qodsna.ir qodsna.ir

جنگ33روزه وتاثیرآن بر فلسطین

جنگ 33 روزه علاوه بر شکست مفتضحانه‌ای که برای رژیم صهیونیستی به بار آورد، ترکش‌هایی نیز برای این رژیم داشت که تحت عنوان معادله‌های سید حسن نصرالله خود را نشان داد .

بگزارش خبرگزاری قدس(قدسنا)طی سی و سه روز، موشک‌های حزب‌الله در عمق سرزمین‌های اشغالی فرود می‌آمد و به شکلی بی‌سابقه شهرک‌های رژیم غاصب صهیونیستی را به لرزه در می‌آورد. پیروزی وعده صادق تنها یک پیروزی سی و سه روزه نبود، بلکه یک اصل برای القای ترسی جدید بود، ترسی که بعد از سال‌ها جنگ و مصیبت، توسط حزب‌الله به رژیم صهیونیستی تحمیل می‌شد.

امروز و بعد از هفت سال از پیروزی الهی حزب‌الله یعنی از سال 2006 تا 2013 پیروزی‌ها ادامه دارد. هر سال که می‌گذرد معادلات بازدارنده جدیدی به دستاوردهای مقاومت افزوده و جلوی تجاوزات شبانه روزی رژیم صهیونیستی گرفته می‌شود. پس از پایان جنگ 33 روزه در لبنان سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب الله در پاسخ به این سوال خبرنگار که اولین اولویت شما پس از این جنگ چیست گفت: “قضیه فلسطین”.

قضیه فلسطین را می توان محور اصلی منازعات و درگیری ها در خاورمیانه دانست به گونه ای که هر مناقشه ای در منطقه مستقیم یا غیرمستقیم با این قضیه ارتباط می یابد. برای مثال طی دهه های گذشته تحولات در لبنان بیشترین ارتباط را با قضیه فلسطین داشته است هم مرز بودن دو کشور حضور تعداد قابل توجهی از آوارگان فلسطینی در لبنان ریشه های نژادی و مذهبی مشترک لبنانی ها و فلسطینی ها اعمال نفوذ قدرت های جهانی و منطقه ای و... بر تاثیرات متقابل تحولات لبنان و فلسطین افزوده است. شاید بتوان گفت مهم ترین دستاورد جنگ لبنان ریشه دار شدن تفکر مقاومت و پایداری در بین ملت های تحت ظلم وستم در مقابل قدرت های منطقه ای و جهانی بوده است؛ در حالی که آمریکایی ها سال هاست به دنبال از بین بردن این ریشه ها هستند و اساسا یکی از پایه های طرح خاورمیانه جدید آمریکایی ها سست کردن افکار و عقاید مرتبط با جهاد و مقاومت است.

در این زمینه حتی شاهد تغییراتی در کتب درسی برخی کشورهای منطقه هستیم. ناتوانی ارتش رژیم صهیونیستی در نابودکردن حزب الله با وجود تمام امکانات و حمایت های آمریکا امید مردم و مبارزان فلسطینی را برای مقاومت در برابر چنین رژیمی به شدت افزایش داد. البته پیش از این نیز در عقب نشینی سال 1379 رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان شاهد افزایش روحیه فلسطینی ها بودیم. این تاثیر فقط به فلسطین محدود نمی شود بلکه تمام منطقه را دربر می گیرد؛ حتی می توان گفت این الگو نه تنها در حال حاضر بلکه برای آینده نیز بسیار مناسب خواهد بود.

مجله فلسطینی المسلمه ارگان جنبش حماس در سرمقاله خود با اشاره به این تاثیر معنوی می نویسد: فروپاشی ابهت ارتش صهیونیستی از مهم ترین دستاوردهای مقاومت لبنان و فلسطین است. شهروندان صهیونیستی شکست این ارتش را به چشم خود دیدند. جنگ لبنان بر سیاست کشورهای جهان و منطقه در ارتباط با فلسطین و هم چنین سیاست گروه ها و جریان های فکری بسیار تاثیرگذار بود. در این زمینه سه محور اصلی را می توان مورد توجه قرار داد: اول سیاست های آمریکایی ـ صهیونیستی و غربی؛ دوم سیاست های کشورهای عربی همگام با غرب؛ سوم رفتارهای جریان های مذهبی و مردمی در کشورهای عربی و اسلامی.

شکست برنامه مشترک آمریکا و اسرائیل با همراهی اروپا برای خاورمیانه با نام “خاورمیانه جدید” یکی از نتایج مهم جنگ لبنان محسوب می شود. آمریکایی ها که در برنامه های خود برای خاورمیانه دچار مشکلاتی شده بودند بر اثر جنگ لبنان به طور اساسی در برنامه هایشان تجدیدنظر کردند. فلسطین در طرح آمریکایی ها برای خاورمیانه نقش اصلی و محوری ایفا می کند و تحرک در سایر کشورها به طور مستقیم با اوضاع فلسطین در ارتباط است و این به علت اهمیت نقش رژیم صهیونیستی برای آمریکایی ها در منطقه است.

مهم ترین تغییر در سیاست های خاورمیانه ای آمریکا توجه مجدد به رهبران به اصطلاح میانه رو است. در صحنه فلسطین افزایش حمایت از ابومازن و ملاقات های وی با بوش و سایر مقامات آمریکایی به خوبی بیانگر این سیاست است. همچنین سفر رایس به خاورمیانه در شهریور 1385 نشست با وزرای خارجه هشت کشور عربی همسو با آمریکا درقاهره و تاکید بر حل قضیه فلسطین همگی نشان دهنده اولویت قضیه فلسطین و رهبران به اصطلاح میانه رو در سیاست خارجی آمریکاست.

همگام با آمریکا صهیونیست ها نیز در چرخشی کاملا مشهود نسبت به ابومازن با وی از در دوستی درآمدند. سامت جدعون مقاله نویس روزنامه هاآرتص با اشاره به نادیده گرفتن محمود عباس از ابتدای انتخاب وی به ریاست تشکیلات خودگردان در سال 1384 می نویسد: “اکنون زمان آن فرا رسیده است که ابومازن به عنوان شریک از طرف اسرائیلی ها مورد پذیرش قرار گیرد.” سیاست و رفتارهای کشورهای عربی همسو با خط آمریکایی در منطقه در مورد مسئله فلسطین نیز دچار تحولاتی شده است. اولین تاثیر جنگ لبنان در این کشورها تلاش آنها برای ترمیم جایگاهشان نزد افکار عمومی عربی و اسلامی است.

این دولت ها که سیاست های خود را در خلال جنگ لبنان مخالف افکار عمومی یافتند می کوشند با دستاوردی اندک و ظاهری برای فلسطینی ها اندکی به وجهه خود اعتبار بخشند؛ اما نکته اصلی این است که در این صحنه نیز فاقد ابزار و کارایی لازم هستند. لذا آمریکا به سرعت از این جهت گیری برای تامین منافع و سیاست های خود استفاده کرد و به آنها اجازه نداد تا سیاستی مستقل را در صحنه فلسطین به اجرا درآورند.

مهم ترین این تلاش ها نشست برخی رهبران سیاسی و امنیتی کشورهای عربی با ابومازن در عقبه قبل از سفر وی به آمریکا بود که سعی کردند توافق به دست آمده بین ابومازن با حماس برای تشکیل دولت وحدت ملی راتحت تاثیر قرار دهند که در نهایت موفق شدند این توافق را به شکست بکشانند. تلاش بعدی طرح قطر برای ایجاد آشتی بین ابومازن و حماس و تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین بود که در اواخر شهریور 1385 ارائه شد.

جالب اینجاست که آمریکایی ها این طرح را به طور کامل مورد حمایت قرار دادند و به ابومازن گفتند که این طرح کاملا بررسی شده و به نفع منطقه است. اما حماس این طرح را نیز که خواهان احترام به توافقات بین المللی و به بیان دیگر قبول طرح کمیته چهارجانبه بود رد کرد. به طور خلاصه باید گفت با پایان یافتن جنگ لبنان کشورهای عربی در صحنه فلسطین بیشتر به تقویت ابومازن و فتح توجه کردند و در این زمینه با آمریکایی ها کاملا همسو شدند.

محور سوم با جریان های مذهبی و اجتماعی و تاثیر آنها در قضیه فلسطین پس از جنگ لبنان مرتبط است. اگرچه آمریکایی ها در سال های اخیر تلاش گسترده ای کردند تا مذهب و افکار مذهبی را از صحنه سیاست دور سازند در مواقع ضروری از این مسئله به سود خود بهره برداری می کنند. فتواهای برخی مراجع سنی علیه حزب الله در جریان جنگ لبنان نمونه بسیار خوبی است.

جالب اینجاست که این مراجع در جریان قضیه فلسطین کاملا سکوت کرده اند و در قبال فشار واردآمده بر مردم فلسطین هیچ واکنشی از خود نشان نمی دهند. در مقابل جریان های جهادی مذهبی و اجتماعی این گونه رفتار نمی کنند.


| شناسه مطلب: 189741