دوشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir

بحر تا نهر یا نهر تا بحر؟!نقدی بر تفکر صهیونیستی اشغالگری ؛ مهاجمی که ازغرب می‌‌آمدحتی اگرشبیه نسل

خالد مشعل، رهبر حماس، در همایش بزرگ پیروزی، در غزه اعلام کرد: «فلسطین از اردن تا دریا، متعلق به ماست». راستگرایان اسراییلی به هر مناسبتی اعلام می‌کنند: «ارض اسراییل از بحر تا اردن، متعلق به ماست». ظاهراً هر دو بیانیه، یکی هستند و تنها نام کشور است که تغییر می‌یابد: از بحر تا نهر، از نهر تا بحر. اما اگر بار دیگر و به دقت آن را بخوانید، شاهد تفاوتی ریز خواهید شد: «جهت». اما مفاهیم ژرف‌تری از آنچه به چشم می‌آید در این عبارت نهفته است. این عبارت نشان می‌دهد که گوینده، خودش را چگونه می‌بیند: از شرق می‌آید یا از غرب.
 
ذهنیت بومی در مقابل ذهنیت سوق الجیشی
 زمانی که شخصی می‌گوید «از نهر تا بحر»، خودش را همانند کسی می‌داند که به منطقه‌ای وسیع تعلق دارد که نزد غربی‌ها به عنوان «خاورمیانه» معروف است؛ منطقه‌ای حیاتی از قاره آسیا. اصطلاح خاورمیانه، اصطلاحی قیم مآبانه با ریشه‌های استعماری است که بیان می‌کند این منطقه، استقلالی از خود ندارد. فقط با ارتباط با مرکزی بسیار دور- برلین؟ واشنگتن؟ لندن؟- است که وجود پیدا می‌کند.
 اما زمانی که شخصی می‌گوید «از بحر تا نهر»، خودش را همانند کسی می‌داند که از غرب می‌آید و به عنوان یک پیشرو، زندگی می‌کند که با قاره‌ای احتمالاً خصمانه مواجه است.
این کشور در پیشینه تاریخی خود - خواه کنعان، فلسطین یا ارض اسراییل باشد- که به هزاران سال قبل برمی‌گردد، متجاوزان عدیده‌ای را به خود دیده است، متجاوزانی که برای سکونت در خاک آن می‌آمدند.
 اکثر این متجاوزان از اراضی پشت ساحل (رود اردن) می‌آمدند. کنعانی‌ها، یهودیان، عرب‌ها و بسیاری دیگر از آنها از مناطق شرقی ‌آمدند. آنان در این منطقه ساکن می‌شدند، با جمعیت موجود درمی‌آمیختند و به زودی جذب آن می‌شدند، ترکیب‌های جدیدی خلق کرده و با کشورهای همسایه، روابطی عادی برقرار می‌کردند. آنان می‌جنگیدند، صلح می‌کردند، پیروز می‌شدند و گهگاهی از خشکسالی، آسیب و رنج می‌دیدند.
پادشاهی باستانی اسراییل (و نه پادشاهی افسانه‌ای طالوت، داوود و سلیمان و نه پادشاهی تاریخی و واقعی أحاب و جانشینان او) بخشی طبیعی از این محیط بودند همان طور که اسناد آشوری آن دوره و اسنادی دیگر بر آن صحه می‌گذارند. مهاجمان عرب قرن هفتم نیز این گونه بودند. آنان در مناطق مختلف ساکن شدند و آرام‌ آرام، دین خود را از مسیحیت و یهودی به اسلام تغییر دادند، زبان عربی را پذیرفتند و «عرب‌ها» شدند. تقریباً همانند کنعانی‌هایی که قبل از آنها «اسراییلی» شده بودند.
 تفاوت فاحش متعلق به روش مهاجمانی بود که از غرب آمدند. این مهاجمان به سه موج قابل تقسیم هستند: فلسطینی‌ها در عهد باستان، صلیبیون در قرون وسطی و صهیونیست‌ها در عصر مدرن.
مهاجمی که از غرب می‌‌آمد (حتی اگر شبیه نسل اول صلیبیون از ماوراء بحار) قاره‌ای وسیع و پر از دشمن را در مقابل خود می‌دید. او به منطقه ساحلی رفت، پایگاهی دریایی ساخت و کوشید آن را وسیع‌تر کند. مهم این است که هیچ مهاجم «غربی»، مرزی را بنا ننهاد، بلکه بر حسب قدرت نیروهای خود و حکم شرایط، این مرزها را توسعه بخشید یا از آن عقب نشست. البته این تصویر تاریخی، فقط مختص مهاجمانی که به این کشور آمدند و در آن اقامت گزیدند، نمی‌باشد. این تصویر تاریخی به امپراتوری‌های اشغالگری که فقط درصدد کنترل منطقه بودند، نمی‌پردازد. آنان از هر سمتی می‌آمدند و به هر سمتی می‌رفتند: حیثی‌ها و مصری‌ها، آشوری‌ها و بابلی‌ها، پارس‌ها و یونانی‌ها، رومی‌ها و بیزانسی‌ها، عرب‌ها و مغول‌ها، ترک‌ها و بریتانیا. (مغول‌ها پس از ویران کردن عراق به اینجا آمدند و در نبردی تاریخی از بیبرس‌های مسلمان شکست سختی خوردند) امپراتوری‌های شرقی معمولاً از طریق مصر به غرب می‌تاختند و شمال آفریقا را به سمت سامی‌ها دور می‌زدند. امپراتوری‌های غربی از هند به عنوان دروازه ورود به شرق استفاده می‌کردند. فراعنه، کوروش، اسکندر، سزار، ناپلئون و شاهان زیاد دیگری آمدند و رفتند اما یکی از آنها علامتی پایدار در این کشور به جای گذاشت.
 
تفکر استعماری صهیونیست‌ها
صهیونیست‌ها همانند اجدادشان که از غرب می‌آمدند از همان ابتدا تفکری سوق‌الجیشی داشتند و تا امروز آن را حفظ کرده‌اند. علاوه بر آن، آنها حتی قبل از اینکه جنبش صهیونیست به طور رسمی بنیان نهاده شود، این تفکر را داشتند. تئودور هرتزل در کتاب استعماری خود به نام «دولت یهود» می‌نویسد که دولت آینده یهودی بخشی از «دیوار علیه آسیا» را تشکیل خواهد داد. این دولت به عنوان «جایگاه شایسته فرهنگی علیه وحشیگری» خدمت خواهد کرد. نه فقط فرهنگ بلکه تمدن و نه فقط وحشیگری بلکه بربریت. این مطلب برای خواننده دهه 1890، نیازی به توضیح ندارد: سفید و اروپایی «تمدن» بودند و هر چیزی غیر از آن خواه قهوه‌ای باشد یا قرمز، سیاه باشد یا زرد، «بربریت» بود.
 این ذهنیت در نسلهای بعدی هم تغییری نیافت. ایهود باراک، عبارتی را بیان کرد که این ذهنیت را بسیار روشن‌تر از هر چیز دیگری منعکس می‌کرد: «ما یک ویلا در میان جنگل هستیم». فرهنگ، تمدن، نظم، غرب و اروپا همان ویلا هستند و بربریت، جهان عرب و اسلامی که ما را احاطه کرده‌اند همان جنگل هستند: مکانی پر از حیوانات وحشی که هر چیزی در هر زمانی می‌تواند اتفاق بیفتد. افراد زیادی این عبارت را مکرراً تکرار می‌کردند و آنرا پذیرفتند. سیاستمداران و سران ارتش ممکن است آن را با «همسایگی» (شخونا Shekhuna) جایگزین کنند. به عنوان مثال «در محیطی که ما زندگی می‌کنیم نمی‌توانیم از دست همسایه‌ها حتی لحظه‌ای آرامش داشته باشیم» یا اینکه «با وجود همسایگانی مانند همسایگان ما، ما به بمب اتمی نیاز داریم».
 موشه دایان که قریحه شاعرانه‌ای هم داشت، دو نسل قبل و در یکی از مهمترین سخنرانی‌های دوران حیاتش گفت: ما نسلی از مهاجران هستیم بدون کلاه‌خود آهنین و پشتوانه‌ای، به طوری که نمی‌توانستیم درختی بکاریم و خانه‌ای بسازیم.... این سرنوشت نسل ماست،‌ شایسته زندگی ماست تا آماده باشیم و مسلح، قوی و مستحکم یا در غیر این صورت، شمشیر از دست ما خواهد افتاد و زندگی ما به فنا خواهد رفت.» دایان چندی بعد و طی یک سخنرانی، آشکار ساخت که منظور او فقط یک نسل نبود بلکه همه نسلهایی هستند که تا ابد می‌آیند؛ یک ذهنیت سوق‌الجیشی مشخص که مرزی نه در فضا و نه در زمان نمی‌شناسد. تفاوت میان بحر تا نهر و نهر تا بحر، فقط سیاسی نیست و سطحی هم نیست. این تفاوت، دقیقاً ریشه‌های منازعه است.
 به مشعل برمی‌گردیم. سخنرانی او، تکرار موضع جناح بسیار سرسخت فلسطینی بود. دقیقاً شبیه همین کلمات را 70 سال قبل، حاج امین الحسینی، مفتی اعظم قدس ایراد کرده بود. این جناح، دقیقاً برخلاف صهیونیست‌ها و کسانی که مردم فلسطین را محکوم به بدبختی، رنجهای بی‌شمار و وضعیت کنونی می‌دانند رفتار می‌کند.
 البته ممکن است کسی بگوید که سخنرانی مشعل در برابر توده مردم فقط یک پیشنهاد سیاستمدارانه برای عوام بود و واقعیت ندارد و حقیقت (که خیلی متفاوت‌تر از این سخنرانی است) همان چیزی است که او در پشت صحنه و در مصر و غزه اتخاذ کرد. ممکن است این سخن، عقلانی به نظر بیاید اما چنین نیست. زیرا اولاً به خاطر آنکه گفتارها، سخنران را مقهور خود می‌کنند برای مشعل خیلی سخت است تا خود را از دامی که خود برای خود درست کرده است رهایی بخشد حتی اگر شنوندگان عرب یاد گرفته باشند تا از نمک سخنرانی‌های بزرگ کم کنند. ثانیاً آنکه سخنرانی‌های تند مقامات عربی، فوراً به مهماتی در دستان افراط‌گرایان اسراییلی تبدیل می‌شود و آنان (با بهره‌گیری از این عبارات) مجادله عمومی را تقویت می‌کنند. همان گونه که ایهود باراک گفت: «ما شریکی برای صلح نداریم.» آویگدور لیبرمن، تصویر اسراییلی مشعل، مکرراً از این سخنرانی به عنوان سلاح اصلی خود در رد محکومیت اتحادیه اروپا علیه طرح جدید شهرک‌سازی نتانیاهو استفاده کرده است.
 در حقیقت، مشعل در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری، آماده مصالحه است. او اگر چه گفته است که شخصاً آمادگی صلح با اسراییل ندارد اما موافقتنامه صلحی را که محمود عباس امضا کند و فلسطینی‌ها طی یک رفراندوم آن را تصویب کنند، می‌پذیرد. او همچنین اشاره کرده است که صلح باید بر مبنای مرزهای 1967 باشد. البته او می‌داند که عباس، آماده حل توافقی مسئله آوارگان با اسراییل است. یعنی آنکه فقط یک تعداد نمادین اجازه خواهند داشت تا به اراضی (اشغالی) اسراییل برگردند.
نویسنده: یوری آونری
منبع:
www.Antiwar.com
ترجمه:حسن کلاته 


| شناسه مطلب: 158157







فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.