qodsna.ir qodsna.ir

جامعه شناسی سیاسی اسراییل* (1)


جمعیت یهودی


جمعیت و مسائل جمعیتی از حادترین و ریشه دارترین معضلات جامعه اسرائیل به شمار می آید که هنوز هم به نحوی دامنگیر این جامعه می باشد و در سطوح مختلف پیامدهای گوناگونی به دنبال داشته است. مطابق آمارهای موجود در نوامبر 1917،که اعلامیه بالفور صادر و منتشر می گردد،تعداد یهودیان موجود در فلسطین به56670نفر بالغ می شده یعنی جمعیتی در حدود ده درصد از کل جمعیت فلسطین. این رقم در زمانی که بریتانیا قیومیت فلسطین را عهده دار می شود(1922)به 1/11درصد و در سال 1932به 8/16درصد می رسد که رقم چشمگیری نمی باشد.بنابراین معلوم می شود که صهیونیسم در حساس ترین دوره های حیاتی خود اساسا با مشکل نداشتن جمعیت کافی روبه رو بوده است و جمعیت یهودی موجود در فلسطین از حد یک اقلیت بسیار کوچک فراتر نمی رفته است.اسرائیل برای رفع این نقیصه،سیاستهای مختلفی به کار گرفته و در نتیجه توانسته به نوعی آن را جبران کند.با این حال جمعیت فعلی اسرائیل خالی از مشکل و دارای یک انسجام کامل نیست به گونه ای که ما در یک تقسیم بندی کلان با جمعیت یهودی و جمعیت غیر یهودی مواجه می باشیم و چون در احوال همین جمعیت یهودی تامل می کنیم،در درون آن رگه هائی از اختلاف و شکافهای قومی _ نژادی متعددی مشاهده می کنیم که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میکنیم.

الف- ایجاد اکثریت مصنوعی

اقلیت یهودی در پی اتخاذ سیاستهای موسوم به «مهاجرت» و «کوچانیدن» از سوی سردمداران صهیونیستی،در عرض چند سال توانست به صورت «اکثریت» در جامعه اسرائیل ضاهر شود.بدیهی است که ایجاد اکثریت از این طریق امری مصنوعی تلقی شده و نه تنها راهگشای معضلی نیست که خود معضل ساز نیز می باشد.
بر پایه سرشماریهای موجود معلوم می شود که از کل جمعیت فلسطین در سال 1992 تنها 83800نفر یهودی بوده اند که این رقم در سالهای1945 و 1947(سالهای ماقبل تاسیس)به یکباره دستخوش تحولی عمده گردیده و به 544300نفر در سال 1945(از رقم کل000/810/1)و 000/608نفر در سال 1947(از رقم کل000/845/1)می رسد.

ب- مهاجرتی بودن

                  مهاجرت به فلسطین به منزله خونی است که ادامه حیات  اسراییل

                    را بیمه می کند و ضامن امنیت و آینده اسرائیل است"
                                                                                                  «دیوید بن گورین»
نظام حقوقی اسرائیل مبتنی بر اصالت«ترویج مهاجرت»می باشد به گونه ای که «گلدمایر» رسما اعلام می دارد:دولت جدید درهای خود را بر روی تمامی مهاجران یهودی که از هر نقطه ای به اینجا می آیند کاملا باز گذارده است.سرشماریهای به عمل آمده تا سال 1945مبین موفقیت این سیاست در مقام عمل می باشد که به ما نشان میدهد به طور متوسط 90درصد افزایش جمعیت یهودی اسرائیل از راه مهاجرت حاصل آمده است.
مهاجرت ریشه در سنت دینی یهودیان دارد و بدین ترتیب مهاجرت به عنوان یک سیاست عملی دارای ریشه عقیدتی در جامعه یهودی می باشد و صهیونیسم از این بستر مناسب برای تحقق آرمانهای سیاسی خود بهره می جوید.

ج-گرایشهای فرهنگی مختلف

همانگونه که ملاحضه شد جمعیت یهودی اسرائیل از رهگذر فرایند مهاجرت شکل یافته و نکته مهم آنکه این مهاجرتها به طور یکنواخت و از مراکز واحدی صورت نگرفته است،بلکه از اکثر کشورهای جهان یهودیانی به فلسطین آمدند و لذا ما با مجموعه ای از یهودیان مواجهیم که هر کدام دارای خصائص فرهنگی،اداب و رسوم و...ویژه خودشان می باشند که یادمان کشورهای اولیه محل زیست آنهاست.
علاوه بر شکافهای ملیتی باید به اختلافهای نژادی نیز اشاره کرد که در تمییز بین یهودیان موثر می باشد. به عنوان مثال،یهودیان به دو گروه عمده ی«اشکنازی» و «سپاردیون» تقسیم می شوند که همواره در طول تاریخ اسرائیل با هم اختلاف داشتند.نتیجه این اختلافها،شکل گیری جامعه ای غیر منسجم از حیث فرهنگی و پیشینه تاریخی می باشد که در چارچوب سیاسی واحدی گردهم آمده اند.تاریخ اسرائیل از زمان تاسیس تاکنون نشان داده که همیشه دستخوش تحولات حاصله در بستر جمعیتی بوده است.
«یوسی مل من» با عنایت به نتایج انتخابات 1992که منجر به کناره گیری حزب لیکود و روی کار آمدن حزب کاگر شد اضهار می دارد:گرایش سیاسی جامعه اسرائیل به چپ و راست از سال 1957تا1992 را اساسا باید در بستر مسایل جمعیتی جست و جو کرد.
برای رفع این نقیصه نظام حاکم در پی ان بوده است تا با اتخاذ سیاستهای فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی مشخص،نسلی تازه از یهودیان را پدید آورد که بنیان اصلی حکومت اسرائیل را شکل می دهند که نتیجه اتخاذ این سیاستها همان است که مل من کارخانه ای شدن جامعه اسرائیل لقب داده و گفته است:
به نظر می رسد اینان فردگرائی و تفکر مسقل فردی را ترویج نمی نمایند بلکه... همانند یک کارخانه و خط تولید،در پی تولید یک کالای استاندارد هستند.

د- جامعه شهر محور

اکثر جمعیت اسرائیل در شهرها زندگی میکنند و در این میان می توان به سه مرکز عمده زیر اشاره کرد:
1- شهر اورشلیم که عنوان بزرگترین شهر و مرکز سیاسی اسرائیل را دارا می باشد
2- شهر تل آویو که عنوان پایتختی را به خود اختصاص داده و مرکز معاملات بانکی و اقتصادی است
3- شهر حیفا که به دلیل تمرکز صنایع دستی سومین شهر بزرگ اسرائیل می باشد.
این سه شهر در مجموع تعداد قابل ملاحظه ای از مهاجران یهودی را در خود جای داده و و به این صورت به جامعه اسرائیل نمائی«شهری»بخشیده است.نتیجه آنکه «بخش غیر شهری»علی رغم سهم بالائی که در تاسیس و استمرار حیات جامعه اسرائیل داشته،امروزه به شدت محدود شده و به روستاهائی چند منحصر می شود و علت این فرایند نیز اولا اشتغال درصد کمی از یهودیان به کشاورزی،ثانیا سوددهی و امنیت بیشتر بازرگانی نسبت به کشاورزی به دلیل نامساعد بودن اوضاع فلسطین و بحران زمین و ثالثا وجود روحیه شهرنشینی در مهجرانی که در کشورهای دیگر شهر نشین بوده اند می باشد.

و- جامعه طبقاتی

جامعه اسرائیل جامعه ایست مهاجرتی ولذا مشاهده می شود مهاجرین تازه وارد با مهاجرین قدیمی تر در نوعی تضاد و رقابت به سر می برند.توضیح آنکه مهاجرین تازه وارد از انجا که مهاجرت را برگ تازه ای از کتاب زندگی خود می پندارند،دوست دارند تا جدا از پایگاه شغلی و اجتاعی سابقشان همچون دیگر مهاجران که از پیش امده اند به مناصب عالی دست یابند.میزان بالای توقعات نوعی رقابت و تضاد را در این جامعه دامن زده است که باعث شده این جامعه به جامعه ای منحصر به فرد در سطح بین المللی تبدیل کند.

ز- جامعه میلیتاریستی

                                    من به کشوری می رفتم که همیشه در حالت حکومت نظامی بود و ارتش
                                             آن اراضی کشور همسایه را با روشی خشونت آمیز در اشغال خود داشت
                                                                                                      (از خاطرات موریس رایس فوس)
در بحث از ساختار نظامی اسرائیل و میزان نفوذ و گسترش آن در عرصه های مختلف اجتماعی،از این ویژگی به صورت مبسوط تری سخن به میان می آید و قابل ذکر است که از نظر بسیج نیرو های نظامی این واحد سیاسی در مرتبه اول جهان قرار دارد و ملاحظات امنیتی هنوز اولویت اول را دارد.به عنوان مثال مطابق تخمینها بیان شده در آمارهای موجود مجموعه نیروهای نظامی برای سال1993 به 620125نفر میرسد که نسبت به سال1983 رشدقابل توجی داشته است.اسرائیل همچنین درصد بالائی از تولید ناخالص ملی خود را به مسائل نظامی اختصاص می دهد که در سال 1982این رقم به7/29می رسد و در مقایسه با آمریکا(2/11درصد)،شوروی سابق(10درصد)وانگلستان(5درصد)بسیار قابل توجه است.

در بخشهای بعدی قسمتهای دیگری از معضلات جامعه اسرائیل را بررسی خواهیم کرد.


* برگرفته از کتاب جامعه شناسی سیاسی اسراییل
 


| شناسه مطلب: 184516