فتح از "رهایی بخشی" فلسطین تا "بخشش رهایی" فلسطین
مهدی شکیبایی*
از بهمن ماه سال 85 خورشیدی زمانی که جنبش رهاییبخش ملی فلسطین (فتح) در انتخاباتی آزاد پس از چهار دهه یکهتازی در صحنه تحولات فلسطین شکستی سنگین را از رقیب اسلام گرایش حماس متحمل شد تا به امروز همواره در صدد جبران این خسارت سیاسی بوده است. در این تلاشها او حتی با دشمن قسم خورده آرمان فلسطین نیز علیه حماس همراه شد تا بلکه بتواند زمینههای حضور تأثیرگذار خود را در صحنه تحولات فلسطین فراهم آورد.
تلاشهایی که ابتدا با عدم موافقت کاندیداتوری اسماعیل هنیه برای پست نخستوزیری آغاز شد و بعدها با اعمال فشار بر حماس این جنبش را وادار کرد چند سهم از وزارتخانههای دولت جدید را به فتحیها واگذار نماید. این در حالی بود که براساس قانون حزب پیروز قاطع در انتخابات پنجم بهمن ماه 85 میتوانست کابینهای یکدست از وزرای نزدیک به خود را تشکیل دهد. فتحیها غائله را به اینجا ختم نکردند بلکه پس از موافقت حماس با حضور وزرای فتحی در کابینه جدید بازهم ساز مخالف سردادند تا به این ترتیب وزن اثرگذارخود را بر روند تشکیل دولت به رخ حماسیها بکشند. این بار خواستار واگذاری پستهای کلیدی کابینه جدید چون وزارت داخلی، وزارت دارایی، وزارت خارجه، وزارت امنیت به اعضای فتح شدند. حماس اما این بار زیربار نرفت.
ایستادگی حماس در برابر این خواسته فتح منجر به پادرمیانی عربستان برای آشتی میان این دو شد که با توافق موسوم به مکه در سال 1386 سرانجام یافت. هنوز یکماه از امضای این توافقنامه میان خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی حماس و ابومازن رئیس جنبش فتح نگذشته بود که ابومازن در دهن کجی آشکار به ریاض توافق مکه را نادیده گرفت و وزرای خود را برای از نصاب انداختن کابینه اسماعیل هنیه از این کابینه خارج کرد و آرام آرام دامنه خواستههای خود را افزایش داد. این درحالی بود که دولت آشتی ملی فلسطین برنامه توقف موازی کاری سرویسهای امنیتی خودسر تشکیلات خودگردان را در چارچوب شعارهای انتخاباتی خود در دستور کار داشت. دولت آشتی ملی برخاسته از توافق مکه کار بررسی و پاسخگویی سرویسهای 13 گانه امنیتی تشکیلات خودگردان را از نوار غزه جایی که پایگاه سنتی جنبشهای مقاومت محسوب میشد، آغاز کرد. سرویسهایی که هریک خودسرانه اقدام به اجرای قانون طبق نظر خود میکردند. سرویسهای متعلق به محمد دحلان و قبیله حلس از این دست بود.
حمله نیروهای امنیتی دولت آشتی ملی به لانههای سری این سرویسها و کشف و شناسایی اسناد و مدارکی که اثبات میکرد نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان در نوار غزه علیه ملت و فرزندان فلسطین خیانت کردهاند، لحظهای درنگ برای ابومازن و هواداران او در کرانه باختری باقی نگذاشت تا وی با بهرهبرداری حزبی از این اقدام قانونی دولت آشتی ملی فلسطین را منحل و برخلاف قانون فلسطین، دولتی را به ریاست سلام فیاض تکنوکرات و تحصیلکرده آمریکا در کرانه باختری منصوب کند. او با این کار تا حدودی به هدف خود رسید. . . بازگشت به قدرت در کودتا علیه قانون اقدامی بود که بار دیگر فتحیها را به قدرت آن هم تنها در کرانه باختری بازگرداند. این البته خواسته آمریکا و اسراییلی بود که از قدرتیابی جنبش اسلامگرای حماس در کرانه باختری به شدت وحشت داشتند. ابومازن حتی در اقدامی غیر مسئولانه و در هماهنگی کامل با رژیم صهیونیستی عرصه را آنقدر بر روی مردم نوار غزه با هدف شورش علیه حماس تنگ کرد که 700 هزار فلسطینی اهل غزه در اقدامی که تعجب همگان را برانگیخت دیوار گذرگاه مرزی رفح را شکستند و وارد خاک مصر شدند. این اتفاق در اواخر سال 2007 (1386) رخ داد. این پایان ماجرای تلاش فتح برای ضربه زدن به حماس نبود.
در اقدامی کاملاً همسو با غرب ابومازن در سال 87 حقوق کارکنان دولتی را که در غزه مشغول فعالیت بودند بست تا به این ترتیب جنگ او علیه رقیبش وارد مرحله خطرناکی شود. مرحلهای که میتوان آن را زمینهای برای تهاجم 22 روزه اسراییل علیه نوار غزه در آذرماه 87 نامید. شکست اسراییل در تحقق اهدافش خصوصاً در جنگ 22 روزه اینک فتح، تل آویو و واشنگتن را به این نتیجه رهنمون کرده است که اخراج حماس از صحنه تحولات فلسطین فقط با همان روشی امکانپذیر است که حماس از طریق آن قدرت در فلسطین را قبضه کرد. انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین در پنجم بهمن ماه سال 88 تنها راه قبضه قدرت برای فتحیها تعبیر شده است. برای تحقق این مهم ابومازن دست بکار شد. فتح برای رقابت با حماس در انتخابات آتی باید خانه تکانی شود. خیال ابومازن از مخالفانش در فتح باید راحت باشد. او بدون رقیب باید خود را برای انتخابات ریاست تشکیلات کاندیدا نماید. چه کسی باید او را کاندیدا نماید؟ خودش؟ یا حزب متبوعش؟ طبیعی است جنبش فتح باید رئیس خود را کاندیدای این پست مهم کند. اما مشکلی وجود دارد. بسیارند از اعضای سنتی فتح که مایل به ادامه ریاست ابومازن بر این جنبش قدیمی نیستند. فاروق قدومی، هانی الحسن، محمد جهاد، محمد غنیم، عباس زکی و. . . نامهایی هستند که از هرحیث مستحق ریاست برفتح میباشند. بیشک حضور آنان در کنار اتهاماتی که متوجه ابومازن از سوی شاخه نظامی فتح است به معنای خداحافظی وی از بالاترین پست سازمانی جنبش فتح خواهد بود.
از این روست که ابومازن چاره کار را در خانه تکانی فتح میبیند. کنگره سراسری فتح پس از 20 سال توقف برگزار میشود. اگرچه نامش کنگره سراسری است اما بسیاری از اعضای فتح همچون اعضای این جنبش در غزه، کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس وچند شخصیت عالیرتبه همچون هانی الحسن ومحمد جهاد از شخصیتهای بسیار پر وزن این نشست از حضور در آن منع میشوند تا کنگره ماهیت «سراسری» خود را به «منطقهای» آنهم فقط منطقه کرانه باختری تغییر دهد. در پی این محدودیتها کمیته مرکزی فتح جایی که نامزد این جنبش را برای انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان کاندیدا میکند از نیروهای قدیمی و مخالف ابومازن جارو میشوند. 15 نفر از مجموع 18 عضو انتخابی کمیته مرکزی فتح را اعضای جدیدی تشکیل میدهند که جملگی در مناصب بالای سرویسهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین مشغول فعالیت بودهاند. پیام این انتخاب مهم است. فتح در رویکرد آتی خود مسایل امنیتی را مد نظر قرار خواهد داد. این ترکیب جدید را با حضور کنت دایتون هماهنگکننده امنیتی آمریکا در کرانه باختری را تجسم کنید. دایتونی که از زمان حضورش در کرانه باختری در سال 2007 تاکنون همه وقت خود را صرف شناسایی و بازداشت اعضای ارشد حماس در کرانه باختری کرده است.
بسیاری از چهرههای خوشنام حماس که میتوانستند در رقابتهای انتخابات آتی اقبال عمومی را به خود معطوف کنند اینک روزهای حساس فلسطین را در زندانهای تشکیلات خودگردان سپری میکنند. اضافه کنید موارد زیر را: محمد دحلان همان کسی که با کشف شبکه فساد او در غزه از این منطقه اخراج شد اینک در کمیته مرکزی جای شخصیتهایی چون فاروق قدومی، هانی الحسن، محمد جهاد و. . . را گرفته است. جبرئیل الرجوب رئیس سرویس امنیتی کرانه باختری در دوره نخستوزیری ابومازن در سال 2003 و ژنرال توفیق الطیراوی در کنار صائب عریقات هم به عضویت کمیته مرکزی جدید فتح در آمدهاند. در شورای انقلابی فتح که حکم پارلمان فتح را دارد نفرات جدیدی عضو شدهاند. خبرسازترین این اعضا اوری دیفنس یهودی است که میگوید ضد صهیونیسم است.
چهار مسیحی نیز به تازگی در این شورای انقلابی عضویت یافتهاند. خانه تکانی خوبی است، دست کم برای ابومازن چه اینکه او حالا هواداران خود را در فتح جمع کرده است تا: نخست؛ عزم خود را برای حضوری قوی در رقابتهای انتخابات بهمن 88 علیه حماس جزم کند و دوم اینکه گزینه مقاومت را برای همیشه از مرامنامه فتح 43 ساله خارج نماید. سوم؛ با برنامهریزی آمریکا اکثریت مجلس قانونگذاری فلسطین را در رقابتی که چنانچه صورت گیرد با اعمال محدودیتهایی علیه حماس همراه خواهد بود، از آن خود خواهد کرد. این اقدام به او مشروعیت عمومی میدهد و آنگاه خود را مستحق تصمیمهای کلانی درخصوص آینده فلسطین خواهد دید. تصمیمهایی چون سرنوشت قدس، بازگشت آوارگان و مرزها. فتحی که با تمسک به گزینه مقاومت و متشکل از جوانان خودساخته فلسطینی در دهه 60 قرن بیستم تأسیس شد و هدف از آن نیز مقاومت مسلحانه برای رهایی بخشی فلسطین بود. دوران پس از برگزاری کنگره ششم فتح دورانی بسیار حساس برای این جنبش فلسطینی است. علاوه بر ظهور قطبهای جدید در این جنبش علیه ابومازن و هوادارنش اصولاً ساختار قدیمی این جنبش با تغییرات گستردهای که در منطقه بوجود آمده است همخوانی ندارد. تنها برگه در دست فتح همچنان مذاکره است در حالی که مردم فلسطین طعم شیرین پیروزیهای اخیر را از دستان پرتوان مقاومت چشیدهاند. اصولاً صف بندیهای جدید منطقهای با شرایط یک دهه اخیر بسیار متفاوت شده است. توقع آن بود که تغییری در رویکردها و راهبردهای فتح با برگزاری این کنگره صورت گیرد اما دایره اهداف بلند مدت این جنبش فقط منحصر به کسب قدرت از حماس شده است. به این معنی که فتح امروز عطای «رهایی بخشی» فلسطین را به لقای «کسب صرفاً قدرت» بخشیده است. آیا با این راهبرد ضعیف فتح جدید قادر به پاسخگویی به نیازهای شرایط جدید فلسطینیها است؟
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس