گزارشی ازیک قرن مبارزه زنان فلسطینی+عکس
خبرگزاری قدس (قدسنا): علی حاج محمدی:
زنان فلسطینی اسوه اند. اسوه صبر در برابر ناملایمات و ساختن در عین سوختن. صبر بر بلا را باید از زن فلسطینی آموخت: زندگی شان در فقر و فشار روحی، موطن شان خراب، اراضی شان مخروبه یا به یغما رفته، کودکانشان مریض، شوهرانشان اسیر، و پدارنشان شهید و این همه اما ذره ای در اراده آنها تاثیر منفی نداشته است و به راستی جامعه مبارز فلسطینی مدیون امیدی است که زنان فلسطینی در دلها تابانده اند.
آنها مسوولیت اجتماعی خویش و مبارزه با اشغالگری را توامان انجام می دهند. آنها از روز نکبت، روز اشغال فلسطین در سال 1948 تا کنون، در زیر سیطره اشغالگران، از حقوق انسانی خویش محروم بوده اند. نه امنیتی به خود دیده اند و نه محیط امنی گزیده اند. آری، آنها در سرزمین خود نیز آواره اند اما رادمردی شان را از کف نداده اند.
در زیر سیطره اشغالگری، آنها هر روز مبارزه ای از نو می آغازند، برای تحمل شداید، حفظ حیات، و خدمت به خانواده شان با هر آنچه در توان دارند. هم نقش همسرایفا می کنند، هم مادر، هم پرستار، هم مبارز، هم کارگر، و هم معلم.
هر سال، در روز هشتم مارس، روز جهانی زن، بانوان فلسطینی برای مبارزه چند ده ساله خویش یادبود می گیرند؛ برای آزادی از دست رفته و مشقت های تحمیل شده ای که طاقت هر انسانی را طاق می کند.
مادری در غزه می گوید: ما با چشمانی باز می خوابیم و روزها را با قلبی شکسته سپری می کنیم و هر روز منتظریم تا غمی تازه به استقبالمان آید.
مادری دیگر هر روز ناامیدانه به دنبال دارویی برای فرزندش "محمد" است اما نمی یابد. آن دیگری اما از زحمت جستجوی دارو فارغ است و فقط با عکسی از فرزند شهیدش نجوا می کند. آن دیگری نیز هر روز در غم فرزند اسیرش آهی مظلومانه روانه آسمان می کند.
به گزارش مرکز مطالعات زیتونه در لبنان، بعد از تحمیل قانونی در سال 2003، زنان فلسطینی ساکن غزه یا کرانه باختری که همسرانشان بر اساس معذوریتهای جغرافیایی به تابعیت اسراییل در آمده اند دیگر حق زندگی کردن با همسر و فرزندان خویش را نداشته اند و اکنون آن دسته از زنان فلسطینی که توانسته اند "به طور غیر قانونی" و با اختفای از ماموران اسراییلی پیش همسران خود بمانند، هفت سال است در خانه های خود پنهان شده اند و بیرون نمی آیند تا مبادا اسیر دژخیمان اسراییلی شوند و به بند افتند یا از "اسراییل" اخراج شوند.
اما مشکلات یکی دو تا نیست: فقر، بیکاری، خشونت هرروزه، تخریب خانه ها، و مشقت زندگی در محیطی فاقد اطمینان و آرامش. بهداشت و سلامت زنان فلسطینی نیز در خطری هرروزه است. مراکز پزشکی اندک است و مصایب بخصوص زمانی دوچندان می شود که زنی دچار بیماری شدید شده باشد یا فرزندی در شکم داشته باشد. خانم میسون صالح نایف حایک برای مرکز زیتونه نقل کرده است:
"دوشنبه، ششم اسفندماه 80، چیزی از نیمه شب نگذشته بود که به من درد افتاد. من محمد، شوهرم را بیدار کردم، و با هم به خانه والدینش رفتیم تا آمبولانس صدا کنیم. اما فایده ای نداشت. همسرم ماشین برادرش را گرفت و رفتیم طرف بیمارستان نابلس. پدر همسرم هم با ما آمد. تا اینکه به ایست و بازرسی منطقه حواره رسیدیم و سربازان اسراییلی جلوی ما را گرفتند.
به محمد دستور دادند که از ماشین بیرون بیاید و بعد اوراق هویت وی را جستجو کردند. بعد نوبت پدرشوهرم و خودم شد. بعد همه جای ماشین را گشتند. به سربازها گفتیم که من درد شدید زایمان دارم و باید سریع بروم بیمارستان. آنها اولش مخالفت کردند، بعد به من گفتند که پیراهنت را بالا بزن تا ببینیم آیا راست می گویی حامله ای یا نه. یک ساعتی معطل آنها بودیم. بعد به ما گفتند می توانیم برویم. چند صد متری باماشین پیش رفتیم که ناگهان صدای شلیک اسلحه شنیدم. از جلو، ماشین را به رگبار بستند.
ماشین متوقف شد . ناگهان دیدم که همسرم تیر خورده و روی فرمان ماشین افتاده است. وی گلویش تیر خورده بود و شدیدا خونریزی داشت.
پدرهمسرم نیز تیر خورده بود و ترکش ها بدنش را سوراخ کرده بودند. درد زایمان من نیز شدیدتر و شدیدتر می شد."
اینجا بغض میسون می ترکد؛ سربازان اشغالگر وی را از ماشین بیرون می کشند و لباس هایش را می کنند و به عنوان مظنون تروریست بازرسی می کنند و بعد وی را همانجا رها می کنند؛ خون از بدن روان و در حال زایمان.
وقتی که میسون به بیمارستان می رسد، در آسانسور بیمارستان زایمان می کند و دختری به دنیا می آورد که فرزند شهید بود. آری پدرش شهید شده بود. پدر همسر میسون نیز 40 روز در کما به سر برد و اینچنین شد که زندگی میسون در زیر چکمه های اشغالگری نابود شد.
سایر زنان باردار فلسطینی نیز با چنین وضعیت هایی مواجه اند و بعضا شرمشان می آید که رنج خویش را بازگو کنند. آنها هر روز در جوی از ارعاب در پست های ایست و بازرسی زایمان می کنند، بدون هیچ گونه امکانات پزشکی و بهداشتی.
کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، 69 مورد زایمان در پست های ایست و بازرسی فقط در خلال سال های 2000 تا 2006 ثبت کرده است که از این تعداد، 35 نوزاد فلسطینی در اثر فقدان امکانات بهداشتی فوت کرده اند. در شش مورد دیگر، مادران فلسطینی در اثر ضرب و جرح یا شلیک سربازان اسراییلی مجروح شده یا در اثر گازهای اشک اور مسموم شده اند.
پیش از آغاز انتفاضه دوم، از خانه تا بیمارستان محل زایمان فقط 15 تا 30 دقیقه می کشید. اما بعد از شروع انتفاضه، رژیم صهیونیستی آنچنان کار را دشوار کرده است که بعضا اگر کسی موفق شود به بیمارستان برسد، 4 ساعت طول می کشد، و البته در اغلب مواقع، ماموران صهیونیستی بنا بر دستور مانع از هرگونه نقل و انتقال می شوند. در نتیجه، بسیاری از زنان باردار ترجیح می دهند در همان خانه هایشان زایمان کنند، بخصوص در مناطق روستایی و البته در مناطقی که در پس دیوار حایل محاصره شده اند، وضعیتی بغرنج تر در جریان است. در همه این موارد، ارعاب و ستم اسراییلی مستقیما بر مادر و جنینش تاثیر منفی می گذارد و گاه به مرگ یکی از آنها یا هردوی آنها می انجامد.
رلا اشتایا، مادر فلسطینی دچار چنین محنتی شده است. وقتی به وی درد خورد و خواست به بیمارستان برود، سربازان اسراییلی راه را بر وی بستند تا جایی که وی مجبور شد در حالی که از درد به خود می پیچید، بر روی زمین بخزد و در پس تخته سنگی در نزدیکی پست بازرسی، جیغ کشان و ناله کنان زایمان کند. وی زنده ماند اما دخترش مرده به دنیا آمد و چنین ماجراهایی به گوش اشغالگر و اشغال شده امری آشناست، تا جایی که مرگ در زمان حاملگی، سومین عامل مرگ و میر در میان زنان فلسطینی در سن بارداری است.
حتی اگر زایمانی موفق هم صورت گیرد، مشکلات بعد از زایمان هنوز پابرجاست و البته چنین مصایبی در سرزمین غزه به مراتب سهمگین تر است.
زنان فلسطینی با تهدیدات دیگری هم دست و پنجه نرم می کنند. وقتی همسر، فرزند یا یکی از بستگان زنان فلسطینی اسیر شوند، شهید شوند یا به طریقی، نامشان در پرونده های دژخیمان ثبت شود، این زنان را نیز دستگیر می کنند تا علیه عزیزانشان افشای راز کنند و مجازات سرپیچی از اشغالگر، تهدید به تخریب خانمان یا تهدیداتی به مراتب بدتر از آن است.
ماجرای غمبار ام منصور شریم یکی از اتفاقات روزمره گزارش شده در این زمینه است. وی مادری تنها و بی همسر و فرزند است. سه پسرش اسیر شده اند و همسرش نیز وقتی از نخستین ملاقات خود با فرزندان اسیرش بر می گشت در پست ایست و بازرسی اسراییلی ها از غصه سکته کرد، اما دژخیمان مانع از انتقال وی با آمبولانس شدند و دق مرگ شد. خانه آنها اندکی پیش از این ماجرا تخریب شده بود، یعنی وقتی نخستین فرزندشان اسیر شده بود.
ماجرای ام نصیر ابوحامد نیز دل آدم را به درد می آورد. وی مادر ده پسر فلسطینی است، همگی مبارز. یکی شان ترور شد و هفت نفر هم اکنون دیگر در بند اسراییلی ها هستند و هنوز به این مادر اجازه نداده اند پسرانش را ببیند، آن هم "به دلایل امنیتی". چهار نفر از این پسران به حبس ابد محکوم شده اند و دو بار خانه اش را با خاک یکسان کرده اند.
اما با همه این ناملایمات و مصایب که طاقت مردان را نیز طاق می کند، زنان فلسطینی پابرجا ایستاده اند، صبور و مقاوم. ام نیدال فرحات یکی از این شیرزنان است. نیروهای امنیتی صهیونیستی سه تن از پسرانش را به شهادت رسانده اند، اما وی خم به ابرو نیاورده و خللی در اراده اش ایجاد نشده و اکنون خانه این شیرزن، مامن فلسطینیان مبارزی است که دژخیمان رژیم در تعقیب آنها هستند. او خود می گوید که آماده است فرزندان دیگرش را نیز در راه برپایی عدل الهی و آزادی سرزمین فلسطین فدا کند.
زنان فلسطینی، فعالیت سیاسی نیز دارند. آنها در تظاهرات ها شرکت می کنند و با پرستاری و مراقبت از مجروحان مبارزه های خیابانی با صهیونیستها، نقش مبارزانه خویش را ایفا می کنند.
و البته گهگاه لباس رزم هم می پوشند و در مبارزه مسلحانه شرکت می کنند و اینگونه جان خویش را نثار آرمان قدس شریف می کنند. مبارزات سیاسی زنان فلسطین از قرن نوزدهم آغاز شد. نخستین بار در سال 1893 در منطقه عفوله، زنان فلسطینی علیه ساخت نخستین شهرک صهیونیستی، تظاهراتی برپا کردند. در سال 1929، نیروهای انگلیسی در نبرد بًراق، نه زن فلسطینی مبارز را به شهادت رساندند و این نقطه عطفی شد در تاریخ مبارزات سیاسی شیرزنان فلسطینی.
در پی این کشتار، نخستین کنفرانس زنان فلسطینی در قدس اشغالی برگزار شد و اتحادیه زنان فلسطینی در قدس و نابلس تشکیل شد.
در خلال سال های 1936 تا 1939، زنان فلسطین در مبارزات قهرمانانه ای علیه مهاجرت یهودیان و غصب زمین ها شرکت کردند، و در کنار تهیه سلاح و غذا برای مبارزان فلسطینی، خود نیز لباس رزم پوشیدند.
در نبرد 1948، زنان فلسطینی طلاهای خود را فروختند و مسلسل خریدند. یک گروه از این زنان، از منطقه یافا، شبکه ای زیرزمینی و مخفی تشکیل دادند به نام "زهره العقوان" (گل مروارید) که وظیفه اش رزم مسلحانه و نیز امدادرسانی به نیروهای مقاومت بود. همزمان شبکه دیگری از زنان فلسطینی به نام جامعه حمایت زنان به تهیه اقلام پزشکی و کمک های اولیه برای مبارزان فلسطینی می پرداخت.
در سال های بعد از 1948، زنان فلسطینی به تشکیل انجمن های مدنی برای مبارزه با فقر و محرومیت های اجتماعی روی آوردند. در سال 1964، اتحادیه زنان فلسطینی با هدف "بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی زنان با رویکردی به زنان کارگر و مراقبت از مادران و فرزندانشان" تاسیس شد. یک سال بعد، اتحادیه عمومی زنان فلسطین و چند سازمان اجتماعی دیگر نیز تاسیس شدند.
در پی اشغالگری های سال 1967، زنان فعال فلسطینی دوباره به صف مقاومت پیوستند و برخی در فعالیت های سیاسی و اجتماعی و برخی دیگر در نبردهای مسلحانه شرکت جستند.
در دسامبر 1967، در پی مبارزات سیاسی زنان فلسطین، قانون انتخابات تغییر کرد و همه زنان بالای بیست سال مجاز به شرکت در رای گیری شدند و اینجا بود که نسلی نو از زنان مبارز فلسطینی پدید آمد و البته صدها تن از این سیاست مداران مبارز، محبوس یا ترور شدند.
در نخستین انتفاضه فلسطینی، زنان دوشادوش مردان شرکت جستند و این بار اما اراده شان چنان پولادین شده بود که حتی دستگیری بیش از پانصد زن فلسطینی خللی در اراده شان ایجاد نکرد. با برگزاری نخستین انتخابات فلسطین در سال 1994، از میان 88 زن فعال فلسطینی، 5 نفر موفق به راهیابی به پارلمان فلسطین شدند. در سال 2006 که به پیروزی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) انجامید و تحولات فلسطین به یکباره شتابی تحیرآور یافت، 17 زن فلسطینی به پارلمان راه یافتند که اکثر آنها زنان طرفدار حماس بودند.
زنان فلسطینی در پیدایی دومین انتفاضه و بخصوص در تظاهرات هایی که تماما توسط رژیم صهیونیستی سرکوب شد، شرکتی فعال داشتند. 163 زن فعال فلسطینی در انتفاضه دوم شهید شدند. شاید به یادماندنی ترین تظاهرات زنان فلسطینی، تظاهراتی بود که شنبه، 20 اسفند 1384 در منطقه بیت حانون و در پی محاصره 70 مبارز فلسطینی در مسجد نصر برپا شد.
در آن روز، شیرزنان فلسطینی، بی هیچ سلاحی در دست، به نبرد با نظامیان صهیونیست و تانک های آنها پرداختند در حالی که آتش صهیونیستها به سویشان می بارید. جملیه شنتی، که در آن تظاهرات شرکت کرده بود می گوید: "حقیقت ماجرا بسی بزرگتر از آن چیزی بود که تلویزیون ها نشان دادند و ماهواره ها مخابره کردند ... ما یکدل شده بودیم که حصر مسجد را بشکنیم حتی اگر به قیمت جانمان تمام شود."
در آن روز، شیرزنان بیت حانون داوطلبانه به میان آتش و خون آمدند تا مجروحان را به بیمارستان برسانند و برخی دیگر مستقیما به صهیونیستهای مسلح یورش بردند و جان خود را فدا کردند.