویج احکام اسلام از ارعاب و ارهاب‌های بی‌مغز نهراسید... و مظالم دولت‌ها را هر چه بیشتر و با هر وسیله انتشار دهید و برای عظمت اسلام و ممالک اسلامی و قطع ید اجانب، خصوصاً اسرائیل که در حال جنگ با مسلمین و اسلام است در مجامع عمومی دعا کنید...» 74
در شهریور 1348، وی طی سخنانی در مسجد ارک تهران، با اشاره به آتش زدن مسجدالاقصی توسط اسرائیلی‌ها اظهار داشت: «... اگر اشغال کشورهای عربی ارتباطی به ما نداشته باشد،‌ ما نمی‌توانیم در تجاوزی که به یکی از اماکن مقدس مذهب ما صورت گرفته است ساکت بمانیم.» 75 در سال 1349نیز به دلیل سخنرانی مهیجی که وی علیه اسرائیل در شیراز ایراد کرد، به دستور ساواک شبانه او را تحت‌الحفظ به تهران آوردند76 و بالاخره در بهمن سال 1350 برای همیشه ممنوع‌المنبر گردید. 77
آیت‌ الله طالقانی هم از علمای مجاهدی بود که در سال 1328 به نمایندگی از سوی آیت‌ الله کاشانی در کنفرانس اسلامی که در کراچی برگزار شد، شرکت کرد. در سال 1349، به نشانه تجلیل از شخصیت ضد استعماری و ضد صهیونیستی جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر)، مراسم شب هفتم درگذشت او را در مسجد هدایت تهران برگزار نمود. 78 در ماه رمضان آن سال در شب‌های احیاء،‌سخنرانی‌های مهیج و افشاگرانه‌ای علیه جنایات اسرائیل در فلسطین ایراد کرد. ایشان در بخشی از خطبه‌ها اظهار داشت:
«مصیبت دیگر آن است که آواره‌های فلسطین دارند. مگر کم مصیبت است؟ مردمی که متجاوز از بیست سال در بیابان‌ها زندگی می‌کنند و بانگ می‌زنند به وجدان بشریت، به مردم دنیا که به داد ما برسید، آنها به جای اینکه به دادشان برسند با بمب‌های ناپالم به سرشان می‌ریزند. این مصیبت نیست؟» 79
همچنین به منظور اظهار همدردی با رنج‌های مردم فلسطین، خطبة نماز عید فطر آن سال را به موضوع فلسطین اختصاص داد و از نمازگزاران خواست تا فطریه خودرا به مردم فلسطین دهند که با استقبال پرشور مردم مواجه شد. 80
آیت‌ الله شهید مرتضی مطهری نیز مبارزه سخت و پیگیری را با صهیونیسم بین‌الملل در اسرائیل و در دفاع از حقوق پایمال شدة فلسطینی‌ها دنبال می‌کرد. وی در سخنرانی تاریخی خود که در عاشورای سال 1390 قمری برابر با اسفند 1348شمسی در حسینیه ارشاد ایراد کرد، گفت:
«اگر پیغمبر اسلام زنده می‌بود، امروز چه می‌کرد؟ دربارة چه مسأله‌ای می‌اندیشید؟ والله و بالله قسم می‌خورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود می‌لرزد. این یک مسأله دو دو تا چهارتاست. اگر کسی نگوید،‌گناه کرده است. من اگر نگویم والله مرتکب گناه شده‌ام و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. گذشته از جنبة اسلامی، فلسطین چه تاریخچه‌ای دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولت‌های اسلامی هم نیست، مربوط به یک ملت است،‌ ملتی که او را به زور از خانه‌اش بیرون کرده‌اند. تاریخچه فلسطین چیست؟
مدعی هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما،‌داود و سلیمان برای مدت موقتی در آنجا سلطنت کرده‌اند. تاریخ را بخوانید. در تمام این مدت دو سه هزار ساله، کِیْ بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کِیْ بوده است که بیشتر سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آن ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین در اختیار مسیحی‌ها بود نه در اختیار یهودی‌ها و اتفاقاً مسیحی‌ها که با مسلمین صلح کردند یکی از مورادی که در صلحنامه گنجاندند. این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند ما با شما زندگی می‌کنیم ولی با یهود زندگی نمی‌کنیم چطور شد که یک دفعه [فلسطین]، نام «وطن یهودی» به خود گرفت؟
یکی از قضایایی که کارنامه قرن ما را تاریک می‌کند (این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادی، نام انسانیت بر آن گذاشته‌اند) همین قضیه است...
اگر حسین‌بن علی بود می‌گفت اگر می‌خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد. شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مرد. شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان می‌‌خورد.»81
همچنین ضمن یکی از سخنرانی‌های خود را در همان سال در حسینیه ارشاد، ‌اعلام داشت که حساب بانکی به نام علامه طباطبایی، آیت‌الله سید ابوالفضل زنجانی و خود وی جهت جمع‌آوری کمک‌های نقدی برای مردم فلسطین افتتاح شده است و از مردم مسلمان کشور خواست تا در حد توان خویش به یاری مردم مظلوم فلسطین بشتابند. پس از این سخنرانی بود که آیت‌الله مطهری دستگیر شد و مورد بازجویی قرار گرفت. 82
امام موسی صدر، رهبر شیعیان لبنان نیز سخت در اندیشة سرنوشت فلسطینی‌ها بود. وی سرآغاز بهبودی اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مسلمانان جهان رادر حل مسأله فلسطین می‌دانست و در هر محفل و مجلس به موضوع فلسطین اشاره می‌کرد. یک بار گفت: ما باید مسأله فلسطین را بدون شرمساری و یا ترس بر عهده گیریم و در این راه از دادن قربانی نهراسیم. 83 وی موضوع فلسطین را تنها یک مسأله اسلامی نمی‌دانست و سعی می‌کرد که آن را بیشتر از منظر فطری و انسانی مطرح کند تا در محافل غیر اسلامی و و جدان‌های غیر مسلمانان نیز مؤثر واقع شود:
«تلاش برای آزادی فلسطین، تلاش برای آزادی مقدسات اسلامی و مسیحی و تلاش برای آزادی انسان است. این تلاشی است برای جلوگیری از آلوده شدن نام خداوند در روی زمین، زیرا صهیونیسم با رفتارهای خود نام خداوند را آلوده می‌سازد.» 84
امام موسی صدر در سال 1348 حمایت خود را از مبارزات رزمندگان فلسطینی اعلام کرد. 85 سازمان «امل» (شاخه نظامی حرکت المحرومین که توسط وی پایه‌گذاری شد) یکی از وظایف سه‌گانه‌اش دفاع از مقاومت فلسطین بر ضد صهیونیسم بود. 86 وی به منظور آگاهی بخشی به محافل سیاسی جهان در معرفی مظلومیت ملت فلسطین و جنایات صهیونیست‌ها در آن سرزمین،‌ به آلمان و فرانسه سفر کرد و با شخصیت‌های مذهبی و سیاسی و رسانه‌های گروهی آنجا دیدار و گفتگو نمود. همچنین ضمن سفر به مصر، کویت و لیبی، با رهبران سیاسی این کشورها دیدار کرد و نسبت به حمایت همه جانبه از مقاومت فلسطینی‌ها بر ضد اسرائیل تلاش فراوانی به عمل آورد.
وی در نامه‌ای که در اکتبر1969 به مفتی بزرگ لبنان، شیخ حسن خالد نوشت، ضمن دعوت وی به ایجاد یگانگی میان پیروان مذاهب اهل سنت و شیعه، اظهار داشت:
«اکنون که آزادی سرزمین اشغال شدة فلسطین هدف همه مسلمانان است چه بهتر که همگی هماهنگ شویم و صفوف خود را متشکل و متحدسازیم. این را نیز باید بگویم که مهم‌تر از هر چیز این است که فعلاً که سرزمین لبنان از طرف اسرائیل مورد حمله قرار گرفته است، لازم است همگی به صفوف مقاومت فلسطین ملحق شویم و مبارزه علیه اسرائیل را تقویت کنیم. ضروری است که در سطح وسیع‌تر با همه کشورهای عربی در پیکار بر ضد اسرائیل متحد شویم و با آنان همکاری و همفکری کنیم.» 87
با اوجگیری انقلاب عظیم اسلامی ایران به رهبری امام خمینی، مسأله فلسطین جزو یکی از مبرم‌ترین مسائل راهبردی جمهوری اسلامی شده است و در این هدف مقدس با وجود همه فشارها و توطئه‌ها و تهدیدها همچنان استوار و پابر جا به یاری حق تعالی ایستاده است. بدون جهت نبود که با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، موشه دایان وزیر خارجه وقت اسرائیل اظهار داشت که این انقلاب زلزله‌ای سهمگین برای اسرائیل است.
به نقل از: «مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر مرکز بررسی اسناد تاریخی)

پانوشت‌ها:
1. مرتضی قانون. دیپلماسی پنهان،‌جستاری در روابط ایران و اسرائیل در عصر پهلوی. تهران: طبرستان، 1381، ص 98 و 99؛ سازمان‌های یهودی و صهیونیستی در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1381، ص 72.
2. اسناد مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین (1330 ـ 1300 ش) ، به کوشش مرضیه یزدانی، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1374، ص 4. در برخی منابع نخستین مهاجرت یهودیان ایران به فلسطین را در سال‌های 21 و 1920 نوشته‌‌اند. ر. ک. به: سازمان‌های یهودی و ...، ص 437. به نوشته یک منبع صهیونیستی اسرائیل، تا پایان جنگ جهانی اول لااقل بیش از یک هزار نفر یهودی ایرانی که اغلب از اهالی شیراز و نواحی جنوب ایران بودند در اورشلیم و صفاد می‌زیستند. همان، ص 72.
3. میرزا حبیب‌الله خان هویدا ( پدر امیر عباس هویدا، نخست‌وزیر معدوم زمان شاه) از خانواده‌ای بهایی و از نزدیکان عباس افندی، رهبر بهائیان، و نیز طرف اعتماد مقامات انگلیسی فلسطین بود. وی در سال 1305 ش از سوی دولت انگلستان به سمت ژنرال کنسول ایران در فلسطین شناخته شد! ر. ک. به: علی‌اکبر ولایتی، ایران و مسئله فلسطین بر اساس اسناد وزارت امور خارجه (1937 ـ 1897 م / 1317 ش ـ 1315 ق)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 91ـ 105.
4. همان، ص 97.
5. اسناد مهاجرت...، ص 4 و 5.
6. به نوشته بن زوی (رئیس هیأت جمعیت ملی یهود فلسطین) در روزنامه «داور» فلسطین، به شماره 3202، مورخ 21/11/1935 (29/8/1314ش) در سال 1302 ش بیست و چهار مؤسسه صهیونیستی در ایران به منظور مهاجرت یهودیان به فلسطین فعالیت می‌کرده است. همان،‌ص 44.
7. همان، ص 12، 27، 50.
8. به عنوان مثال در 20 فروردین 1301 ش، در محله یهودیان تهران درگیری میان یهودیان و مسلمانان روی داد که تا اواسط آن سال ادامه داشت. به دنبال آن نخست 56 نفر و چند هفته بعد 1300 نفر از یهودیان، کشور را ترک کرده و به فلسطین مهاجرت کردند. ر.ک. ب: حبیب لوی، تاریخ یهود، تهران، کتاب‌فروشی یهودا بروخیم، 1339، جلد 3، ص 944 ـ 945: ذکر این نکته ضرور است که زندگی مسالمت‌آمیز میان ایرانیان و یهودیان در طول 2500 سال همچنان استمرار داشته است. «در زمان کوروش، یهودیان در ایران پراکنده شدند و از جمله در اصفهان سکوت گزیدند. به دلیل ازدیاد مهاجران یهود، این شهر به «یهودیه» معروف گردید. در دوران اسلامی نیز یهودیان مانند پیروان ادیان دیگر که در اسلام به «اهل کتاب» شناخته شده‌اند، در میان مسلمانان و از جمله ایرانیان به آسودگی زندگی می‌کردند و گاه از جزیه معاف بودند. آنها می‌توانستند ملک و مال بیندوزند و از اموال خود به گونه‌ای که در میان مسلمانان روا باشد بهره ببرند. اما اروپاییان برای اینکه یهودیان در سرزمین‌هایشان ریشه ندوانند و آنجا را میهن خود ندانند به آنها اجازه نمی‌دادند برای خود ملک بخرند و یهودیان ناگزیر آنچه را که با کار خود به دست می‌آوردند نقدی نگاه می‌داشتند و این کار، خواه‌ناخواه آنها را به سوی رباخواری می‌کشاند.
در جامعه اسلامی، صدها فیلسوف و پزشک یهودی زندگی می‌کردند و فلاسفه یهود بدون هیچ بیمی با مسلمانان به مناظره می‌پرداختند. در زمان قاجار، یهودیان برای نشان دادن همدلی خود با شیعیان، در آیین‌های سوگواری محرم شرکت می‌کردند و حتی در شهرهایی مانند شیراز دسته‌های سینه‌زنی به راه می‌انداختند. شمار شاعران یهودی که به فارسی شعر می‌گفتند به اندازه‌ای است که تذکره‌ای از زندگینامه آنان نوشته شده است.» دایره‌المعارف فارسی، جلد 3 (م ـ ی)، 1375، ص 3383. این زندگی مسالمت‌آمیز همچنان ادامه داشت و ایرانیان مسلمان از زمان تشکیل دولت اسرائیل تاکنون همیشه میان هموطنان یهودی خود و صهیونیست‌های اشغالگر تمایز قائل بوده‌‌اند. موضع‌گیری‌های ضد صهیونیستی انجمن کلیمیان ایران در برابر اقدامات صهیونیستی اسرائیل پس از انقلاب اسلامی، مؤید این گفته و نیز نشانه هوشیاری و روابط حسنه فی‌مابین هموطنان مسلمان و یهودی است.
9. دیپلماسی پنهان...، ص 104 و 105؛ محمد‌رضا سماک امانی،‌ کاشف‌الغطاء، سوره خشم،‌تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 74ـ 79.
10. کاشف‌الغطاء، سورة خشم، ص 79ـ 81.
11. اسناد مهاجرت ...، ص 29؛ دیپلماسی پنهان،‌ص 111.
12. همان، ص 28.
13. کاشف‌الغطاء، سورة خشم‌، 101 و 102؛ محمد شریف رازی، گنجینة دانشمندان، ج.ا.کتابفروشی اسلامیه، 1352، ص 251 ـ 253.
14. کاشف‌الغطاء، سورة خشم، ص 101 و 12.
15. اسناد مهاجرت ...، ص 30.
16و 17 . همان،‌ص 30 و 31؛ رادولف پیترز، اسلام و استعمار، ترجمه محمد خرقانی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1365، ص 115.
18. اسناد مهاجرت...، ص 38.
19. ایران و مسئله فلسطین ...، ص 166 و 167.
20. همان،‌ص 167.
21. همان؛ دیپلماسی پنهان....،‌ص 152
22 و 23. ایران و مسئله فلسطین، ص 168.
24. همان، ص 166.
25. اسناد مهاجرت...، ص 41. عنایت‌الله سمیعی وزیر خارجه دولت محمود جم طی گزارشی مورخ 23/12/1315 ش به دفتر مخصوص شاهنشاهی، سعی کرد ضمن بر شمردن تهدیدات بالقوه اعراب نسبت به مرزهای غربی و جنوبی ایران، سیاست حمایت از دولت یهود در سرزمین فلسطین را به عنوان موضع رسمی دولت ایران توصیه نماید. ر. ک. به: دیپلماسی پنهان ....، ص 106 و 107.
26. برای اطلاع بیشتر ر. ک. به: جدول کوچ یهود به فلسطین (1919 ـ 1945 م / 1298 ـ‌1324 ش) در: سازمان‌های یهودی در ایران، ص 440 و 441.
27. آیت‌الله بروجردی طی نامه‌های متعددی که در این سال‌ها به خطیب شهیر آقای فلسفی می‌نوشت مراتب نگرانی خود را از غائله‌ آفرینی‌های بهائیان در گوشه و کنار کشور ابراز می‌کرد. ر. ک. به: خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 185ـ 200.
28. دیپلماسی پنهان، ص 130 و 136.
29. اسناد مهاجرت...، 80ـ 81.
30. سید جلال‌الدین مدنی، ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، تهران، سروش، 1362، ص 19.
31. همان،‌ص 19 و 20؛ خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفیف ص 411ـ 414.
32. روزنامه نجات، شماره 6، مورخه 26 دی 1326.
33. ایران اسلامی در برابر صهیونیسم، ص 23.
34. سید مجتبی نواب صفوی، فدائیان اسلام: تاریخ، عملکرد، اندیشه. به کوشش سید‌هادی خسروشاهی، تهران: انتشارات اطلاعات، 1375، ص 70.
35. اسناد مهاجرت ...، ص 101 و 102.
36. همان، ص 104 و 105.
37. دیپلماسی پنهان، ص 175.
38. اسناد مهاجرت ...، ص 102.
39. بر طبق اسناد موجود یکی از این صهیونیست‌ها دون آدولف لهستانی بود. همان،‌ص 128.
40. همان، ص 114و 115.
41. سازمان‌های یهودی و صهیونیستی در ایران، ص 13 و 14.
42. همان، ص 151 و 152.
43. همان،‌ص 170 و 171.
44. همان، ص 138.
45. همان، ص 132.
46. همان، ص 138.
47. همان، ص 163.
48. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر البرز، 1374، ص 154؛ ویلیام شوکراس. آخرین سفر شاه. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی. تهران: نشر البرز، 1369، ص 93. لازم به یادآوری است که پانزده ماه بعد و در اوایل حکومت دکتر مصدق، دولت ایران کنسولگری خود رادر بیت‌المقدس تعطیل نمود که با واکنش مثبت کشورهای عرب روبرو گردید.
49. جلال آل احمد،‌ سفر به ولایت عزرائیل، تهران، انتشارات، مجید، مقدمه، ص 16.
50. همان، ص 17.
51. برای اطلاع از پیامها و سخنرانی‌های ضد صهیونیستی و ضد استعماری آیت‌الله کاشانی ر. ک. به: ایران اسلامی در برابر صهیونیسم؛ محمد دهنوی (گردآورنده)، مجموعة مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی از 1299 ه‍. ش تا شهریور 1340 ه‍. ش. تهران: چاپخش، جلد 1ـ 3.
52. همان، جلد 2، ص 235.
53. به نقل از: سید احمد موثقی. اندیشه و استراتژی وحدت در شبه قارة هند و ایران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 267.
54. همان، ص 253 و 265 ـ‌267؛محمد دهنوی پیشین، جلد 2، ص 182 و 183. این دو نماینده آیت‌الله حاج‌میرزا خلیل کمره‌ای و آیت‌الله سید محمود طالقانی بودند.
55. کاشف‌الغطاء، سورة خشم. ص 119ـ 150. نامه تاریخی کاشف‌الغطاء نخست در سال 1333 توسط دکتر علی شریعتی ترجمه شد و سپس دیگران نیز ترجمه‌های متعددی از آن نمودند.
56. همان.
57. برای اطلاع از روابط گستردة سیاسی، امنیتی، اقتصادی و نظامی رژیم پهلوی و اسرائیل ر. ک. به: دیپلماسی پنهان، ص 235 ـ 428؛ نقش اسرائیل در ایران، شامل قراردادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی. [بی‌جا]: انتشارات انقلاب [بی‌تا]، علیرضا ازغندی. روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) 1357ـ 1320. تهران:‌ قومس، 1376، 409 ـ 420؛ حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران انتشارات اطلاعات، 1371، ص 364 ـ 372 و 442 ـ 446؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر البرز، 1374، فصل سوم، پنجم و ششم. برای اطلاع از عملکرد برخی از عوامل سیاسی، اقتصادی رژیم اسرائیل در ایران ر. ک. به: دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان. معماران تباهی یا سیمای کارگزاران کلوپ‌های روتاری در ایران، جلد سوم. سازمان انتشارات کیهان. چاپ سوم،‌1379.
58. از افراد معروفی که به اسرائیل رفتند، جلال آل احمد و داریوش آشوری بودند. جلال آل احمد خاطرات خود را از آن کشور چندی بعد با عنوان سفر به ولایت عزرائیل و آشوری نیز در مقاله‌ مبسوطی به عنوان «سفرنامه اسرائیل» در کتاب ماه کیهان انتشار داد که هر دو لحن کاملاً جانبدارانه‌ای از آن رژیم داشتند. انتشار سفرنامة آل احمد موجب تعجب و انتقاد برخی از روحانیون و روشنفکران مذهبی قرار گرفت که از جملة آنان آیت‌الله خامنه‌ای بود. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: سفر به ولایت عزرائیل، مقدمه، ص 36. برجسته‌ترین و شناخته شده‌ترین مهرة فرهنگی اسرائیل در ایران داریوش همایون بود که سرپرستی روزنامه صهیونیستی آیندگان را از سال 1346 تا زمان انقلاب بر عهده داشت. برای اطلاع از سوابق عملکرد وی ر. ک. به: دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان. نیمة پنهان؛ سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، جلد اول. سازمان انتشارات کیهان، چاپ سوم، 1379، ص 11ـ 38.
59. صحیفه نور، چاپ جدید، جلد اول، ص 96.
60. همان، ص 89 و 90.
61. همان، ص 91ـ 94.
62. کوثر، جلد اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر اثار امام خمینی، 1371، ص 101.
63. همان، ص 126 و 127.
64. صحیفه نور، جلد اول، ص 235.
65. برای اطلاع از متن اعلامیه‌ها رجوع شود به : اسناد انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ج 1، ص 305ـ 320؛ ج 2، ص 156ـ 158، 166ـ 168؛ ج 3، ص 207ـ 212؛ ج 4، ص 164ـ 168؛ ج 5،‌ص 126 ـ 128؛ دیپلماسی پنهان، ص 386.
66. روابط خارجی ایران در سال 1346. گزارش سالانه وزارت امور خارجه، ص 56، 57.
67. حمید روحانی. نهضت امام خمینی،‌ ج 2، ص 459. برای اطلاع از نظرات مراجع، علما، فضلا و حوزه‌های علمی ایران و عراق نسبت به ‌آتش‌سوزی مسجدالاقصی ر. ک. به: اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 334ـ 338؛ ج 2، ص 166ـ 168.
68. صحیفه نور، ج 1، ص 168.
69. صحیفه نور، ج اول، ص 206 ـ 210.
70. اسناد انقلاب اسلامی، ‌ج 1، ص 361ـ 368؛ ج 5، ص 155ـ 157.
71. از جمله این وعاظ، حجت‌ الاسلام فلسفی، آیت‌الله شهید مطهری و حجت‌السلام هاشمی رفسنجانی بودند.
72. مشخصات این کتاب چنین است: اکرم زعیرت. سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، ترجمه علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، قم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، [1362]. وی در مقدمه‌ای که در اردیبهشت 1362 بر این کتاب نوشت انگیزة خود را از ترجمه آن چنین بیان کرده است: «بر این اعتقاد بودم که یکی از کارهای بسیار لازم،‌آشنا کردن مردم ایران با حوادث فلسطین و علل و عوامل و خطرات روی کار آمدن اسرائیل غاصب است که به خاطر سیاست ضد اسلامی و ضد عربی رژیم پهلوی، خیلی از مردم ایران از این موضوع حیاتی بی‌خبرمانده بودند.» یکی از دلایل بازداشت ایشان در سال 1343، انتشار همین کتاب بود. همان.
برای اطلاع از نظرات مراجع، علما،‌ فضلا و حوزه‌های علمیه ایران و عراق علیرغم این موضعگیری رژیم شاه، روابط همه جانبه رژیم شاه واسرائیل به طور روزافزونی در حال گسترش و تعمیق بود. در طول این جنگ رژیم شاه نفت اسرائیل را تأمین می‌کرد. در مصاحبه‌ای که شاه در سال 1348 انجام داد تلویحاً به روابط تاریخی ایران و یهودیان اشاره کرد و روابط بازرگانی و از جمله فروش نسبت به اسرائیل را اقدامی کاملاًَ تجاری و غیر سیاسی دانست. ر. ک. به: روابط خارجی ایران در سال 1348، گزارش سالیانه وزارت امور خارجه، ص 84.
73. برای اطلاع از مواضع ضد صهیونیسیت و ضد اسرائیلی هاشمی رفسنجانی، به عنوان نمونه ر. ک. به: هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه. زیر نظر محسن هاشمی. تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1376، ج 2، ص 1046 ـ 1048، 1054ـ 1055، 1075ـ 1082.
74. خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، ص 279. سند ساواک،‌ شماره 144.
75. همان، ص 320، سند ساواک،‌ شمارة 234.
76. همان، ص 308 ـ 315، سند ساواک، ‌شماره 226.
77. همان، ص 340، سند ساواک، شمارة 282.
78. بهرام افراسیابی و سعید دهقان. طالقانی و تاریخ. تهران: انتشارات فرزانه [بی‌تا]، ص 279.
79. علی محمدی . آیت‌‌الله طالقانی ابوذر امام. سازمان تبلیغات اسلامی، 1372، ص 57.
80. همان؛ طالقانی و تاریخ، ص 296، 298.
81. سیری در زندگانی استاد مطهری، تهران: انتشارات صدرا، چاپ چهارم، 1376، ص 82ـ 84.
82. همان‌،ص 84.
83. عبدالرحیم اباذری، امام موسی صدر امید محرومان. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، ص 168ـ 169.
84. همان، ص 169.
85. علی علمی اردبیلی. زندگی و مبارزات امام موسی صدر و سید محمد باقر صدر. [مشهد]. انتشارات امامت،‌1358، ص 47.
86. همان، ص 57.
87. همان.

نویسنده:محمد‌حسن رجبی

 


| شناسه مطلب: 153578