پنجمین سالگرد درگذشت درویش

محمود درویش شاعر بلند آوازه فلسطینی در 13 مارس 1941، در دهکده بروة نزدیک شهر عکا و در خانواده اى فقیر و پرجمعیت بدنیا آمد. کودکى وی سرشار از خاطره هاى مرارت بار است .
فرار از روستاى پدرى به لبنان و بازگشت به زادگاه را مهم ترین خاطره سال هاى کودکى درویش بود که دامنه تأثیر آن به تمام سال هاى زندگى و تمام سطرهاى شعر وی کشیده شد.
محمود درویش سرودن شعر را از دوازده سالگى آغاز کردو نخستین مجموعه شعرش را در سال 1970 با عنوان «گنجشکهای بیبال» منتشر کرد. با مجموعه دومش «برگهای زیتون» جای خود را در شعر فلسطین و جهان عرب باز کرد.
بعدها در مبارزات مردم فلسطین شرکت کرد و این زمانی بود که 14 سال بیشتر نداشت . وی در شهر حیفا به زندان افتاد و از آن پس مرتب گرفتار پلیس بود. پس از آن درویش برای ادامه تحصیل به مسکو سفر کرد و پس از مدتی به قاهره رفت.
محمود درویش چند سال عضو کمیته اجرایی سازمان آزادی بخش فلسطین بود. وی رئیس اتحادیه نویسندگان فلسطینی و بنیانگذار یکی از مهمترین فصلنامههای ادبی و مدرن جهان عرب به نام «الکرمل» بود.درویش همچنین همراه با «ژاک دریدا»، «پییر بوردیو»، پارلمان بینالمللی نویسندگان را تاسیس کردند.
13 نوامبر 1974 که یاسر عرفات رئیس وقت سازمان آزادیبخش فلسطین در جایگاه رهبر یک کشور پشت میز خطابه سازمان ملل متحد قرار گرفت و در نطقی که به طور همزمان از چندین شبکه تلویزیونی جهان پخش می شد، جمله ای گفت که در حافظه نسلی که در دهه 70 میلادی زندگی می کردند، ثبت شد. وی گفت: امروز در حالی به این مکان آمده ام که در یک دست شاخه زیتون و در دست دیگرم سلاح مبارزه برای آزادی را حمل می کنم. نگذارید شاخه زیتون از دستان من فرو افتد. تکرار می کنم، نگذارید شاخه زیتون از دستان من فرو افتد. این سخن عرفات که جنس و طعم دیگری داشت ، بعدها فاش شد توسط یکی از دوستانش به نام محمود درویش شاعر جهانی فلسطینی نوشته شده است.
وی در طول حیات خود بیست و دو مجموعه شعری از جمله دیوارنگاره (2000)؛ حالتی از شهربندان (2002)و چون شکوفه بادام یا دورتر (2005) را منتشر کرد . دکتر سید علی موسوی گرمارودی شاعر و استاد دانشگاه درباره ویژگی های شخصیتی درویش می گوید : وی پیش از آن که مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر باشد که بود، شاعر بسیار بزرگی بود و به همان اندازه که مقاومت و حماسه در وجود او زنده بود به همان اندازه شاعر خوبی نیز بود.
وی درباره آثار شعری درویش می افزاید : آثار درویش مرزهای جهان را در نوردید و شعرش از چهارچوب شعر جهان عرب نیز که جهان کوچکی هم نیست فراتر رفته و یقینا هر کسی در هر جای جهان شعر این شاعر را بخواند از او به بزرگی نام می برد.
گرمارودی تاکید می کند: مفاهیم شعر محمود درویش از حوزه فلسطین نیز فراتر رفته است و شعر او بازتاب رنج تمام انسانهاست و به همین دلیل شعر او تنها بیان کننده دردهای انسان فلسطینی نیست بلکه همه رنج دیدگان سرافراز زمین را در بر می گیرد. محمود درویش سرانجام در 9 آگوست 2008 پس از انکه برای انجام عمل قلب در بیمارستان هوستون تگزاس آمریکا تحت مراقبتهای پزشکی بود درپی عمل قلب دچار حمله قلبی شد و درگذشت.
وی پیش از این عمل و در ساعات پایانی زندگی خود شعری را با عنوان «مرگی که شکستش دادم!» در بستر مرگ سرود. مرگ محمود درویش، شاعر فلسطینی که سال ها با واژگانش مظلومیت مردم کشورش را فریاد زد بازتاب بین المللی و منطقه ای بی مانندی داشت.
مراسم رسمی تشییع جنازه او در رام الله آنچنان برگزار شد که تا پیش از این جز درباره یاسر عرفات، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی سابقه نداشت. یکی از آثار وی با عنوان " به قاتلی دیگر..." در ذیل آمده است :
اگر جنین را سی روز مهلت داده بودی، احتمالهای دیگری بود: شاید اشغال به پایان میرسید و آن شیرخواره زمان محاصره را به یاد نمیآورد،
آنگاه چون کودکی سالم بزرگ میشد و به جوانی میرسید و با یکی از دخترانت در یک کلاس،
درس تاریخ باستان آسیا را میخواند شاید هم به تور عشق یکدیگر میافتادند،
شاید صاحب دختری میشدند [که یهودی زاده میشد]،
پس ببین چه کردهای؟ حالا دخترت بیوه شده و نوهات یتیم ببین بر سر خانواده در به درت چه آوردهای و چگونه با یک تیر،
سه کبوتر زدهای.