سلفی گری در فلسطین،باتوجه به شرایط موجودبنظرنمیرسدکه تفکر سلفیگری درکرانه باختری...
مقدمه:
شرایط حاکم بر منطقه و جهان اسلام و دخالتهای بیگانگان؛ باعث بروز اندیشهها و طبعاً عملکردهای مختلف گروهها و قشرهای متعدد جهان اسلام نسبت به مسائل روز و مبتلا به خاورمیانه از جمله اشغال فلسطین، مواضع و اقدامات صهیونیستها، دیکتاتوری حاکم بر کشورهای مسلمان و ائتلاف آنان با غرب و همچنین مداخلات نظامی ایالات متحده در عراق و افغانستان شد. از جمله این اندیشهها و عملکردها، میتوان به گسترش بیش از پیش فرقة سلفیگری و قدرت یافتن پیروان آن، تحت عنوان «سازمانهای جهاد جهانی» و «القاعده» اشاره کرد.
در این میان و همگام با این تحولات، فلسطین نیز از محدودة گسترش این باورها و اقدامات سلفیگرایانه در امان نمانده است و هم اکنون به ویژه پس از به قدرت رسیدن حماس در نوار غزه و سپس وقوع بیداری اسلامی؛ شاهد بسط نفوذ و طرح اسامی گروههای سلفی در اراضی فلسطینی از جمله غزه و کرانه باختری هستیم.
از آنجا که شرایط خاص اراضی فلسطینی و نیز ماهیت ریشهای قضیه فلسطین، تأثیر بسزایی در دیدگاهها و مواضع جنبشهای اسلامی دارد؛ رصد و ارزیابی تحولات سلفیگرایانه در فلسطین نیز به عنوان محصول کنشهای اشغالگرانه و واکنشهای آزادیخواهانه؛ اهمیت فراوانی در ترسیم دورنمای حرکتهای فلسطینی و طبعاً پیشبینی تحولات آتی این اراضی دارد.
در گزارش حاضر، تلاش میشود با تمرکز بر روی گروههای سلفی فلسطینی به سؤالات زیر پاسخ داده شود:
- سلفیگری چیست و چه مشخصاتی دارد؟
- چه عواملی باعث اقبال جامعه فلسطین به اندیشه و تحرکات سلفی شده است؟
- مواضع گروههای سلفی در قبال تحولات روز فلسطین چیست؟
- سناریوهای احتمالی برای ادامه حیات گروههای سلفی کدامند؟
1- نگاهی به سلفیگری در فلسطین
برای شناخت ابعاد سلفیگری در فلسطین ابتدا باید اندیشه و عملکرد سلفیگری را به طور کلی، مورد بررسی قرار داد. در این راستا با اشارهای به پدیده سلفیگری و تقسیمبندی آن، انواع سلفیگری فعال در فلسطین را معرفی خواهیم کرد.
الف- آشنایی با پدیدة سلفیگری
واژة «سلف»، به معنی پیشینیان بوده و در نظر اهل سنت به نسلهای نخست از مسلمانان یعنی اصحاب پیامبر و دو نسل بعد از آنان (تابعین و اتباع) اطلاق میشود. در حقیقت، این جریان که تداوم مکتب اهل حدیث محسوب میشود بر طیف وسیعی از جریانهای اسلامی و اندیشمندان اهل سنت اطلاق میگردد که معتقدند جامعه باید به آموزههای سلف صالح بازگردد تا بتواند نمونهای کامل از اسلام ناب را به نمایش بگذارد هر چند که مصداق سلف صالح نیز در میان پیروان این اندیشه مورد اجماع نیست و طبعاً برداشتها و اختلاف نظرهای متعددی در این باره موجود است.گرچه اصطلاح سلفی در دوران معاصر با ظهور مصلحان اسلامی که به دنبال نجات جوامع مسلمان بودند مطرح شد و میتوان آن را در گفتمان محمد عبده، محمد رشید رضا و غیره مشاهده کرد؛ ولی مفاهیم مدنظر آنها با سایر قرائتهای مطرح شده از سلفیگری متفاوت است. این افراد معتقد بودند که باید اجتهاد جدیدی با توجه به اهداف شریعت صورت بگیرد و در این راستا نباید به فهم عالمان گذشته از قرآن و سنت محدود شد. اما به تدریج این اصطلاح، به افرادی اختصاص یافت که هرگونه اجتهاد جدید در دین را بدعت میدانستند و به ظواهر قرآن و سنت پایبند بودند.(1)
با توجه به این مسئله، سلفیگری در دوران معاصر را باید به 3 طیف عمده تقسیم کرد:
- علمی یا حکومتی
- اصلاحی
- جهادی
«سلفیگری علمی یا حکومتی»، معتقد است که باید بدون آلودگی به بدعتهای معاصر و کهن به اسلام حقیقی بازگشت. این نوع سلفیگری، گروه گرا نبوده و ماهیتی فردی دارد و عملکرد سیاسی را حرام دانسته، حاکم جامعه اسلامی را واجب الاطاعه قلمداد نموده و قیام در برابر آن را ممنوع میداند. مبلغ این شیوه، کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند.
«سلفیگری اصلاحی» با حفظ اعتقاد به مبانی سلفیگری، با علوم انسانی جدید و مسائل مرتبط با تمدن اسلامی آشناست و تلاش دارد به پاسخگویی نیازهای انسان معاصر بر اساس مبانی اندیشه سلفی بپردازد و با پرهیز از تندروی، جوانان را به سمت خود جذب نماید. آنان، سلفیگری سنتی (علمی یا حکومتی) را نقد کرده و با توجه به ماهیت فردی، عدم مشارکت فعال سیاسی و تأسی و مشغولیت آن به گذشته، خواهان تجدیدنظر در این موارد هستند.
«سلفیگری جهادی» نیز عملکرد مسلحانه و رویة تکفیر سایرین را نصب العین خود قرار داده است و با مشارکت در فرآیند سیاسی و تحزب دموکراسی به شدت مخالف است.
سلفیگری جهادی هم اکنون به مرحلة خود انتقادی رسیده و از جمله منتقدان آن که زمانی رهبر این تفکر بودهاند میتوان به «سید امام بن عبدالعزیز» و «عبود الزمر» و «طارق الزیر» اشاره کرد.
به طور کلی دیگر شاخههای سلفیگری، سلفیگری جهادی را سلفی قلمداد نمیکنند و به جهت رویة تکفیری و کشتار بیگناهان، آنان را احیاگراندیشههای خوارج میدانند.امادرمقابل، سلفیگری جهادی، آنان را به پیروی از تفکر مرجئه* و توجیه حاکمان سیاسی متهم میکند.(2)
بیداری اسلامی طی یک سال اخیر آثار گستردهای در عرصه منطقهای به جای گذاشته است. در این میان اخوان المسلمین که در عمده کشورهای منطقه دارای پایگاه اجتماعی است نقش مؤثری داشته است. تفاوت دیدگاههای سلفیگری اخوان المسلمین با سلفیگری جهادی و تکفیری را میتوان در چند مورد اصلی خلاصه کرد:
- منش گام به گام سایر سلفیها به ویژه اخوانیها در مسیر تشکیل حکومت اسلامی در مقابل شیوه انقلابی سلفیها و توسل ایشان به خشونت
- شیوه تکفیری و خشن سلفیهای جهادی که با مخالفت سایرین به عنوان نماد خشونت عریان توصیف شد.
- شیوه سلبی و غیرتعاملی سلفیها با حکومت سکولار در برابر شیوه تعاملی دیگران
- شیوه ارهابی و وحشت زایی سلفیهای جهادی در مقابله با بیگانگان به عنوان نمایندگان دارالکفر(3)
* گروهی که در زمان امویان با بیان اینکه باید کار حاکمان سیاسی را به خدا واگذار کرد، در پی تبرئه کردن آنان بودند.
ب- گروههای سلفی در فلسطین
برای آشنایی با وضعیت کنونی گروههای سلفی در فلسطین، لازم است که ابتدا به ریشههای این جریان در جامعه فلسطین و سپس با نگاهی جزئیتر به حضور فعلی آنان در این عرصه پرداخته شود.
ب-1- سابقه
ریشه فعالیت گسترده سلفیها در فلسطین را باید اواخر دهة 80 و اعزام گروهی از آنان به کشورهای حاشیه خلیج فارس دانست. هر چند که پیش از آن نیز فلسطینیها در عرصة سلفیگری به ویژه سلفی جهادی فعالیت گستردهای داشتند. در این میان به عنوان مثال باید به یک فلسطینی به نام «صالح سریه» اشاره کرد که پس از ناامیدی از شیوه سازمانهای لائیک فلسطینی، با ایمان به شیوه سلفی جهادی ابتدا به عراق رفت تا یک جنبش جهادی اسلامی، با هدف آزاد سازی فلسطین تأسیس نماید اما به دلیل تعقیب اسلامگرایان، در عراق موفق به این کار نشد و با فرار به مصر، یک سازمان جهادی اسلامگرا به نام «الفنیة العسکریه» پایهگذاری کرد که آن هم در سال 1974 توسط دستگاه حاکم از میان رفت. رسالهها و طرحهای این فرد به ویژه رساله «الایمان»، یکی از اصول ایدئولوژیک بیشتر جنبشهای سلفی جهادی در جهان عرب را تشکیل میدهد که دو جنبش اساسی مصر یعنی «الجهاد» و «الجماعة الاسلامیه» از آن متأثر هستند.
از دیگر تلاشهای صورت گرفته در این راستا، تأسیس یک سازمان جهادی موسوم به «گروههای الجهاد» میباشد که از جنبش فتح مشتق شده است. از جمله افراد سرشناس این گروه میتوان به «محمد سلطان التمیمی» و «محمد ابحیص» اشاره کرد که موساد آنها را در سال 1988 ترور کرد. البته این سازمانها دارای گرایش مبارزاتی ملی بوند و نه جهانی. پس از حوادث 11 سپتامبر، هستههای جهانیسازی جهاد، جامعه فلسطین را نیز در بر گرفت.
در این میان باید به «عبدا... عزام» یکی دیگر از شخصیتهای فلسطینی فعال در این رهگذر نیز اشاره کرد که با سفر به افغانستان و فعالیت در آنجا، اقدام به نزدیک کردن فلسطینیها به این کشور کرده و به تأسیس یک سازمان جهادی در فلسطین و بسیج مبارزات برای آزادی فلسطین همت گماشت که به همین دلیل در سال 1989 در پیشاور ترور شد. وی، شخصیت تأثیرگذاری در سازمان القاعده محسوب میشود.
در همین حال، فلسطینیهای خارج از اراضی فلسطینی نیز جایگاه محوری در تدوین اندیشه جنبشهای سلفی جهادی در جهان را به خود اختصاص دادهاند که از این جمله باید به «ابوقتاده فلسطینی» و «عصام البرقاوی» اشاره کرد.(4)
ب-2- وضعیت فعلی
درباره وضعیت فعلی گروههای سلفی در فلسطین باید میان کرانه باختری و نوار غزه تفاوت قائل شد چرا که اکثر گروههای سلفی فعال در کرانه باختری جنبة تبلیغی داشته و تلاش دارند که وارد درگیریهای سیاسی و نظامی نشوند، این در حالی است که نوار غزه به حکم شرایط خاص آن که بعداً به آن پرداخته خواهد شد، مأمن گروههای جهادی تکفیری است.
هم اکنون چند گروه سلفی عمده در فلسطین مشغول به فعالیت هستند که از جمله آنها میتوان به موارد عمدة زیر اشاره کرد:
- جنبش لشگرهای توحید و جهاد (جحافل التوحید و الجهاد)
- جنبش اسلامی ارتش قدس (جیش القدس)
- جنبش جند انصار ا... فلسطین
- جنبش قاعده جهاد اسلامی ولایت فلسطین
- جنبش فتح الاسلام فلسطین
- جنبش عصبة الانصار فلسطین
- جنبش ارتش امت فلسطین (جیش الأمة)
- جنبش فلسطینی ارتش اسلام (جیش الاسلام)
- جنبش فلسطینی شمشیرهای حق (سیوف الحق)
- جنبش موسوم به جلجلت یا انصار السنة
در این میان تنها جنبشهای سیف الحق، جیش الاسلام، جلجلت و جند انصارا... در نوار غزه فعالیت جهادی دارند(5) که لازم است اشارة کوتاهی به تأسیس و فعالیت برخی از آنها شود:
- جماعت جند انصارا... : در اواخر سال 2008 ایجاد شد و هدف خود را جهاد برای اعتلای کلمة ا... و یاری پیامبر و راندن دشمنان از دیار مسلمانان عنوان کرد. ایدئولوژی این جماعت به القاعده نزدیک است. رهبر سابق آن «عبداللطیف موسی» معروف به «ابوالنور المقدسی» بود. همچنین «ابو عبدا... سوری» از جمله رهبران آن به شمار میرفت که هر دو در پی امارت اسلامی قلمداد کردن نوارغزه، به دست نیروهای وابسته به حماس کشته شدند. تعداد عناصر آن مشخص نیست و اسراییلیها معتقدند که شمار آنها به 500 نفر میرسند که محدوده فعالیت آنان خان یونس و رفح میباشد.
- جماعت جلجلت یا انصار السنة : یکی از رهبران سرشناس آن «محمود طالب» است که به اتهامات مختلف تحت پیگرد نیروهای حماس قرار داشت و سرانجام دستگیر گردید. به گفتة این فرد، جماعت مذکور مترصد بیعت با اسامة بن لادن و مشایخ خارج هستند. به گفتة طالب، این جماعت به محض تصمیم حماس برای مشارکت در انتخابات شورای قانونگذاری، فعالیت خود را در نوار غزه آغاز کرد. بر این اساس، جماعت مذکور در اندیشه و تفکر اخوان المسلمین (که حماس نیز بخشی از آن محسوب میشود) فراخوانی برای جهاد جهانی علیه کفار نیافت فلذا از آن روی برگرداند. تلاش آنان طی سالهای اخیر برای انفجار کاروان جیمی کارتر و تونی بلر از جمله فعالیتهای آنها میباشد که توسط حماس خنثی شد. همچنین انفجار کافی نتها در نوار غزه از دیگر اقدامات آنها به شمار میرود.
- جیش الاسلام: این جنبش یکی از بزرگترین گروههای سلفی است که در ابتدا با حماس، رابطة خوبی داشت و حتی در عملیات به اسارت گرفتن شالیت، سرباز اسراییلی، با آن همکاری کرد اما پس از مدتی به یکی از دشمنان سرسخت حماس مبدل شد. در پی تلاش حماس برای ملزم ساختن این جنبش به قوانین، نزاع سختی میان آنها درگرفت که به کشته شدن خانواده «دغمش» از اعضای پایهگذار جیش الاسلام منجر شد. جیش الاسلام نیز از فتح و حماس اعلام برائت کرد. حمله به مؤسسات مسیحی در نوار غزه، عدم پذیرش آتشبس با اسراییل و تلاش برای وحدت گروههای سلفی از جمله اقدامات آن میباشد که در این میان دست به ربایش «آلن جانستون»روزنامهنگار انگلیسی زد و بالاخره مجبور به آزاد نمودن وی شد.(6)
به نظر میرسد بتوان اعضای گروههای سلفی جهادی در نوار غزه را در سه دسته جای داد:
1- گروه منشعب شده از جنبش حماس. این افراد در پی تصمیم حماس به شرکت در انتخابات سال 2006 و یا در پی اختلافات داخلی از آن جدا شدهاند.
2- گروه منشق شده از سازمانهای دیگر. این افراد نتوانستهاند ایدهآلهای خود را در هیچ یک از سازمانها پیدا کنند.
3- گروه بدون سابقه فعالیت در سازمانهای دیگر. این افراد، جوانان و نوجوانانی هستند که از طریق اینترنت با تفکر سلفی جهادی آشنا شدهاند.
از جمله نکات مطرح در مورد سلفیهای جهادی نوار غزه، تعداد اندک آنها و وابستگی یک فرد در آن واحد به چندین گروه سلفی است.(7)
2- چرایی اقبال به سلفیگری در فلسطین
در راستای ریشهیابی چرایی بروز و ظهور سلفیگری در فلسطین و اقبال فعلی جامعة فلسطینی به آنها با توجه به شرایط و قرائن چند دسته از عوامل به ذهن متبادر میگردد:
الف- به بنبست رسیدن روند سازش: روش جنبش لائیک فتح در مذاکره با رژیم صهیونیستی، جامعة فلسطین را طی چند دهه ناکامی و یأس؛ به سوی یافتن بدیلهایی جایگزین سوق داد. یکی از این بدیلها که در چارچوب مبارزات مسلحانه قرار دارد، سلفیگری تکفیری یا جهادی است که به هیچ نوع مذاکره و نرمشی تن نمیدهد.
ب- حمایتهای منطقهای: حمایتهای رژیم سابق مصر و نیز آل سعود و دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس از ترویج سلفیگری مدنظر آنها، نقش بسزایی در انتشار سلفیگری به ویژه در فلسطین داشته است. این حمایتها که غالباً متکی به کمکهای مالی بوده، در جهت بسط نفوذ این قدرتها و ترویج اندیشههای مبتنی بر اطاعت از حکام سیاسی و نفی هر اندیشة مذهبی- سیاسی دیگر بوده است، هر چند که حمایت از گروههای تکفیری نیز تا آنجا که مطابق اهداف این حامیان و معادلات منطقهای بوده در دستور کار آنها قرار داشته است.
ج- پویایی گفتمان دینی در داخل جامعه فلسطینی: از جمله دلایل اقبال فلسطینیها به اندیشه سلفیگری؛ تلاش برای طرح گفتمانهای دینی بدیل در برابر گفتمان فتح (لائیک) و حماس (اسلامی) بوده است. در حالی که جنبش حماس در نزاع خود با رژیم صهیونیستی بیشتر بر بعد محلی و ملی تأکید دارد، جنبش سلفی تلاش کرد تا چارچوب مبارزه را وسیعتر ساخته و نزاع اسلام و یهودیت را جانشین این مقوله سازد و این امر را به جهاد جهانی پیوند زند.
د- شرایط خاص نوار غزه: پس از به قدرت رسیدن حماس در نوار غزه، به دلیل شرایط خاص این منطقه، زمینه برای فعالیت گروههای سلفی به ویژه سلفیهای جهادی بیش از پیش مهیا گردید. نزدیکی نوار غزه به مصر و صحرای سینا و تسهیل ارتباط با این منطقه به عنوان مأمن بسیاری از گروههای سلفی چه از لحاظ اندیشهای و چه تدارکاتی؛ همچنین محاصرة این منطقه و در تنگنا قرار گرفتن مردم از لحاظ اقتصادی، عامل مساعدی برای روی آوردن بیشتر به سمت راهکارهای افراطی شد.
هـ- حمایت فتح از گروههای سلفی: فتح و تشکیلات خودگردان در کرانه باختری، مخالفتی با فعالیتهای تبلیغی و مذهبی سلفیها ندارند. به ویژه اینکه بسته شدن مؤسسات و سازمانهای خیریه حماس در کرانه باختری، مجال را برای فعالیت بیشتر سازمانهای خیریه و تبلیغی سلفیها، فراهم کرده است. همچنین بر اساس برخی شواهد موجود، جنبش فتح و دستگاههای امنیتی برای مقابله با اندیشه و راهبردهای جنبش حماس، از گروههای سلفی به ویژه سلفیهای جهادی حمایت میکنند تا اداره نوار غزه را برای حماس مشکلتر کرده و رقبای جدیدی برای آن بتراشند. چنانکه دخالت فتح در برخی انفجارهای نوار غزه در سال 2009 شاهدی بر این مدعاست.(8)
و- حمایت دستگاههای امنیتی رژیم صهیونیستی: رژیم صهیونیستی که از فعالیت هرگونه گروه سلفی با صبغة جهادی و تکفیری در کرانه باختری ممانعت کرده و این امر را تهدیدی برای خود میداند؛ با ایجاد بستری مساعد برای فعالیت این گروهها در نوار غزه، به دنبال تضعیف حماس است. چنانکه مخالفت این گروهها با آتشبس با اسراییل؛ زمینه درگیری میان حماس و آنها را فراهم میکند و در هر حالت، رژیم صهیونیستی از این امر منتفع خواهد شد زیرا در صورت حملات سلفیها، بهانه تجاوز به دست اسراییل خواهد افتاد و در صورت مهار آنها از سوی حماس، علاوه بر تضعیف یکی از آنها یا هر دو، نارضایتی از عملکرد حماس به اوج خود خواهد رسید.
ز- روابط کرانه باختری با اردن: به دلیل ارتباط آسان کرانه باختری با اردن و ارتباطات جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی با این کشور؛ زمینه انتشار عقاید مذهبی به ویژه عقاید سلفی فراهم آمده است مضاف بر اینکه سلفیگری (به استثنای فرقة سلفی جهادی) از حمایت رسمی حکومت اردن نیز برخوردار است. چرا که باورهای سیاسی سلفیگری و عدم مداخله آنها در سیاست، مورد پذیرش و حمایت سیاستمداران اردنی میباشد.
3- گروههای سلفی و تحولات روز
در مورد مواضع گروههای سلفی نسبت به مسائل و تحولات روز فلسطین، باید به چند رکن اصلی یعنی حماس، تشکیلات خودگردان، رژیم صهیونیستی و نیز احتمال شرکت در انتخابات شورای قانونگذاری اشاره کرد.
الف- حماس: موضع گروههای سلفی در قبال جنبش حماس را باید در ذیل همان تقسیمبندی کرانه باختری و نوار غزه و یا به عبارت دیگر سلفیهای سنتی و جهادی بررسی کرد. سلفیهای کرانه باختری، عموماً با شیوه سیطره نظامی حماس و برخوردش با تشکیلات خودگردان مخالف هستند. روابط آنها با جنبش حماس مثبت نیست و دلیل آن، اختلاف فکری با این جنبش است زیرا به عنوان مثال این سلفیها مخالفت خود را با ایده عملیات استشهادی اعلام کردهاند کما اینکه آنان، شیوه سلفیهای تفکیری را هم مطابق با شیوه بن لادن و القاعده میدانند. در همین راستا «نبیل نعیمی» نایب رییس جمعیت قرآن و سنت در فلسطین وابسته به سلفیها در ماجرای قتل عبداللطیف موسی و اقدام حماس در حمله به مسجد ابن تیمیه، ضمن تقبیح شیوه گروه تکفیری وی، شیوة حماس را نیز مشابه روش بن لادن و القاعده عنوان کرد.
در همین حال، سلفیهای جهادی نوار غزه نیز معتقدند که حماس، نماینده اسلام آمریکایی است و به دنبال در دست گرفتن قدرت است. از این رو، مماشات با غیر مسلمانان و حتی سکولارها برای آن موجه میباشد. از نظر این افراد، خداوند حماس را در نوار غزه به قدرت رسانده است بنابراین حماس نیز میبایست آن را امارتی اسلامی اعلام میکرد ولی چون حماس از این امر کوتاهی کرده بنابراین مبارزه با آن واجب است. همچنین از نظر ایشان، حماس به دنبال افقی وسیع و جامع نیست در حالی که آنان خواهان پیوند خوردن با جهاد جهانی هستند.
ب- تشکیلات خودگردان: سلفیهای تبلیغی و ارشادی کرانه باختری بر اساس همان دیدگاه سنتی معتقدند که عباس، ولی امر جامعة فلسطین است و بر اساس احکام شرعی، اطاعت از وی واجب میباشد. این در حالی است که سلفیهای جهادی، با هر حکومت سکولار و لائیک ناسازگار بوده و به دنبال ایجاد یک حکومت اسلامی مطابق نظر خود هستند لذا هیچ نرمش و مماشاتی از خود نشان نداده و هر گروه دیگری به جز خود را که در مقابل دیدگاههای آنها قرار داشته باشد تکفیر مینمایند و اصولاً به رویکرد انقلابی در برابر حکومتهای غیر اسلامی اعتقاد دارند. به عنوان مثال چنانکه پیشتر هم ذکر شد جیش الاسلام، از فتح و حماس اعلام برائت کرده است. به طور کلی از نظر سلفیهای تکفیری، حکومت سکولار، مظهر طاغوت است و رهبران لائیک، شایستة ترور.
ج- شورای قانونگذاری و انتخابات: سلفیهای فعال در کرانه باختری دارای جنبة تبلیغی و ارشادی، مخالف ورود به سیاست و نزاعهای سیاسی هستند و معتقدند که سیاست را باید به دست اولیای امور سپرد در همین حال برخی از سلفیهای میانه رو و اصلاحگرا معتقدند که باید برای تشکیل حکومت اسلامی، زمینه سازی کرد. اما در این میان، سلفیهای جهادی با اتخاذ رویکردی تندتر بر این باورند که با هر حکومت غیراسلامی، باید محاربه کرد و در این میان، شرکت در انتخابات و فعالیت سیاسی در این حکومتها غیرقابل پذیرش است.
د- یهودیت و رژیم صهیونیستی: همان گونه که اشاره شد، سلفیها به طور کلی به دنبال وسیعتر کردن گفتمان مبارزه با رژیم صهیونیستی و تعمیم آن به جدال بین اسلام و یهودیت و یا به عبارتی دارالکفر و دارالاسلام هستند. در این میان، سلفیهای جهادی معتقد به مبارزه تمام عیار با اسراییل و به طور کلی با بیگانگان هستند و در این مسیر از همه شیوهها حتی ارهاب و ترساندن نیز ابایی ندارند زیرا مزیتهای نهفته در چنین شیوهای را عامل بازدارندگی جهان اسلام علیه آنان معرفی میکنند. همان گونه که اشاره شد رژیم صهیونیستی و فتح از فعالیت مسلحانه سلفیهای جهادی در کرانه باختری جلوگیری میکند.
4- سناریوهای فراروی ادامه حیات سلفیها
در راستای پیشبینی افق حرکتی سلفیها در فلسطین، 4 سناریو به شرح زیر قابل طرح است:
الف- ورود به عرصة سیاسی: این سناریو مستلزم آن است که سلفیهای جهادی در نوار غزه، با واقعبینی؛ اقدام به تشکیل یک یا چند حزب سیاسی نموده و با قدرت و انسجام وارد عرصة سیاست شوند تا بتوانند رقبای جدی برای حماس محسوب گردند. پیروزی پارلمانی سلفیها در مصر، مؤید این سناریوست اما از آنجا که سلفیهای جهادی بسیار تندرو هستند و تن به نرمش و همزیستی با دیگر گروهها هر چند مسلمان نمیدهند و همچنین با توجه به تعداد اندک آنها علیرغم غلو ایشان درباره تعداد نفراتشان و این حقیقت که شمار آنها در مقایسه با جمعیت فلسطین و نوار غزه بسیار ناچیز است؛ وقوع چنین احتمالی بعید به نظر میرسد کما اینکه امکان وحدت و ائتلاف میان آنها هم تا حدودی بعید به نظر میرسد.
ب- تداوم وضعیت فعلی: در صورت تداوم وضعیت فعلی، سلفیهای کرانه باختری همچنان به حمایت خود از عباس و جناح حاکم ادامه خواهند داد و سلفیهای جهادی در نوار غزه نیز به مخالفتها و آشوب در نظم عمومی این منطقه و ایجاد مزاحمت برای حماس خواهند پرداخت. تداوم این وضعیت منوط به سرانجام مصالحه و تغییر شرایط در نوار غزه یا کرانه باختری میباشد.
ج- افزایش قدرت نظامی: در صورت افزایش توان نظامی سلفیها (در نوار غزه زیرا اصولاً رژیم صهیونیستی و سرویسهای امنیتی تشکیلات خودگردان، اجازه فعالیت نظامی را در کرانه باختری نه به سلفیها و نه به هیچ گروه دیگری نمیدهند) این گروهها به رقیب جدی برای حماس تبدیل خواهند شد. هر چند که نظارتها و اقدامات نیروهای امنیتی وابسته به حماس با توجه به تشدید کنترلها و تعقیب عناصر این گروهها مانع چنین امری در کوتاه مدت خواهد شد ولی در صورت تضعیف حماس در نوار غزه، این گروهها به شدت، توان نظامی و تأثیرگذاری خود را افزایش خواهند داد. ارتباط آسانتر با مصر، عامل مساعدی در این زمینه محسوب میشود.
د- تضعیف سلفیها: با توجه به شرایط موجود به نظر نمیرسد که تفکر سلفیگری در کرانه باختری تضعیف شود اما در نوار غزه، این گزینه قابل طرح است. با افزایش قدرت و بسط سیطره بیشتر حماس بر نوار غزه و همچنین اقدامات افراطی خود سلفیها که موجب انزجار افکار عمومی از آنها میشود، عوامل مساعدی در این راستا به شمار میروند. از جملة این اقدامات، قتل یک فعال ایتالیایی حامی فلسطین به دست سلفیها در نوار غزه بود که باعث انزجار افکار عمومی جهانی و نیز داخلی از آنها شد.
جمعبندی
به طور کلی با توجه به شرایط نوار غزه و کرانه باختری، تفکر سلفیگری در فلسطین در دو قالب تبلیغی- ترویجی و نیز جهادی- تکفیری قابل تقسیمبندی است. البته این تقسیمبندی به این معنا نیست که در کرانه باختری، گروه سلفی- جهادی وجود ندارد بلکه باید گفت به دلیل اقدامات و کنترلهای رژیم صهیونیستی و سرویسهای وابسته به تشکیلات خودگردان، امکان فعالیت مسلحانه این گروهها در کرانه باختری وجود ندارد. ظهور و بروز این گروهها در عرصة فلسطین، مرهون عوامل داخلی و منطقهای بوده که از جمله آنها باید به محاصره شدید نوار غزه و نیز کشمکشهای قدرت میان حماس از یک سو و فتح و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر اشاره نمود. این گروهها با توجه به سیستم فکری بستة خود، 2 شیوة کاملاً مغایر را در قبال پدیدههایی همچون تعامل با حماس، تشکیلات خودگردان و رژیم صهیونیستی دنبال میکنند به طوری که سلفیگری تبلیغی- ارشادی در کرانه باختری که تحت کنترل سرویسهای تشکیلات خودگردان فعالیت میکند قائل به اطاعت از ولی امر یعنی عباس است و در مورد حماس هم نظر مساعدی ندارد و گروههای سلفی- جهادی هم، با فتح و حماس ابراز دشمنی مینمایند. برای پیشبینی تحولات آینده فراروی گروههای سلفی با توجه به سناریوهای ورود به عرصة انتخابات، تداوم روند کنونی، تقویت یا تضعیف آنها، باید عامل حماس و سرانجامِ مصالحه داخلی را به عنوان پارامترهایی اساسی در نظر گرفت زیرا به هر میزان که حماس، دستاوردها و قدرت و کنترل بیشتری در نوار غزه و جامعه فلسطین کسب کند، از میزان تأثیرگذاری گروههای سلفی به ویژه سلفیهای جهادی کاسته خواهد شد و بالعکس.
بنابراین در کوتاه مدت، احتمال تداوم وضعیت کنونی و در بلندمدت و در صورت تقویت کنترل حماس، احتمال تضعیف گروههای سلفی جهادی وجود دارد و در صورت کاهش تأثیرگذاری حماس در پی مصالحه، احتمال تقویت این گروهها منطقی است هر چند که حمایتهای منطقهای و نیز قدرتیابی سلفیها در مصر نیز عوامل مساعد دیگری برای آنها محسوب میشوند.
پینوشتها
1- «جریان وهابیت بر سر دوراهی»:
http://www.al-shia.org/html/far/books/maqalat/adyan/18.htm
2- «منتقدان جدیدی سلفیگری»، حمیدرضا غریب رضا:
http://www.gharibreza.com/Portal/Cultcure/Persian/CategoryID/5050/CaseID/ 32077/71243.aspx
3- «مقایسه اندیشههای سلفی اخوان با سلفیهای جهادی- تکفیری»، مهدی اخلاقی نیا فصلنامه مطالعات راهبردی جهان اسلام، سال یازدهم، شماره 44، زمستان 1389.
4- http://qawim.net/index.php?option=com_content&task=view&id=6148& ltemid=1
5- «تقریر: الحرکات الاسلامیة السلفیة فی فلسطین»:
http://www.alzaytouna.net/arabic/print.php?a=108581
6- «تقریر قطاع غزة تربة خصبة لنشوء المجموعات السلفیة»، الدستور (17/8/2009)
http://www.alzaytouna.net/arabic/?c=1619&a=96927
7- «تقریر صدام السلفیة الجهادیة و الإخوان فی غزة» الغد، عمان (30/6/2011)
http://www.alsakher.com/vb2/archive/index.php/t-154304.html
8- قدس پرس (8/9/2009):
http://paltoday.ps/ar/index.php?ajax=preview&id=57330
نویسنده: طاهره گودرزی
منبع:موسسه تحقیقات وپژوهش های سیاسی علمی ندا