شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

ویژه سالروز جنگ غزه(8) افق آینده بحران فلسطین

مقدمه :

 

از زمانیکه جنش حماس  در انتخابات پارلمانی سال 2006 پیروز شد و 61% کرسی های پارلمان فلسطین ( 74 از 120 کرسی )  را به دست آورد  رژیم صهیونیستی دچار وحشت بی سابقه ای شد چرا که اعتماد عمومی   ( جامعه فلسطینی ) به یک جریان اسلامگرای مقاوم ( حماس ) برای موجودیت رژیم صهیونیستی پیام خطرناکی در بر دارد و این رژیم به علت وحشت از آینده و احتمال تغییر معادله  رویارویی با فلسطینیان، به سرعت در جهت سرنگونی حماس برنامه ریزی کرد. قطع کمک های مالی کشورهای غربی به دولت منتخب جامعه فلسطینی به رهبری اسماعیل هنیه ، محاصره کامل غزه مرکز ثقل نظامی حماس ، بازداشت وزرا و نمایندگان حماس و تشکیل دولت سلام فیاض  خارج از قانون و بدون گرفتن رای اعتماد از مجلس ، بخشی از شاخص های کودتا بر ضد نتیجه انتخابات مردم فلسطن است . کمک مالی و سیاسی برخی کشورهای اسلامی به دولت منتخب حماس بویژه ایران و پایداری این دولت مقابل  همه توطئه ها ، این اقدامات خصمانه را خنثی کرد و در نهایت رژیم صهیونیستی راهی جز کودتای نظامی از طریق محمد دحلان در پیش رو ندید.

انجام کودتای نظامی توسط گروه های وابسته به رژیم صهیونیستی در نوار غزه، حماس را وادار کرد بدون برنامه ریزی قبلی سلطه بلامنازع خود را در این منطقه گسترش دهد و همه عوامل کودتا را از بین ببرد یا از این منطقه اخراج کند. رژیم صهیونیستی و همپیمانانش در واکنش به شرایط جدید سیاسی با کمک ابومازن ، کرانه باختری را از غزه جدا کرده و نوعی دوگانگی سیاسی در جامعه فلسطینی مناطق اشغالی 1967 نیز پدید آوردند.

تمرکز تحولات سیاسی در غزه در مدت اخیر معلول شرایط سیاسی این منطقه است  در حال حاضر کرانه باختری و قدس به طور کامل در اشغال نظامی اسراییل است و مردم تحت اشغال مستقیم هستند در حالیکه رژیم صهیونیستی از داخل نوار غزه به اطراف عقب نشینی کرده و مردم غزه تنها گروه فلسطینی داخل سرزمین اشغالی  هستند که از آزادی نسبی برخوردارند و گرایشهای ضد اشغالگرانه آنها آشکار شده است .

این تحولات غیر مترقبه برنامه ها و اولویت های دو طرف معادله رویارویی را دگرگون کرد. جنبش حماس و همه نیروهای مستقل سیاسی فلسطین تلاش کردند نوعی آشتی ملی در میان گروه های سیاسی فلسطین پدید آید که مصر بر این خواسته سوار شد و با اهرم انحصاری داشتن مرز مشترک زمینی با غزه و داشتن ابزار کنترل تدارکاتی این منطقه ، خود را بعنوان میانجی تحمیل کرد. رژیم صهیونیستی از یک سوی و امریکا نیز از سوی دیگر از طریق ارتباطات گسترده و اهرمهای فشار ، قاهره را در جهتی سوق دادند که مذاکره آشتی ملی فلسطینی را به نفع ابومازن برنامه ریزی کند و یکی از مهم ترین علل شکست مذاکره آشتی ملی فلسطینی تا کنون همان اراده رژیم صهیونیستی است که در رفتار برخی  طرفهای فلسطینی و مصری نمایان  می شود.

همزمان رژیم صهیونیستی برنامه ریزی برای ریشه کن کردن حماس را از طریق نظامی ادامه  داده که این رفتار به بروز جنگ 22 روزه انجامید . تل آویو با مجموعه ای گسترده از اهداف ، جنگ 22 روز را آغاز کرد که مهم ترین آنها به شرح زیر است :

1 – زنده کردن قدرت بازدارندگی و حفظ برتری نظامی اسراییل که در جنگ 33 روزه در سال 2006 مقابل حزب ا... زیر سوال رفت

2 – در ابعاد استراتژیک ، اسراییل نیاز به یک پیروزی نظامی داشت تا هیچ طرفی در آینده به فکر حمله به اسراییل و یا حتی رویارویی نظامی با آن نباشد.

3 – تغییر محیط استراتژیک اسراییل است . اسراییل از شمال از سوی حزب ا... و در جنوب از سوی حماس در محاصره است و پیوستن کرانه باختری به جریان مقاومت در اینده نیز محتمل  است و شکستن حلقه محاصره استراتژیک و روانی اسراییل یکی از اهداف جنگ 22 روزه بود

4 – آزاد سازی جلعاد شالیت نظامی اسیر صهیونیستی و از بین بردن این حربه و هر گونه تلاش برای ایجاد اهرم فشار دیگری ضد این رژیم در آینده است.

5 – به حاشیه کشاندن جنبش حماس و همه جنبش های مقاومت در صحنه فلسطین و یکسره سازی این صحنه به نفع نیروهای سازش به رهبری ابومازن

6 – تلاش المرت نخست وزیر رژیم صهیونیستی و حزب حاکم وقت ( کادیما ) برای بردن انتخابات پارلمانی از طریق انجام حمله نظامی به غزه است که همه نظر سنجیها نشان می داد احزاب راستگرای رقیب به ویژه حزب لیکود برنده آن خواهند بود.

7 – ایجاد زمینه مناسب برای یک سازش تاریخی بر اساس نیازهای استراتژیک اسراییل و یکسره سازی بحران و جلوگیری از رشد نیروهای مقاوم فلسطینی و منطقه ای در برابر اسراییل

8 – تخریب کامل زیر ساخت های غزه و ویران سازی این منطقه با هدف بالا بردن هزینه  فلسطینییانی که رویکرد حماس و مقاومت را انتخاب کرده و یا از آنها حمایت می کنند و ایجاد یک جو روانی و سیاسی بدبینانه  نسبت به جریان های مقاومت و به نفع جریان های طرفدار سازش .

9- رژیم صهیونیستی با افزایش فشار بر حماس برای تغییر سیاستهای آن ، تکرار تجربه استحاله فتح در این زمینه را دنبال می کرد و با ادامه محاصره می کوشد حماس را به یک سازش تاریخی بکشاند.

 

پیامد های جنگ 22 روزه در معادله رویارویی :

شکی نیست که جنگ اخرین حربه برای تغییر شرایط سیاسی است که به مهمترین این شرایط در ابعاد داخلی و منطقه ای اشاره  گردید اما تا چه حد این اهداف تحقق پیدا کرد و یا اینکه شکل دیگری یافت ، به طور فشرده به آن اشاره خواهیم کرد .

1 – ناتوانی رژیم صهیونیستی در حذف نظامی حماس و پایداری 22 روزه جریان مقاومت به رغم نابرابری فاحش امکانات نظامی دو طرف عملا جریان مقاومت بویژه حماس را تثبیت کرد و نشان داد این جریان در جامعه فلسطینی ریشه دارو حذف ناپذیر است.

2 – شکست اسراییل در تغییر معادله رویارویی، معادله وحشت حاکم میان دو طرف را تثبیت کردو شرایط حضور جریانهای مقاومت در اطراف اسراییل را تداوم بخشید و عملا جنگ تغییری در محیط استراتژیک به همراه نداشت.

3 – دو دستگی سیاسی در طرفداری از جریان مقاومت یا سازش که در جنگ 33 روزه در سطح منطقه نمایان شد در سطح دولت ها بیش از گذشته روشن و شفاف تر شد و ابعاد جدیدی پیدا کرد ولی در سطح مردم یکسره به نفع حمایت از مردم فلسطین تغییر یافت .

4 – تئوری صلح مسلح اسراییل که معتقد بود با اصل افزایش توان نظامی ، امنیت برای اسراییل می آورد با بحرانهای جدیدی رو به رو شد و نشان داد این تئوری نمی تواند امنیت رژیم صهیونیستی را در سایه تحولات جدید تامین کند. به عبارت دیگر برتری نظامی اسراییل دیگر ضامن پیروزی نیست و بعد نظامی در معادله جدید جایگاه محدود تری دارد.

5 – تلاش اسراییل برای دور کردن جامعه صهیونیستی از آتش مقاومت در هر گونه درگیری ناکام شد و اسراییل ناگزیر شد معادله جدید امنیتی – سیاسی را قبول کند.

6 – اصل به کارگیری جنگ برای یکسره سازی مسائل سیاسی با جنگ 22 روزه به طور گسترده زیر سئوال رفت و از آنجا که اسراییل عمده سرمایه گذاریش در ابعاد نظامی و برتری استراتژیک است ناگزیر به بازنگری در این تئوری گردید . البته درباره  جهتگیری تئوری جدید ، رژیم صهیونیستی در تلاش است تا مدل جدیدی پدید آورد و به همین علت با ایجاد تغیراتی در مدل حزب ا... از باز سازی غزه جلوگیری کرد و با محدود کردن منطقه ماهیگری به 4 مایل در ساحل غزه و محکم کردن محاصره دریایی و نیز در پیش گرفتن سیاست انهدام منظم تونل های رفح با همکاری مصر می کوشد از مسلح شدن مجدد حماس جلوگیری کند و شرایط فشار را تداوم بخشد.

7 – در جنگ 22 روزه موشکهای بدون نام و نشان از لبنان به شمال فلسطین اشغالی پرتاب شد و این اصل را جا انداخت که سیاست تجاوز رژیم صهیونیستی ، تعدد جبهه های درگیری را به دنبال دارد و اگر طرفهای رسمی ( دولت های عربی ) سکوت کنند ، طرفهای غیر رسمی   ( جریانهای مردمی و مقاومت ) بی تفاوت باقی نمی مانند.

8 – ادامه سیاست جنگ طلبی رژیم صهیونیسیتی در جنگ 22 روزه با چالش های داخلی نیز روبرو شد. افزایش تعداد فراریان از خدمت از یکسو و تشدید تضاد میان عربهای سرزمین های اشغالی 1948 و اسراییلیها از سوی دیگر نشان داد که امنیت ملی  این رژیم روز به روز حتی در داخل با چالشهای جدیدی  روبروست .

9 – رژیم صهیونیستی برای جلوگیری از انتخاب مجدد حماس پس از جنگ 22 روزه می کوشید در شرایط جلوگیری از بازسازی غزه انتخابات پارلمانی برگزار شود که حماس با درک این توطئه با پیشنهاد ابومازن مبنی بر برگزاری انتخابات در شرایط کنونی مخالفت کرد.

10 – رژیم صهیونیستی همواره بر اساس ارتباط و ساختار نظام بین الملل  جنایت بر ضد مردم فلسطین را ادامه می دهد بدون اینکه بیم از پیگیری بین المللی داشته باشد . این رژیم پس از جنگ 22 روزه با شرایط متفاوتی روبرو شد. سازمان ملل یک گروه حقیقت یاب را برای بررسی احتمال نقض حقوق بشر دوستانه در جنگ 22 روزه ، به نوار غزه اعزام کرد که رژیم صهیونیستی اجازه رفتن آنها به غزه را نداد و سرانجام این گروه  به ریاست قاضی ریچارد گلدستون از طریق مصر و مرز رفح به غزه رفتند. گزارش این گروه که به گزارش گلدوستون معروف شد ، به شورای حقوق بشر ارائه گردید و با ناباوری و پس از کارشکی نماینده دولت فلسطین با رای بالایی به تصویب رسید . سپس این گزارش به مجمع عمومی رفت و به رغم همه تلاشهای رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن در این مجمع نیز با رای بالایی به تصویب رسید و شورای امنیت که مسئول عرصه صلح بین المللی است ناگزیر از بررسی این گزارش در آینده نزدیک است . شکست اسراییل تا کنون در متوقف کردن فرآیند پیگیری سیاسی زمینه ای پدید آورده است که پیگیری قضایی را نیز ممکن ساخته است.

فرآیند آشتی ملی فلسطینی و گزارش گلدستون :

پس از جنگ 22 روزه و شکست تلاش رژیم صهیونیسیتی برای یکسره سازی در صحنه فلسطین از طریق حذف حماس از قدرت ، آشتی ملی فلسطینی به عنوان یک ضرورت مطرح گردید و به رغم اینکه تبانی آقای ابومازن و دولت خودگردان با رژیم صهیونیستی در فرآیند جنگ بر ضد غزه کاملا نمایان بود ، ولی حماس از این مشکل تا حدودی عبور کرد و آمادگی خود را برای گفتگو در مصر با هدف تحقق آشتی ملی اعلام کرد . این فرآیند در آغاز چهار گروه کاری از مجموع نمایندگان گروه های سیاسی فلسطینی تشکیل داد تا راهکاری برای عبور از چهار مشکل سیاسی اصلی جامعه فلسطینی ارائه دهند که به شرح زیر است.

1 – کمیته ساختاری که وظیفه بررسی گسترش سازمان آزادیبخش فلسطین و دربرگیری گروههای اسلامی ( حماس و جهاد ) در این سازمان را بر عهده داشت.

2 – کمیته انتخابات که وظیفه آن زمینه سازی برای برگزاری انتخابات در دو سطح رئیس دولت خودگردان و پارلمان است و توافق فتح و حماس را بعنوان سر آغازی  برای رسیدن به این هدف دنبال می کرد.

3 – کمیته آشتی ملی که وظیفه آن اختلاف زدایی میان گروههای سیاسی بویژه میان فتح و حماس و توافق بر یک راهبرد مشترک که به اشغال فلسطین پایان دهد و زمینه را برای برپایی دولت مستقل فلسطین  فراهم سازد.

4 – کمیته امنیتی که وظیفه آن متحد ساختن نیروهای امنیتی فلسطینی است . در حال حاضر نیروهای امنیتی با دو فرماندهی در کرانه باختری و نوار غزه کار می کنند . از زمانیکه حماس بر غزه سلطه کامل یافت ، تغییرات گسترده ای در نیروهای امنیتی ایجاد کرد و ارتباط این نیروها با فرماندهی کرانه باختری را قطع کردو به همین علت مساله ادغام این نیروها در یکدیگر موضوع تازه ای شد که در دستور کار گفتگو قرار گرفت .

تقسیم کار و شروع گفتگو های آشتی ملی در آغاز امیدوار وار کننده بود ولی با گذشت زمان روشن شد که ایجاد توافق میان این گروه به علت تفاوت راهبردها امکان پذیر نیست . ابومازن از این گفتگو ها مساله برگزاری انتخابات را دنبال می کرد . در حالیکه حماس در پی رفع محاصره از غزه بود. بی طرفی مصر از یک سو و بی ثباتی و فشار پذیری آقای ابومازن از سوی دیگر عوامل اصلی شکست مذاکره به شمار می آید . موضع نماینده ابومازن در شورای حقوق بشر مبنی بر درخواست تعویق بررسی گزارش گلدستون به مدت شش ماه اقدام خطرناکی بود که بی تفاوتی دولت خودگردان درباره جنایات رژیم صهیونیستی بر ضد مردم فلسطین در غزه را نمایان می کرد و در نهایت فاصله و شکاف میان دو طرف اصلی سیاست صحنه  فلسطین را به شدت توسعه داد و زمینه حمله مردم و مخالفان به شخص ابومازن و دولت خودگردان را فراهم کرد.

به هر حال گزارش گلدستون تحقیق درباره اختلاف دو نفره یا دو گروه و یا کشته های یک فاجعه طبیعی نبود . بلکه تحقیقی است درباره کشته شدن عامدانه بیش از 1500 انسان و مجروح شدن ده هزار نفر دیگر و ویران سازی سه هزار منزل و کشتار دستجمعی دهها خانواده در جنگ غزه  و ویران سازی منظم زیر ساخت های و اقتصاد این منطقه ابتدا از طریق محاصره و سپس از راه حمله مستقیم جنگی است . از این روی  آقای ابومازن حق تصمیم گیری فردی در این زمینه را نداشت و هیچ کس به ایشان نمایندگی نداده بود تا از خون هزاران فلسطینی بگذرد .  جالب آن که  در این تصمیم گیری آقای محمود عباس از ساف و کابینه و پارلمان گذشت و بدون هماهنگی با آنها به نماینده خود  در شورای حقوق بشر دستور داد تا بررسی گزارش گلدستون را  شش ماه به تعویق بیندازد.

این رویداد روند آشتی ملی را متوقف کرد و حماس از ادامه گفتگو با ابومازن امتناع کرد چرا که گفتگو با کسی که پا روی خون هزاران نفر از مردم فلسطین می گذارد ، خیانت بزرگی است و ادامه گفتگو ، تلاش برای نجات او به شمار می آید.

رفتار دولت خودگردان در برابر گزارش گلدستون در شورای حقوق بشر پس لرزه های زیادی به دنبال داشت و ادامه کار ابومازن در دولت فلسطینی را با مشکل مواجه ساخت و آقای ابومازن برای عبور از این بحران به چند مانور دست زد.

در بعد گفتگو های ملی میان فتح و حماس شرایط به کلی دگرگون شد و ابومازن که تا آن زمان همواره مانع اصلی آشتی ملی بود یکباره اعلام کرد که سند آشتی ملی ارائه شده از سوی مصر را پذیرفته و امضا کرده است. همچنین در مانور دیگری آقای ابومازن و با ژست طرفداری از دموکراسی و انتخابات اعلام کرد که انتخابات ریاستی و پارلمانی در تاریخ 25 ژانویه 2010 برگزار خواهد شد . حال آنکه وی تا این زمان هیچگاه انتخابات را جدی نگرفته و منزوی سازی پارلمان منتخب با اکثریت حماس نیز نگاه ابومازن به این مقوله را کاملا نمایان می سازد.

مانور سیاسی دیگر ابومازن اعلام انصراف او از نامزدی در انتخابات بعدی است . بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که ابومازن با اعلام زمان انتخابات در پی برگزاری انتخابات نبود بلکه با عنوان کردن مقوله ای دموکراتیک در پی استمرار وضعیت غیر قانونی و غیر انتخابی خود و کابینه و مشروعیت بخشیدن به آنها ست .

این تحلیلگران سیاسی رفتار ابومازن در بررسی گزارش گلدستون را نتیجه طبیعی تفکر سیاسی حاکم بر این جریان و محدودیت عرصه مانور آنها می دانند. ابومازن در پنج سال گذشته در فرآیند گفتگو با رژیم صهیونیستی به هیچ نتیجه ای نرسیده و با گرو کشی در بررسی گزارش گلدستون سعی می کرد حداقل یک برگی را در دست داشته باشد تا با افزایش فشار بر رژیم صهیونیستی راهبرد گفتگو سیاسی خود برای حل بحران را از تنگنا خارج سازد ولی این رفتار بجای حل یک مشکل چند مشکل بزرگتر برای وی به بار آورد.

افق آینده بحران فلسطین :

آنچه مسلم است ادامه سیاست سکوت در برابر بحران فلسطین به علت تاثیر گذاری این بحران بر دیگر بحرانهای منطقه و جهان اسلام امکان پذیر نیست و حتی دولت سابق بوش که سیاست اغماض در  بحران فلسطین را در پیش گرفته بود در دو سال آخر دوره خود ناچار شد با برپایی اجلاس آناپولیس طرح دو دولت فلسطینی و اسراییلی را دنبال کند که این سیاست همچنان در اولویت امریکا ،قرار دارد . اقدام اوباما در گماردن فردی همچون میچل برای پیگیری این موضوع نشان از اهمیت این موضع برای آمریکاست .

تلاشهای میچل در ایجاد زمینه مناسب برای آغاز گفتگو میان دو طرف فلسطینی و اسراییلی تا کنون به علت مخالفت اسراییل با توقف کامل شهرک سازی در مناطق اشغالی 1967 و اصرار طرف فلسطینی بر این خواسته  با بن بست مواجه شده است. شکاف در لابی صهیونیستی حامی اسراییل در امریکا نشان از فعل و انفعالات پشت پرده این مساله است . لابی صهیونیستی مهمترین ابزار اسراییل در تاثیر گذاری بر موضع سیاسی منطقه ای واشنگتن است و مهمترین ضمانت ادامه حمایت آمریکا از اسراییل به شمار می آید و انشعاب در آن ، اختلاف نظر جدی در اردوگاه حامیان اسراییل را نمایان می سازد. در حال حاضر لابی جی استریت (j- street ) که از آیپاک جدا گردید ، در اجلاس اخیر خود در نیویورک ، از سیاستهای اوباما حمایت کامل کرد و سیاست های نتانیاهو نخست وزیر فعلی  اسراییل را در تعارض با منافع دراز مدت اسراییل دانست .

سازمان ایپاک در دهه پنجاه میلادی تشکیل شده و همه حوادث پنجاه سال گذشته آن را دچار انشعاب نکرده در حالیکه اکنون به علت اختلاف نظر امریکا و اسراییل ، لابی جی استریت به وجود آمده و در حاشیه اختلاف این دو فعالیت دارد. درآخرین اجلاس جی استریت سفیر رژیم صهیونیستی حضور پیدا نکرد و این نیز شاخص دیگری بر جدی بودن اختلاف میان امریکا و اسراییل است. از سوی دیگر ادامه سیاست ابومازن ،(گفتگو بدون افق با رژیم صهیونیستی در طول پنج سال گذشته) دیگر امکان پذیر نیست چرا که همزمان با برگزاری این گفتگو ها ، اسراییل با سیاست شهرک سازی در حال بلعیدن سرزمینها اشغالی مورد مناقشه است و به همین علت ابومازن می کوشد این بار با یک پیش شرط این کار را از سر گیرد که این شرط چیزی جز توقف کامل شهرک سازی نمی توان باشد. انصراف ابومازن از نامزدی گر چه یک مانور سیاسی بیش نیست اما در عین حال عمق چالش و شکست او را نیز نمایان می سازد . در خواست مروان برغوثی در اعلام شکست راهبرد قبلی و ایجاد نوعی توافق ملی درباره راهبرد مقاومت ، نشان می دهد که بحران فلسطین در ابعاد مختلف آبستن حوادث گوناگون است که در آینده رخ نشان خواهد داد.

نقش حمایت ایران از فلسطین در معادله رویارویی :

 آنچه مسلم است بدون حمایت مالی و مادی ایران دولت منتخب اسماعیل هنیه و حماس سقوط می کرد و این واقعیت اهمیت حمایت ایران از آرمان فلسطین را کاملا نمایان می سازد.

در این معادله نیاز جریان مقاومت فلسطین به ایران کاملا روشن است اما انگیزه ایران از انجام چنین کاری چیست ؟ و آیا مردم مستضعف ایران به این پولها نیازمند تر نیستند ؟  قطعا انگیزه های اسلامی ،  انسانی و ظلم ستیزی از مهم ترین علل اسلامی این رفتار می تواند باشد و لی در کنار این انگیزه های ارزشی و دینی ، منافع ملی ایران نیز چنین رفتاری را می طلبد. در روابط بین الملل ایجاد منطقه نفوذ در فراسوی مرزها برای قدرتهای منطقه ای و بین المللی یک رفتار متعارف و نیازی ضروری به شمار می آید و این رفتار منحصر به جمهوری اسلامی ایران نیست . رژیم سابق نیز بر اساس نظریه کسب نفوذ منطقه ای در سایه هژمونی امریکا  ، نیروی نظامی به ظفار اعزم کرد وهزینه های سنگینی را متحمل شد و  عربستان سعودی سالانه بیش از ده میلیارد دلار به برخی کشورهای کمک می کند و امریکا با ایجاد پایگاه های نظامی در دهها کشور تامین هزینه های نجومی ناوهای هواپیمابر، می کوشند نفوذ جهانی خود را  تحت عنوان منافع حیاتی تداوم ببخشند . ایجاد حوزه های مستقل نفوذ در آن سوی مرزها عملا حوزه های اشتراک با دیگر قدرتها را پدید می آورد و به همین علت اقدام علیه امنیت آن کشور به علت احتمال تعدد عرصه های واکنش ، هزینه سنگینی پیدا می کند. اینکه ایران چرا به فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان کمک می کند در اصل این کمک برای ایجاد منطقه نفوذ و در نهایت برای بالا بردن ضریب امنیت ملی ایران است . چرا در آغاز انقلاب  دشمن به سرعت توانست جنگ تحمیلی را بر ضد ایران سازماندهی و اجرایی کند در حالی که در چند سال اخیر به رغم تهدید های مکرر قادر به حمله نظامی به ایران نیست ؟ پاسخ ، وجود منطقه نفوذ فرامرزی ایران است که دشمن نمی داند واکنش های ایران و جریان هی طرفدار آن در همه این حوزه ها چگونه خواهد بود  و چه خطری برای امنیت نیروهای مستقر او در این حوزه ها در بر خواهد داشت. به عبارتی دیگر کمک ایران به فلسطین ، لبنان ، عراق و افغانستان در ابتدا برای حفظ امنیت ایران است ولی در عین حال این سیاستها کمک می کند تا ضریب امنیت امت اسلامی نیز بالا رفته و ضریب استقلال جهان اسلام در برابر قدرتهای سلطه طلب افزایش یابد.   

 

 


| شناسه مطلب: 157738







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.