نگرشی بر اندیشه امام ره (مرحوم علامه فضل الله)
سخن درباره اندیشه سیاسی حضرت امام(رحمه الله) بسیار مشکل یا غیر ممکن است و هیچگاه نمیتوان بصورت گسترده و کامل درباره تفکّرات سیاسی ایشان اظهار نظر کرد؛ چرا که زمینه فعالیتها و مبارزات وی محدود به دایرهای خاص نبود و بر اساس اندیشه های اسلامی به سرتا سر جهان گسترش یافت.
ماهیت اندیشه سیاسی امام خمینی(رحمه الله)
سخن درباره اندیشه سیاسی حضرت امام(رحمه الله) بسیار مشکل یا غیر ممکن است و هیچگاه نمیتوان بصورت گسترده و کامل درباره تفکّرات سیاسی ایشان اظهار نظر کرد؛ چرا که زمینه فعالیتها و مبارزات وی محدود به دایرهای خاص نبود و بر اساس اندیشه های اسلامی به سرتا سر جهان گسترش یافت. او در ژرفای فلسفه عرفانیش در گستردهترین آفاق به سوی خدا حرکت میکرد و با شناخت اسلامی از مسأله استضعاف و استکبار، دردهای مستضعفان را در امتیازهای مستکبران می دید. وی برای انسان رنج کشیده- با هر گرایشی- اندوهگین میشد؛ ولی این احساس اندوه تنها عواطف صِرف نبود. بلکه همواره برای محو این دردها فعالیت کرد. او اسلام را در وجدان مسلمانان در سطح رهبری و مردم به عنوان مسألهای مطرح ساخت که در هر زمینهای خلأهای فکری انسان را به اندیشه اسلامی فرا خوانده و روحیه عاطفی انسان را با ژرفای روحی عاطفه در اسلام پیوند زده، و بشریت را با قوانینی فعّال به حرکت در می آورد. اندیشه در اسلام -همانطور که معانی روحی را به سوی ارزشهای انسانی در زندگی سوق می دهد- به سیاست نیز توجه داد.
ویژگی های بارز ذکر شده باعث گردید که صفات درونی و بیرونی وی به «وحدت فکر و سلوک» منجر شود، وحدت و یگانگی خط اسلامی که در آن عرفان از شریعت فاصله ندارد، بلکه در لایه های آن نفوذ میکند تا حرکت را ریشه دارتر و عمیقتر سازد. ضمن اینکه شریعت در مسائل فردی صرف محدود نمی گردد، بلکه تمام مسائل زندگی را، با تمام ابعاد کوچک و بزرگش و در تمام زمینه ها، در بر می گیرد. از این رو بود که امام(رحمه الله)، عرفان را غرق شدن در خداوند به گونهای که محیط پر درد و رنج پیرامون خود و مشکلات مستضعفین زمانش را فراموش کند نمیدانست؛ زیرا تعریف عرفان، ریشه در تفسیر این آیه کریمه دارد که در مورد کسانی سخن می گوید که خدا را فراموش نموده و دچار خود باختگی شده اند. «ولا تکونوا کالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم اولئک هم الفاسقون؛ وچون کسانی مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خود فراموشی کرد؛ آنان همان نافرمانانند» . آنچه آیه شریفه بدان اشاره می نماید یاد خداوند به معنای حضور الهی در قلب انسان است، که انسان را به شناخت خویش هدایت مینماید تا افق مسؤولیت خویش را در مقابل خداوند و زندگی تشخیص دهد وبر اساس رضای الهی و خط ترسیم شده بوسیله عالم آسمانی بار مسئولیت را به دوش کشد.بنابراین عرفان در قالب فرار از مسؤولیت و مردم و دوری از مشکلات نمی گنجد؛ هر چند که بسیاری از عرفا فقط بعد فلسفی عرفان را آزموده و در خیالات و تصورات غوطه ور گردیده اند. ممکن است حالت قداست روحی را از آنها بر گرفت؛ بدون آنکه بر فعالیتهای بشری، روحی، روانی و مسؤولیت پذیری تأثیری داشته باشند.
امام(رحمه الله) توانست با طرح سه عنوان کلی، امت را تحت یک پرچم واحد گرد آورد: «الله»، «اسلام» و «مستضعفین». این سه عنوان در برابر «شیطان» ـ با تمام جنبههای درونی و بیرونی _ در عالم غیب و حس، در عرصه کفر فکری و عملی با تمام پیامدهایش، در محدوده ظلم و گمراهی و طاغوت با تمام جوانب شخصیتی و اجتماعی و سیاسیاش و نیز در رابطه با فرد و جامعه و دولت قرار میگیرد.
این همان راز شمولیت و گستردگی دیدگاه امام(رحمه الله) در مورد زندگی بشری و شجاعت وی در ایستادگی و پایمردی و صلابت و صفای اندیشه و احساس او در تمام مراحل شکل گیری و گسترش انقلاب در دنیا است؛ چرا که «خدا» پروردگار تمام جهانیان است و «شیطان» دشمن اصلی و سرسخت آنان؛ «اسلام» پیام الهی برای تمام مردم است و «کفر» راه شیطان، راهی که بواسطه آن می خواهد تمام بشریت را به گمراهی بکشاند. طاغوت فردی و گروهی و بین المللی نیز شامل طغیان فکری و عملی در تمام عرصه های بشری است. بر این اساس است که الفاظ فوق را همواره در سخنان گهربار حضرت امام(رحمه الله) می شنیدیم. نظر امام(رحمه الله) این بود که حوزه علمیه باید در این زمینه ها به فعّالیّت بپردازد؛ زیرا عالم دینی نباید صرفاً به گنجینهای از اطلاعات و معلومات فقهی و اصولی تبدیل شود، بلکه باید برای رسالت خود مبارزه کند، روحانیت را در روح خویش پرورش دهد، سلوک را در اخلاق پیشه خود سازد و تمام وجودش را وقف خداوند نماید. در غیر اینصورت عالِم دین به جای اینکه راه گشای جامعه اسلامی باشد، معضلی برای اسلام خواهد شد؛ زیرا مسأله این نیست که انسان با فراگیری علم و معرفت تبدیل به کتاب جامدی شود که نتوان هیچ بهره عملی از آن برد، بلکه علم و معرفت درکنار مبارزه و بیداری و غنای روح و اخلاق تبدیل به عنصری می گردد که در ساختن یا (پرورش) انسان مسلمان با حیاتی مالامال از ایمان و خیر و محبت سهیم خواهد بود. و اینگونه است که فرد مسلمان در آستانه درگاه ربوبیت به فردی خاضع، مجاهد و مطیع تبدیل می گردد. بر این اساس امام(رحمه الله) خطاب به طلاب حوزه های علمیه می فرماید: «شما که امروز در این حوزه ها تحصیل می کنید و می خواهید فردا رهبری و هدایت جامعه را به عهده بگیرید خیال نکنید که تنها وظیفه شما یاد گرفتن مُشتی اصطلاحات است؛ وظیفه های دیگری نیز دارید. شما باید در این حوزه ها خود را چنان بسازید و تربیت کنید که وقتی به شهر یا ده رفتید بتوانید اهالی آنجا را هدایت کنید و مهذّب نمایید. امّا اگر خدای ناخواسته در طی زمان تحصیل علم، خود را اصلاح نکردید و معنویات کسب ننمودید به هر جا که بروید ـ العیاذ با الله ـ مردم را گمراه کرده، به اسلام و روحانیت بدبین میکنید». ودر جای دیگر می فرماید: «دشمنان میدانند که حوزهها از پشتیبانی مردمی برخوردارند و تا روزی که مردم پشتیبان باشند، از هم پاشیدن آن ممکن نیست. ولی آن روز که حوزویان[و] محصّلین حوزهها مبانی اخلاقی و آداب اسلامی را از دست بدهند و به جان هم بیفتند و اختلاف و چند دستگی درست کنند و تهذیب از بین برود و مرتکب کارهای زشت و ناپسند شوند قهراً مردم به آنها بدبین شده، از حمایت و پشتیبانی آنان دست میکشند. در نتیجه راه برای اعمال قدرت و نفوذ دشمن باز می گردد. اگر می بینید دولتها از روحانی و مرجعی میترسند و حساب میبرند برای این است که از پشتیبانی ملتها بر خوردار است و در حقیقت از ملتها میترسند». «ملت انتظار دارند که شما روحانیان مؤدب به آداب اسلامی باشید؛ حزب الله باشید؛ در راه پیشبرد آرمانهای اسلامی و خدمت به ملت اسلام از هیچگونه فداکاری دریغ نورزید؛ در راه حق تعالی و برای رضایت خاطر او قدم بردارید و جز به خالق یکتا به احدی توجه نداشته باشید.» «برای جلوگیری از مفاسدی که خواهد آمد مهیا شوید. ایادی استعمار میخواهند تمام آثار اسلام را از بین ببرند و شما در مقابل باید ایستادگی کنید؛ و این با حبّ نفس وحبّ جاه و کبر و غرور نمیسازد. عالِم سوء، عالم متوجه به دنیا، عالمی که در فکر حفظ مسند و ریاست خود است نمیتواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید و ضررش از دیگران بیشتر است. پس قدمهایتان الهی باشد. حب دنیا را از دل بیرون نمایید. آن وقت می توانید مبارزه کنید. از هم اکنون این نکته را در قلب خود بپرورانید و تربیت کنید که: من میخواهم سرباز مصلح و اسلامی باشم؛ برای اسلام فدا شوم؛ من باید برای اسلام تا شهادت، کار کنم.» بدین ترتیب باید گفت چنین روشی در تربیت شخصیت فرد مسلمانی که به عنوان طلبه علوم دینی وارد حوزه گردیده است میتواند قدرت کنترل تمام امیال درونی و هواهای نفسانی را به وی عطا. کند تا بتواند به واسطه این توانایی در برابر نیروی کفر و استکبار به مقابله برخیزد و ایستادگی نماید. بدین جهت تلاقی عرفان و شرع می تواند بنای شخصیت مبلّغ مسلمان را بر اساس رسالت و جهاد پایه ریزی نماید تا عرفان در فلسفه انتزاعی و شریعت در قالبهای خشک وبی روح غرق نشود؛ عرفان و شریعت دو بالی هستند که روح را در آسمان معرفت به پرواز در می آورند تا به وسیله آنها شخصیت کمال یافته اسلامی ساخته و پرداخته گردد. این راز شخصیت این مرد بزرگوار است که توانست با تربیت و تهذیب نفس به کمال اخلاقی دست یابد. امام(رحمه الله) تلاش می کرد با این روش، نوعی آمادگی روحی و بسیج عمومی را در راستای جهاد اسلامی بر اساس تلفیق و همراه نمودن تربیت و اخلاق در کنار تحصیل و طلب علم در حوزههای علمیه ایجاد نماید. تا طلاب و علمای حوزه بر اساس ارتباط با خدا و توانایی های استوار خویش در جهاد، اطمینان خاطر لازم را در مردم بر انگیزانند. و ملت بداند که طلاب علوم اسلامی همیشه طلایه دار مبارزه وجهاد بوده، شایستگی رهبری و پرورش امت در برخورد با هجوم بیگانگان، مستکبران و تغییر ریشهای واقعیتهای اجتماعی به مصلحت جامعه اسلامی و پایه ریزی عدل و آزادی را دارا هستند.بار این ویژگی حوزه های علمیه انقلابی اسلامی علیه طاغوت به پا خاست، در حالیکه برخی در مشروعیت این انقلاب شک و تردید داشتند. و بعضی بر این عقیده بودند که انقلاب باعث خون ریزی میگردد و این خون ریزی را حتی در مقابله با حکومت فاسد در زمان غیبت جایز نمی دانستند؛ زیرا انقلاب و قیام را فقط از اختیارات امام زمان می دانستند و نوّاب آن حضرت را فقط موظف به زمینه سازی جهت قیام حضرتش می پنداشتند. امّا نظر حضرت امام(رحمه الله) این بود که رهبری فقط در عصمت نیست؛ بلکه بینش آزاد، صداقت ، معرفت، اخلاق و شجاعت اساس رهبری را در به حرکت درآوردن امت تشکیل میدهد. قضیه اصلی، اسلام است که اراده خداوند برآن تعلق گرفته که آن را در تمام دنیا به پیروزی برساند؛ اگر چه کافران نپسندند. چرا که خداوند هدف عالی مؤمنین را این قرار داده که دین تماًما برای خدا باشد و عناصر تضعیف دین و ایجاد فتنه از بین برود و اگر مدارا و رفق در تحقق هدف کارگر نبود باید برای دفاع از اصول ارزشمند اسلامی از خشونت استفاده نمود؛ همچنانکه این روش درسیره پیامبر عظیم الشأن اسلام دیده می شود: ایشان در مکه مکرمه بر اساس رفق، مدارا و جذب قلوب به دعوت پرداخت و درمدینه منوره در راستای پایه ریزی دولت اسلامی و ثبات در برابر تهدید مشرکین با قدرت تمام ایستادگی نمود.
بدین علت امام(رحمه الله) انفعال سیاسی در جامعه اسلامی را رد نمود و عقیده داشت که در صورت عدم فعّالیّت در صحنه سیاسی کفر جهانی از این فرصت استفاده نموده، در بطن جامعه اسلامی به فعالیت خواهد پرداخت؛ بنابراین برای مقابله با کفر جهانی باید در صحنه سیاست خیره شد. همچنین ایشان عقیده داشتند در صورتیکه یاران اسلام وفقها، رهبری انقلاب را نپذیرند برخی گروههای ملحد و گمراه این مهم را بر عهده گرفته، از نام انقلاب برای رسیدن به مقاصد شومشان استفاده خواهند کرد و با به دست گرفتن اهرمهای قدرت و ابزارهای اجتماعی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی فکر و اندیشه امت را تحت تاثیر قرار خواهند داد؛ لذا امام(رحمه الله) حکومت اسلامی را به عنوان یک خط راهبردی برای حرکت و مبارزه در نظر می گیرد و مبارزه وی علیه طاغوت در حقیقت شروعی جهت زدودن موانع بین اسلام و حکومت است.قیام امام(رحمه الله) بعنوان یک حرکت اصلاحی جهت تصحیح انحرافها در سیستم دولتی نبود تا در پی حکومت پادشاهی با سیستم حکمرانی غربی ـ و با اصلاحاتی جزئی – براریکه قدرت باقی بماند؛ بلکه هدف او تغییری ساختاری و ریشه ای برای اصلاح وجود انسان و طرز تفکّر غرب زده مسلّط بر جامعه و تغییر سیستم قانون گذاری و اندیشه در تمام جوانب زندگی سیاسی،اقتصادی،فرهنگی و امنیتی جامعه بود.
در این راستا جلسات درسِ «ولایت فقیه » امام(رحمه الله) را میتوان نوعی تلاش فکری جدی در بیدارگری حوزه های علمیه به شمار آورد، که طلاب آن غرق در عزلت و به دور از مسائل جامعه مشغول انتشار برخی مفاهیم انتزاعی از اسلام و اندیشه اسلامی بودند که یأس و ناامیدی از امکان حصول تغییر ریشه ای در نظام حکومتهای فاسد را در میان توده های مردم بوجودٍ میآورد، وبر اساس این تفکّراتِ مأیوسانه، هدف اساسی حکومت اسلامی به عنوان آرمانی دست نیافتنی و غیر واقعی تلقی می گردید. چیزی که این درس را از دروس دیگر متمایز می نمود تأثیر مثبت آن بر ذهنیت نسل جوان حوزه علمیه نجف اشرف ـ بویژه طلاب ایرانی ـ بود؛ زیرا این دروس توسط فقیهی ارائه می شد که مسأله حکومت اسلامی را نه بعنوان یک تئوری نظری، بلکه به عنوان تجربهای عملی مطرح مینمود و تمام هستی و حیات خود را در راه مبارزه و اثبات این نظریّه وقف نموده و در برابر زورگوییها، فشارها و تبعیدها پایمردی می کرد.
جنبه مهم دیگر قضیه این بود که این سلسله مباحث توسط مرجعی صاحب فتوا و صاحب نظر در امور فقهی ارائه می گردید؛ وٍبه همین جهت مسأله مبارزه و حرکت برای برقراری حکومت اسلامی _ همانند پیروی و تبعیت از سایر احکام شرعی ـ به حرکتی در مسیر شرع و احکام الهی تبدیل گردید؛ همچنانکه ولایت فقیه عنوانی از عناوین مشروعیت حکومت در انقلاب و جهاد و ایستادگی و مواجهه سیاسی در مقابل تهدیدهای بیشمار دشمنان محسوب گردید.
علاوه بر این، معمولاً مراجع تقلید به گونه ای با توده مردم برخورد مینمودند که وجهه شناخته شده مرجعیت از بین نرود وتاثیری منفی بر پایگاه و منزلت مرجعیت در بین مردم وارد نسازد. سنتهای رفتاری مراجع، وقار و آرامش در گفتار، مسالمت، سکوت و تأیید واقعیتهای موجود؛ وبه دور از بهم ریختن آرامش درونی جامعه بود. امّا امام خمینی(رحمه الله) بر اساس بینش الهی و عرفانی خویش، تسلّط بر امور فقهی، واقع نگری و درک رنجهای مردم از روحیه سنت شکنی برخوردار بود. بدین ترتیب، مردم ندای مرجعی که با قاطعیت در مورد انقلاب و حکومت سخن می گفت را با گوش جان شنیدند؛ سخنی که عادت داشتند آن را از زبان احزاب و گروهها بشنوند. اینگونه بود که افقی نوین در تغییر حیات و تربیت انسان بر اساس صفات اسلامی در جهان پدیدار گشت.
اگر چه این حرکت [به ظاهر] در سطحی محدود و به عنوان تجربه ای محدود مطرح شد، ولی برای پیاده کردن آن در سطحی وسیع تر و در ادامه حرکت انبیا پایه ریزی شد؛ همچنانکه پیامبر عظیم الشأن اسلام با ایستادگی و ثبات، اسلام را در بستر پر از ظلم و فساد و خفقان مکه بر اساس اصول آزادی، مبارزه، و جهاد و اندیشه پایه ریزی وبه کل جهان معرفی نمود تا به عنوان اسوه حسنه مجاهدان و رهروان راه خدا معرفی گردد. اینچنین بود که امام(رحمه الله) نیز مبارزه کرد؛ انقلاب را رهبری نمود؛ دعوت کرد؛ و پیروز شد؛ تا اولین حکومت اسلامی در عصر حاضر با ولی فقیه مبارز و مرجع بیدار در سطح جهان واسلام بنا نهاده شود. در این راه جهان در پشتیبانی او به پاخاست؛ چرا که جهان و جهانیان عاشق قهرمانان پیروزند. اما پس از چندی همانها بر وی شوریدند وجنگ را علیه او و دولتش - که یک دولت اسلامی است - آغاز نمودند؛ چرا که این جهان پر فتنه، منافع خود را در خطر میدید و اندیشه امام(رحمه الله) را برای سرمایه داری مارکسیسم، مطامع گسترده استعمار و زیاده خواهیهای شرق و غرب وتشکیلات زیرزمینی نظامهای مادیگرا، خطرناک میدید.
معنای صدور انقلاب در نظر امام
صدور انقلاب بدین معناست که نظام های حاکم منطقه تحت تأثیر حرکت انقلابی اسلام به لرزه در خواهند آمد؛ نفوذ غرب از بین میرود؛ مصالح اقتصادی جهان آزاد دچار خطر خواهد شد؛ و حیات بشر شاهد معنای ژرف و عمیق اسلام ـ به عنوان حرکت سیاسی واقتصادی اندیشمند وقانونگرا وجانشینی برای تفکرات و اندیشه های علمی مادی ـ خواهد بود.
البته امام(رحمه الله) می توانست این انقلاب را در محدوده ایران محصور نماید؛ تا تجربه قانون گذاری، حکومت و مبارزه اسلامی را در آن اجرا کرده و با جهان استکبار از در مصالحه و پیمان نامه های دو جانبه صلح و دوستی وارد شود و جهان از خطر گسترش این حرکت در امان باشد. استعمار نیز از این مسأله استقبال می نمود؛ همچنانکه تجربه نشان داده است که (استعمارگران) در بر خورد با جنبشهای ملی که توانایی سرکوب آنها را ندارند بر اساس قواعد و ضوابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی رابطه برقرار مینمایند تا در همان منطقه، محدود گردد و پس از مدتی به صورت ناگهانی نابودش کنند. ولی امام(رحمه الله) از ابتدا این طرز تفکّر را رد نمود. وی مبارزی نبود که جنبش خود را محدود به یک منطقه بداند، بلکه مهد انقلاب خود را تمام نقاط عالم و سراسر گیتی میدانست؛ زیرا اگر اسلام به عنوان رسالتی همگانی از جانب خداوند برای تمامی زمینیان فرستاده شده است، پیام آوران نیز ملزمند که آن را بر تمام جهانیان عرضه نمایند. بدین ترتیب امّت مسلمان انقلابی، گوش به فرمان رهبر خویش به مبارزه برخاست و بسیاری از نظامهای منطقه را به لرزه در آورد و قلب مستکبرین را دچار ترس و هراس نمود.. تمام جهان دانستند که این مرد مبارز در خط اسلام گام بر می دارد و این انقلاب در اندیشه تغییر بنیادین نظام جهانی است.
سوال این است: امام(رحمه الله) چگونه از ابتدای پیروزی به فکر صدور انقلاب بود؟
امام(رحمه الله) در دیدار با سفرای جمهوری اسلامی در سایر کشورها میفرماید: «ما میتوانیم انقلاب را صادر نماییم. صدور انقلاب با جنگ و زور نیست؛ صدور انقلاب با رشد و معرفی حقایق اسلامی و اخلاق اسلامی ممکن خواهد بود» ... «هنگامی که میخواهید به کشوری بروید باید چنین تصور نمایید که می خواهید فرزندان آن کشور را تربیت کنید؛ هما نطور که فرزندان کشور خودتان را تربیت می کنید. اراده شما صدور اسلام به آن کشور باشد. صدور اسلام هم فقط بوسیله اخلاق، آداب و اعمال اسلامی امکان پذیر است تا مردم به شما بپیوندند» .
از این سخنان متوجه می شویم که امام(رحمه الله) نمی خواهد انقلاب همانند بسیاری از حرکتهای اسلامی، بشکلی ناقص وبی مغز به جهانیان معرفی گردد؛ بلکه میخواهد انقلاب بر اساس خاستگاه اسلامی اش به مردم معرفی شود و همه بدانند که اسلام، قاعده و منشأ اصلی پیدایش این انقلاب است و تمام اندیشه ها و مبارزات، نشأت گرفته از این پایگاه غنی فکری است، تا انقلابیون بر اساس آن حرکتی فراگیر جهت تغییر کلّی در ساختار جهانی را عملی کنند و بدانند که در تمام مراحل مبارزه ضروری است که مردم را به اسلام فرا خوانند.
پس کارگزارانی که بر اساس خط اسلام ودر مسیر تغییر در حرکت اند باید اسلام را از جهت فکر، عقیده، قانون، شریعت، وسیله و هدف به تمام مردم معرفی نمایند تا مردم، اسلام را دینی بدانند که تمام جوانب زندگی را در نظر گرفته و برای همه مشکلات بشری اعم از پوچی و بی هویتی جهان مادی، معضلات روحی و روانی و تمام مسائل مرتبط با بشریت پاسخ مناسب را ارائه میدهد.
بر پایه همین اعتقاد، امام(رحمه الله) از سفرای جمهوری اسلامی و دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاههای نقاط مختلف جهان میخواهد که حقایق و اخلاق اسلامی را در پندار و باور مردم پرورش دهند. هدف امام(رحمه الله)، دعوت به اسلام با سخن، عمل و موضع گیری صحیح است تا در این راستا انقلاب در مسیر اسلام و حق و عدل قرار گیرد و امّت مسلمان، انقلاب را بر اساس باورها، واقعیتها، دردها ورنجها پذیرا باشند؛ نه اینکه دولت به وسیله دستگاههای رسمی وغیر رسمی، مردم را به انقلاب و تغییر بنیادی وا دارد. انقلاب باید بر اساس رهبری اسلامی و بیدارگر و با اختیار و اراده ملتها صورت پذیرد؛ همانگونه که ملت مسلمان ایران با صفای دل و جان و شجاعت و دلاوری در مقابل طاغوت به پا خاست. بنابراین محرک اصلی انقلاب باید اسلام باشد نه فرمانها و دستورات مقامات رسمی.
همچنین امام(رحمه الله) در سخنی با سفرای دیگر کشورها در ایران میفرماید: «ما به کسی ظلم نمی کنیم و ظلم نمی پذیریم و آنچه در بوقهای تبلیغاتی میگویند که ما میخواهیم مردم را در تمام کشورهای جهان مورد هجوم قرار دهیم دروغ محض است و این تهمت و افترایی است که این شخص جانی [صدام حسین] و این حزب خیانتکار [حزب بعث حاکم در عراق] به ما زده است. ما مکرّر گفتهایم؛ بنابر حکم اسلام نه ظالم هستیم و نه مظلوم و نه میتوانیم مظلوم واقع شویم و نه به کسی ظلم کنیم و هیچ چشم داشتی به وجبی از سرزمینهای دیگران نداریم. حتی اگر بر تمام جهان سیطره پیدا کنیم. در شرع مقدس اسلام هیچ دستوری مبنی بر تجاوز به دیگران وجود ندارد» .
منظور امام(رحمه الله) این است که جمهوری اسلامی خواستار تجاوز به دیگر کشورهایی که رابطه دوستانه ای با آنها دارد نیست؛ زیرا به لحاظ دستورات شرع مقدس اسلام احترام و پایبندی به قراردادها و پیمان نامهها بر نظام اسلامی واجب و لازم است. امّا آیا این بدین معناست که جمهوری اسلامی در قبال دیگر ملّتهای مسلمان موضع بی طرفی اتخاذ می نماید؟ و آیا نسبت به ظلمِ روا داشته شده به مستضعفین از جانب حکّام فاسد واکنشی نشان نمی دهد؟ و از کمک به تقویت مواضع و ثبات و استواری این ملّتها دریغ می نماید؟ آیا جمهوری اسلامی با دیگر دولتها پیمان نامه هایی امضا می نماید که آن را از دخالت در امور ملتهای مستضعف جهان و علی الخصوص ملل مسلمان باز دارد؟ وآیا اینگونه پیمان نامهها از لحاظ شرع مقبول است؟ در حالیکه شرع مقدس بر عدم لزوم وفاداری به پیمان نامه هایی که مخالف کتاب خداوند و سنت پیامبر هستند و حلال را حرام و حرام را حلال می نمایند یا با خطّ فکری اسلام در رابطه اسلام با انسان و زندگی اختلاف دارد، تأکید فراوان دارد.
این پرسشها را افرادی مطرح مینمایند که مسأله صدور انقلاب را بر تمام نیروهای توانمند به حرکت و مبارزه واجب می شمارند؛ خواه این حرکت مرجعیت دینی تأثیرگذار وخواه حرکتِ اسلام گرایی باشد که در جهان اسلام از مقبولیّت و نفوذ برخوردار است و یا دولت اسلامی باشد که از ابزار مادی، روحی و سیاسی برای پشتیبانی از مستضعفین جهان در راستای عدالت و آزادی در مسیر حرکت حکومت اسلامی برخوردار است. این افراد معتقدند کسانی که با رژیمهای غاصب و چیره بر کشورهای مسلمان کنار می آیند با خطّ مشی جنبش اسلامی هماهنگ نیستند؛ چون مسیر حرکت مبارزه اسلامی تطبیق احکام اسلام بر تمام جوانب حیات بشری است که مستکبرین آن را خطر بزرگی برای منافع و مصالح خود می دانند؛ زیرا معنی آتش بس با این رژیمها به معنی خیانت واعطای فرصت وقدرت به حکومتهای ظالم برای بهره کشی و استعمار ملتهای ستمدیده وتضعیف رهروان راه آزادی و اسلام است. همچنین بر مبنای احکام اسلامی این آتشبس تحت عنوان مساعدت و « رکون به ظالمین» قرار خواهد گرفت.
ممکن است نظر این افراد ضرورت اعلام جنگ مسلحانه علیه تمام نظامهای فاسد و طاغوتی جهان باشد؛ هر چند ممکن است این جنگ مسلحانه باعث افزایش مشکلات و معضلات اقتصادی، سیاسی و امنیتی دولت اسلامی یا جنبش اسلامی گردد؛ زیرا مسأله، مسأله حق و باطل است که ایثار در راه اقامه حق و شکست باطل، با مفهوم شهادت _ که نقطه اوج پیروزی برتمام مفاهیم ضعف و سستی است _ تحقق میپذیرد.
آنان بر این نکته اصرار دارند که خط امام(رحمه الله) این است وایشان بر همین اساس انقلاب را پایه ریزی نمود. وی از مردم خواست که در مقابل استکبار جهانی و منطقه ای به پاخیزند و مقاومت نمایند؛ زیرا این روش تنها روش رسیدن به هدف مقدس حکومت اسلامی و آزادی ملتهاست. همچنین اینگونه افراد ممکن است چنین تصور نمایند که؛ باید تمام رفتارهای رسمی و دیپلماتیک کنار نهاده شود، و در صورت ضرورت بد رفتاری با یک مهمان دیپلماتیک هیچ مانعی ندارد؛ حتی اگر مشکلاتی برای دولت اسلامی با دولت متبوع این میهمان به همراه داشته باشد. می گویند سخن حق باید گفته شود وهزینه آن نیز پرداخت شود. برخی از این افراد معتقد به استفاده از الفاظ تند در سخنرانیهای سیاسی هستند؛ زیرا سخن آرام نشانه ضعف و سستی است و ممکن است بر روحیه ملت تأثیر منفی داشته باشد، در حالیکه ملت باید همیشه آماده درگیری با دشمنان باشد. بنابراین باید ملت را بر اساس خشونت تربیت نمود چون خشونت وتندروی به معنای اقتدار و آمادگی انقلابی است.
اعتقاد ما این است که اساس این سخن صحیح است؛ امّا جزئیات و شرح و تفسیر آن که ممکن است نتایج و شیوه ها را به تبع اختلاف مصالح و مفاسد، و زمان ومکان تغییر دهد.
حضرت امام(رحمه الله) در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خویش مسلمانان و مستضعفان سراسر جهان را مورد خطاب قرار داده، می فرماید: «وصیّت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان این است که شما نباید بنشینید و منتظر باشید که حکّام و دست اندرکاران کشورتان یا قدرتهای خارجی بیایند و برای شما استقلال و آزادی را به ارمغان بیاورند. ما و شما حدّ اقل در این صد سال اخیر که به تدریج پای قدرتهای بزرگ جهانخوار به همه کشورهای اسلامی و سایر کشورهای کوچک باز شده است مشاهده کردیم، یا تاریخهای صحیح برای ما بازگو کردند که هیچ یک از دول حاکم بر این کشورها به فکر آزادی و استقلال و رفاه ملتهای خود نبوده و نیستند؛ بلکه اکثریت قریب به اتفاق آنان یا خود به ستمگری و اختناق ملّت خود پرداخته و هر چه کردهاند برای منافع شخصی و یا گروهی بوده، یا برای رفاه قشر مرفّه و بالانشین بوده وطبقات مظلوم کوخ و کپرنشین از همه مواهب زندگی حتی آب و نان و قوت لایموت محروم بوده و آن بدبختان را برای منافع قشر مرفه وعیاش به کار گرفته اند. و یا آنکه دست نشاندگان قدرتهای بزرگ بوده اند که برای وابسته کردن کشورها و ملتها هر چه در توان داشتهاند بکار گرفته و با حیلههای مختلف کشورها را بازاری برای شرق و غرب تبدیل کرده و منافع آنان را تامین نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفگرا بار آوردند و اکنون نیز با این نقشه در حرکتند.
و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان! به پا خیزید و حق خود را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سر سپرده آنان نترسید وحکام جنایتکار را که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند، از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید. و همه در زیر پرچم پر افتخار اسلام، جمع شوید و با دشمنان اسلام برای دفاع از محرومان جهان به دفاع برخیزید وبه سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت زمین خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.»
امام(رحمه الله) بر اساس مسؤولیت خود به عنوان رهبری اسلامی و انقلابی _ که انقلاب را به معنای اسلامی جهادی و سیاسی آن تجربه نموده و در مقابل تهدید و فشارهای استکبار پایمردی کرده است _ سخن می گوید تا بنیاد و اساس این اندیشه و مبارزه بدون هیچ واسطه ای از قاعده ثابت و کلّی آن که همانا رهبری است، اقتباس گردد و تشکیل حکومت اسلامی و وراثت زمین برای مستضعفین ـ بعنوان تحقق وعده الهی برای بندگان ـ هدف بزرگ انسانیت باشد. در این راستا فعالیت و مبارزه در عرصههای مختلف فکری، سیاسی، امنیتی و نظامی جهت تحقق این امر بزرگ واجب میگردد. امام(رحمه الله) از تمام ملتهای بیدار میخواهد که در برابر دشمنان اسلام و محرومین جهان ایستادگی نمایند و زمام امور خود را به دست گیرند.
سخن امام(رحمه الله) در این رابطه سخنی جهانی و علمی در منطق انقلاب است؛ زیرا عقیده ایشان این است که «داعی الی الله و مجاهد فی سبیل الله» باید حرکت خود را از نقطه ای شروع نماید که رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) دعوت خود را آغاز نمودند. اگر چه حضرت موظف به انذار امالقری و اطراف آن گردیدند امّا مکه مکرمه بعنوان مهد و پایگاه شروع حرکت و مبارزه پیامبر بود، تا اینکه به تدریج این رسالت شکل جهانی به خود گرفت؛ زیرا خداوند متعال وجود عزیز و پر خیر و برکت پیامبر را برای تمام مردم جهان مبعوث نمود و او را منشأ رحمت برای تمام عالمیان قرار داد. سایر داعیان نیز در حرکت و مبارزه خود باید پیامبر را اسوه خویش قرار دهند و از پایگاه های محدود سرزمینشان حرکت و فعّالیّت را آغاز کرده، به سراسر گیتی گسترش دهند. تنها در این صورت است که مسائل محلّی، اقلیمی و قومی در ذهنیت و اندیشه رهبران،محلی از اعراب نخواهد داشت، مگر آنکه جنبش در برههای از زمان و برخی مراحل حرکت خویش برای آماده سازی بستر انقلاب و فکر تودههای مردم یا جهت نقطه شروع حرکت اسلامی که در به ثمر رسانیدن مبارزه از اهمیت خاصی برخوردار است به مکانی که از دیگر پایگاهها متمایز بوده، به عنوان مهد انقلاب مطرح گردد نیازمند باشد؛ همانطور که مدینه منوره دراولین روزهای تولد اسلام از چنین امتیازی برخوردار بود.
اما انقلابیها نباید تمام جهان اسلام را جهت رشد ونمو این دایره خاص به خدمت گیرند و چنین تصور نمایند که تمام مسلمانان مبارز باید پایگاههای انقلابی خود را در خدمت این مجموعه در آورند و موقعیت خود را به خاطر آن به خطر اندازند.
هر پایگاه اسلامی از موقعیت مخصوص خود در مبارزه جهانی برخوردار است و هر کدام از این پایگاهها نقش خاص خویش را در تکامل و توازن مبارزه به عهده میگیرد؛ ضمن اینکه تمامی این پایگاه ها با تأیید موضع دیگری به تقویت یکدیگر می پردازند. بنابراین توانمندی هر کدام از این پایگاهها توانمندی پایگاههای دیگر نیزهست؛ همچنانکه جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک دولت اسلامی در قبال تمام مسلمانان جهان احساس مسؤولیت مینماید. در حقیقت حمایت های این دولت، نتیجه دست آوردهای ارزشمندی است که اسلام به وسیله پیروزی انقلاب اسلامی کسب نمود. بدین دلیل حمایت از دولت اسلامی از لحاظ سیاسی، امنیتی و فرهنگی وظیفه تمام مسلمانان جهان است؛ چرا که حرکت و فعّالیّت آنها در تایید و تقویت این حکومت در حقیقت اهرم فشاری است بر دولتهای مستکبر و تلاشی در حمایت از توانمندی دولت اسلامی است. بنابراین ایجاد روابط متوازن وبرنامه ریزی شده بین این دولت و تمام حرکتهای اسلامی جهان ـ طبق شرایط و نیازهای سیاسی و جهادی این حرکتها ـ لازم و ضروری است.
جهان شمولی حرکت اسلامی
اسلام گرایانی که واژه «اسلامی» را به مبارزات خود می افزایند، باید بدانند که این واژه، آنها را ملزم میسازد که تفکر، اندیشه وحرکت خود را بر اساس ایده ای جهانی بنیان نهند؛ چرا که اسلام دینی جهان شمول است که در دعوت و رسالت خویش تمام جهان را مد نظر قرار می دهد. بر این اساس اصطلاح «صدور انقلاب» که استکبار جهانی آن را خطری برای ساختار کنونی جهان معرفی نموده و از آن به عنوان حربهای برای سرکوبی انقلاب اسلامی استفاده می کند در حقیقت بیانگر وسعت اندیشه جهانی مبارزه است، که پایگاههای اسلامی در سراسر جهان را به هم مرتبط ساخته، باعث میگردد مبارزات و حرکتها تکامل یابد ووحدت اسلامی بتدریج شکل گیرد؛ همچنانکه در حدیث شریف آمده است: «مثَل المؤمنین فی توادهم وتراحمهم کمثل الجسد الواحد اذا اشتکى منه عضو تداعى له سائر الاعضاء با لسهر والحمی؛ مثَل مؤمنین در ارتباط و عطوفت با یکدیگر همانند بدنی است اگر عضوی در آن بیمار گردد بقیه اعضاء با تب و بیخوابی با آن عضو همدردی مینمایند.»
در سایه همین روحیه و رابطه ای که فارغ ازاختلافات مذهبی و اقلیمی است که تمام مسائل فرهنگی، سیاسی و امنیتی مسلمانان در قالب کلّی «شئؤُنات اسلامی» مورد توجه همه مسلمانان قرار می گیرد و فشار و تبلیغات استکباری در آن کارگر نمیافتد. شاید در این رابطه، برنامه ریزی برای طرح یک ایده اسلامی در تمام جهان برای برانگیختن احساسات عامه مسلمانان و رسیدن به وحدت واتفاق نظر ضروری باشد؛ تا مسلمانان بدانند که هدف تمام آنها یکی است، همچنانکه خطرات موجود در راه آنها یکی است. این مسألهای است که در فتوای حضرت امام(رحمه الله) درباره اعدام سلمان رشدی به خوبی حس می شود. اعتراضاتی که علیه نویسنده کتاب آیات شیطانی در گوشه و کنار جهان صورت گرفت بسیار محدود بود و به گونه ای نبود که احساسات تمام مسلمانان جهان را تحت تأثیر قرار دهد؛ ولی فتوای تاریخی امام(رحمه الله) به موج فکری، سیاسی و تبلیغاتی عظیمی تبدیل شد که تمام جهان را در نوردید، ثبات و همبستگی مسلمانان جهان را از مرزهای مذهبی و جغرافیایی گذر داد و صدای اعتراض یکپارچه و قدرتمند مسلمانان را در سراسر جهان طنین انداز کرد؛ آنگونه که مراکز رسمی، دینی و سیاسی تحت سیطره استعمار نتوانستند در برابر این صدای بیدارگر و یکپارچه مستقیماً ایستادگی نمایند، بلکه سعی کردند تا رضایت مخالفین را با روشهای ضعیف و منافقانهای بدست آورند. این فتوا در میان مردم دو برداشت مختلف به وجود آورد؛ گروهی آن را باعث تشویه چهره اسلام در جامعه جهانی دانستند و گفتند که غرب با تمسّک به آن، اسلام را دینی معرفی مینماید که آزادی فردی، فرهنگی و فکری مردم را مورد هجوم قرار می دهد. این افراد معتقد بودند که فتوای امام(رحمه الله) باعث به خطر افتادن آبروی اسلام گردید و دست آوردهای این فتوا را بسیار ناچیزتر از زیانهای آن دانستند و گفتند این پیام برای اسلام چیزی جز ضرر در بر نداشت.
اما با بررسی ظریف ودقیق، به نتیجهای متفاوت از این برداشت دست مییابیم. اختلاف میان اسلام و غرب در مورد حقوق بشر و آزادی فکر و اندیشه پس از صدور این فتوی آغاز نشده است؛ بلکه این اختلاف در حقیقت اختلافی زیربنایی است که از بدو حرکت و تولد اسلام میان این دین حنیف و دشمنان آن وجود داشته است. خط فکری اسلام با سایر خطوط فکری درباره آزادی تفاوت زیادی دارد. بنابراین طرح این فتوا حرکت مثبتی در تعیین فاصله و مرزبندی میان اسلام و مکاتب فکری دیگر بود تا مسلمانان به دور از تبلیغات مسموم و هدف دار غرب با خصوصیّات فکری مکتب دینی خود آشنا شوند و با تولّد انقلاب فکری جدیدی، ریشهها و خصوصیات اندیشه اسلامی در پندار مسلمانان راسختر گردیده، حقد و کینه غرب مادیگرا و اروپای استعمارگر – خصوصاً فرانسه – علیه اسلام و مسلمانان آشکارتر شود و شکّ برخی از مسلمانان در مورد عدم امکان برقراری روابط متعادل میان مسلمین و بعضی دولتهای غربی بر طرف گردیده و نقشههای دقیق استکبار برای دور کردن مسلمانان از زمینههای فکریشان بر ملا شد.
فتوای امام(رحمه الله) برای ایران مشکلات دیپلماتیک واقتصادی زیادی را در ارتباط با دیگرکشورها به خصوص کشورهای اروپایی به وجود آورد؛ در حالیکه در آن برهه از زمان این روابط در حال بهبود و گسترش بود؛ لذا برخی افراد این فتوا را یک اشتباه سیاسی خواندند و بعضی آن را حاکی از عدم بلوغ سیاسی رهبری در روابط بین المللی دانستند. اینگونه نظرات برخاسته از مطالعه ایران به عنوان یک دولت صِرف است؛ نه ایرانی که تمام تصمیم گیریها و حرکتهایش بر آمده از اندیشه ناب اسلامی است. آنچه دیگران به آن توجه نمی نمودند این بود که امام(رحمه الله) تمام مسائل را از زاویه اسلام میدید او میدانست که این فتوا امنیت ایران را در به مخاطره میاندازد؛ اما وی امنیّت اسلام را برگزید. امام(رحمه الله) با دقّت به این نتیجه رسید که رسانه های غربی در حال طرح توطئه جدیدی هستند که وانمود کنند ایران اسلامی به مسائل داخلی و سامان دهی درونی مشغول است و تمام تعهدات خود برای دفاع از جهان اسلام در برابر قدرتهای مستکبر را فراموش نموده است تا مصالح اقتصادی خود را حفظ نماید. و اینکه رهبری اسلامی «جام» زهر نوشیده و از روی ضعف آرام گرفته و به زندگی آرامی در برابر وضع جدید به دور از هر گونه انقلاب و انقلابی گری روی آورده است.
فتوای امام(رحمه الله) ضمیر نهفته و خاموش مسلمانان را شعله ور نمود و اندیشه مسلمانان را مجدداً به حرکت در آورد؛ تا این پیام را به امت اسلام برساند که انقلاب اسلامی با امکانات محدود خود همچنان به راه خویش ادامه می دهد و مصالح اسلام و مسلمین و دفاع از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) و مقدسات و ارزشهای اسلامی را بر مصالح خاص ایران برتری می دهد؛ چرا که ارزش و قدرت دولت اسلامی ایران از ارزش اسلام سرچشمه می گیرد وایران بدون اسلام معنایی ندارد، همچنانکه اسلام بدون جهاد و دفاع از ارزشهای اسلامی بی معناست.
فتوای امام(رحمه الله) وجدان مسلمانان را مورد خطاب قرار داد و مسلمانان نیز با گذشتن از موانعی چون اختلافات مذهبی واختلافات فکری وسیاسی به ندای او لبیک گفتند. این حرکت عاملی شد تا دشمنانی که از اختلافات مذهبی بعنوان ابزاری جهت ایجاد اختلاف وتفرقه بین مسلمانان استفاده مینمودند، از موضع خود عقب نشینی کنند. و باعث شد حالتی از آمادگی و بسیج عمومی در دفاع از مصالح اسلامی درجهان به وجود آید.
برنامه ریزی و طرح نقشه در فعالیتهای سیاسی
به نظر اینجانب توسعه عرصه فعّالیّت در سطح جهان اسلام بسیار ضروری است، مسلمانان باید به وظایف خویش در سطح جهان اسلام آشنا شوند. صدور انقلاب به وسیله صدور اسلام و فرهنگ اسلامی به برنامهریزی دقیق فرهنگی، تبلیغاتی، سیاسی وامنیتی نیازمند است. برنامهریزی با مطالعه اولویتها، ما را ملزم می سازد که برای یک موضع اسلامی که اهمیت بیشتری از دیگر مواضع دارد موقعیت ویژه ای قائل شویم؛ یا برخی قراردادها وپیماننامهها ما را ملزم می سازد که پای بندیهای خاص سیاسی و اقتصادی را رعایت نماییم یا با حفظ منافع و عزت اسلامی به برخی مراکز استکباری نزدیک شویم؛ و یا در برخی مراحل بر حسب مصلحت اولی اسلامی مجبور می شویم با برخی از نیروهای مخالف رابطه بر قرار کنیم.
بنابراین باید برای حفظ چهره واقعی اسلام و انقلاب اسلامی در اندیشه مسلمانان جهان کوشا باشیم و اهداف فعالیتهای سیاسی و انقلابی را برای مسلمانان جهان روشن نماییم؛ زیرا همچنانکه بحث انقلاب درمیان است مسأله دعوت به اسلام در سایر حرکتهای اسلامی نیز مطرح است.
در این مسیر باید در برابر تبلیغات منفی دشمنان و دستگاههای غربی و آمریکایی ایستادگی نماییم؛ علی الخصوص باید با توطئه جدیدی که اسلام را به عنوان حامی تروریسم معرفی مینماید و هدف آن تخریب چهره اسلام در ذهن جوانان و مسلمانان جهان است، بشدت بر خورد نماییم. بنابراین حوادث گوشه و کنار جهان باید به دقّت بررسی شود. و تصمیم گیریهای لازم اتخاذ گردد. به عنوان مثال: مسأله گروگانگیری گروههای اسلامی در سطح جهان به ابزار سیاسی و امنیتی در دست آمریکاییان تبدیل شده است، که به وسیله آن به مشوه سازی چهره مسلمانان پرداخته وخود را مدافع حقوق بشر و آزادی و آزادگی معرفی می نمایند.آنها اسلام گرایان و نیروهای آزادی بخش منطقه و جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مسؤول و عامل حرکتهای غیر انسانی، هواپیمارباییها، بمب گذاریها در مراکز عمومی و قتل بسیاری از بیگناهان معرفی مینمایند، تا فضای مطلوب جهت حمله به مسلمانان و از بین بردن این نیروها بدون اعتراض جهانیان فراهم گردد.
بنابراین کارگزاران و دولت مردان مسلمان باید حساب شده و دقیق توطئههای دشمن را خنثی نمایند وتعریف دقیقی از روشهای سیاسی و امنیتی اسلام ارائه دهند، تا تکلیف نیروهای اسلامی و چگونگی رفتار آنها در حالتهای عادی یا اضطراری در جهت حفظ مصالح عام مسلمین روشن گردد. همچنین باید برای کشف توطئههای دستگاههای اطلاعٍاتی استکبار و برنامهریزیهای سازمانهای جاسوسی آنها برای ترور، بمب گذاری و قتل شخصیتها برنامه ریزی دقیق و حساب شدهای ارائه گردد.
سطح آگاهی عمومی نیز باید به حد ی برسد که جهانیان موقعیت مستضعفین را درک نمایند. وبدانند که در هنگام مبارزه برای کسب آزادی و رهایی از یوغ بردگی و دفاع از حیثیّت و شرف انسانی، به ناچار از وسایل و ابزار غیر عادی نیز استفاده می شود؛ چرا که این شرایط با شرایط و اوضاع عادی جنگ یا صلح و درگیریهای سیاسی و امنیتی پشت صحنه تفاوت زیادی دارد. بطور کلّی هر نوع مبارزهای با توجه به عناوین اولیه و عناوین ثانویه، احکام وشرایط خاص خود را داراست. نیز باید سطح دانش و فرهنگ ملتهای مسلمان را بالا برد. بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران مسلمان بدون توجه به شرایط جنگ و صلح عکس العملهای امنیتی و سیاسی قاطعانه را مورد انتقاد قرار داده، همه را به استفاده از ابزارهای انسانی و مسالمت آمیز دعوت می نمایند. این افراد مسأله را از زاویه ای دور از واقعیتِ موجود در جریان مبارزه میبینند. قضاوت آنها نوعی نگرش انتزاعی و بدون تحقیق و تعمق است؛ زیرا این افراد مسأله را فقط در قالب مفاهیم و نظریهها بررسی می نمایند وهرگز در این رابطه تجربهأی عینی نداشتهاند.
در پایان باید گفت که صدور انقلاب صرف یک شعار نیست که تنها از آن استفاده تبلیغاتی شود. و مترسکی نیست که استکبار برای رویارویی در مقابل انقلاب آن را علم کرده باشد. صدور انقلاب حرکتی نو و اندیشهای جدید است که اسلام به واسطه آن ایده مبارزه برای تغییر و تحوّل در سراسر جهان در آینده نزدیک و دور را مطرح کرده است. به همین علّت باید با برنامه ریزی دقیق و منطقی در سطح اجتهادات شرعی ـ که سلامت و مشروعیت انقلاب را در پی دارد ـ و برنامهریزیهای موضوعی و عملی ـ که سلامت علمی و عملی انقلاب را به ارمغان می آورد ـ بدون دخالت احساسات و تند رویها به پیش رویم. همچنانکه حضرت امام(رحمه الله) صدور انقلاب را بدون استفاده از قدرت و ابزار خشونت آغاز نمود و به محض آنکه احساس کرد استکبار جهانی قصد خشکاندن ریشه های انقلاب را دارد و در راه دعوت حق طلبانه و مسالمت آمیز اسلام مانع می تراشد و از هر گونه ابزار غیر انسانی در این مسیر استفاده می کند همان سخنی را برای امّت مسلمان تکرار کرد که خداوند منّان در قرآن کریم می فرمایند: «واعدوا لهم ما استطعم من قوة» و از ایشان خواست که زور را با زور و خشونت را با خشونت جواب دهند.؛ این منطق اسلام برای، زندگی و آزادی در هر زمان و مکان است.