جهنم بالاجبار شارون را پذیرفت
آریل شارون یکی از خونخوار ترین صهیونیستهای جهان پس از هشت سال امتناع جهنم از پذیرش وی بالاخره وارد آتش شد.
قدسنا- آریل شارون که نام اصلی وی آریل ساموئل مردخای شرایبر می باشد در سال 2006 میلادی پس از دو سکته مغزی به کما رفت ولی جهنم حتی از پذیرفتن این منحوس جنایتکار امتناع ورزید تا با گذشت هشت سال بنا به وعده الهی ،قهر خداوند گریبان جنایتکار صبرا و شتیلا را گرفت و به قعر جهنم انداخت. شارون در 27 فوریه 1928، در روستای میلان فلسطین (روستای میلان بعدها به نام کفار ملال نام گرفت) از والدینی لهستانی متولد شد و سپس به همراه خانواده به قفقاز رفت ولی هنگام جنگ جهانی دوم از ترس ارتش نازی به فلسطین مهاجرت کرد.
کارنامه شارون مملو از خیانت، جنایت و قتل می باشد او در چهارده سالگی یعنی در سال 1942 در گروه تروریستی هاگانا عضو شد که در آن زمان در کنار ایرگون و برخی دیگر از شبکه های تروریستی وظیفه کشتار فلسطینیان و راندن آنان از زمین های اجدادیشان را بعهده داشتند. هاگانا برای راندن فلسطینیان از هیچ اقدامی دریغ نمی کرد تا جایی که کشتار ساده ترین راه برای کوچ اجباری فلسطینیها محسوب می شد.
با استفاده از روابط موجود در همین گروه تروریستی شارون در سال ۱۹۴۷ به عضویت پلیس یک شهرک یهودی نشین در آمد، سپس در بیست سالگی در جنگ ۱۹۴۷ شرکت کرد و سمت فرماندهی پیادهنظام را در بخش اسکندریه بدست آورد وی دراین جنگ از ناحیه شکم مجروح گردید. روحیه جنایت و کشتار امری جدا نشدنی از شارون بود وی در یکی از گفتوگوهایش با ژنرال اوزی مرحام، در سال 1965 گفت: من درباره آنچه از آن به عنوان "اصول بین المللی" یاد میشود، هیچ چیز نمیدانم و متعهد میشوم هر کودک فلسطینی را که در منطقه متولد شود، بسوزانم.
زنان فلسطینی و کودکان آنها، بسیار خطرناکتر از مردان فلسطینی هستند؛ چرا که وجود هر کودک فلسطینی یعنی ادامه بیشتر نسل فلسطینیها". اوبا ورود به دانشگاه عبری شهر قدس دررشته تاریخ و خاور شناسی و پس از آن تحصیلات تکمیلی خودرا در رشته حقوق گذراند.شارون پس از جنگ فرماندهی گردان اطلاعات مرکزی (سال 1951) را در ارتش نیز برعهده گرفت و یک سال بعد نیز از فرمانده ستاد ارتش درخواست کرد تا گردانی متشکل از زندانیان محکوم به اعدام برای حمله به فلسطینیان تشکیل دهد که پس از طی مراحلی و اصرار وی، شارون گردانی به نام "یگان 101" را بنیان نهاد که در اولین اقدام این گروه وحشی و تروریستی روستای مرزی القبیه را با خاک یکسان کردند و نزدیک به 50 خانه فلسطینی ویران و دهها فلسطینی ساکن این روستا را به خاک و خون کشیدند.
تجارب شارون در هاگانا که ازسال 1907 در فلسطین تشکیل شده بود و از آن زمان تحت عنوان گروههای"هاشومیر" و "برگیورا" وظیفه اعمال فشار به فلسطینیان و ترور مخفی مخالفان مهاجرت یهودیان را بر عهده داشتند باعث شد هسته اصلی ارتش اسرائیل متشکل از این گروههای تروریستی شکل گیرد. کشتار فلسطینیان در روستای القبیه که در شمال شرقی بیتالمقدس و در 44 کیلومتری غرب رامالله واقع است راس ساعت 7 بعدازظهر 14 اکتبر 1953 آغاز شد.
در این حمله وحشیانه صهیونیستها با لباس مبدل و به رهبری آریل شارون وارد روستا شدند و طی آن 70 زن و مرد و کودک فلسطینی را قتل عام کردند. در خاطرات یکی از افسران موساد آمده است: شارون از اعضای یگان 101 میخواست اقداماتی را انجام دهند که عرق شرم را بر پیشانی مینشاند،به نحوی که این افراد سابقه دار نیز برخی از اوقات از انجام خواسته های شارون اظهار عجز میکردند.
آریل شارون که ازدوران کودکی به اعمال خشونت و ستیزه جویی شهرت داشت و همواره اقدام به کتک زدن کودکان و خردسالان هم سن خود می کرد. طبق خاطرات یکی از افسران رده بالای موساد شارون از ربودن فلسطینیها لذت میبرد و ترجیح میداد که در روز تولدش روشن کردن شمع را به خاطر کشتن 20 کودک جشن بگیرد. وی زمانی در مسیری یک زن فلسطینی را همراه با کودک شیرخوارهاش دیده بود، با چاقو به آنها حمله کرده و سر این زن فلسطینی را از تنش جدا کرده بود.
شارون سپس دستور داد تا کودک شیرخواره را در حالی که فریاد میکشید در آتش بسوزانند.افسر مذکور تاکید کرد که کودک در آتش سوزانده شده،جز 20 کودکی که قتل عام شدند، نبود. این مسئول عضو موساد همچنین در خاطراتش نوشت: شارون علاوه بر قتلعام این کودکان، پنج تن از رهبران مردمی فلسطینی را در منطقه الجلیل ربوده و پس از شکنجه آنها دستور داد تا مشابه کودک شیرخواره، در آتش سوزانده شوند.
نویسنده این خاطرات تاکید میکند که شارون در عرض یک ساعت و نیم 15 کودک فلسطینی را قتل عام کرد. آریل شارون در سال ۱۹۵۶ سمت فرماندهی تیپ زرهی ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه (المتیله) را به تصرف خود در آورد. شارون تا سال ۱۹۶۴ در سمت فرماندهی تیپ ابقاء شد، اما دراین مدت اختلافات زیادی با رؤسای خود در آن موقع از آن جمله موشه دایان که ریاست ستاد ارتش را به عهده داشت، پیدا کرد و شارون در سال ۱۹۶۴ تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به فرانسه برود تا در رشته علوم سیاسی تحصیل کند.
پس از بازگشت از فرانسه از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۹ فرماندهی ارتش شمال را به عهده گرفت و پس از گذراندن یک دوره آموزشی در انگلیس و ارتقاء به درجه سرلشکری، از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ فرماندهی ارتش جنوب را عهدهدار شد. در سال 1973 و در جریان جنگ موسوم به یوم کیپور میان مصر و اسرائیل که به اشغال صحرای سینا و بحران کانال سوئز منجر شد، شارون و گردانهای تحت امرش بارها از دستورات رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل در آن زمان سرپیچی کردند و بدون اجازه از فرماندهان، به مواضع نیروهای مصری حمله کردند که منجر به کشته شدن دهها نظامی اسرائیلی شد.
اعمال خودسرانه شارون تا سالها موجی از انتقاد علیه وی را به همراه داشت. وی پس از شکست اولیه از نیروهای مصری، برای تحت تاثیر قراردادن فرماندهان مافوق خود، وانمود کرد که در جریان درگیری مجروح شده است. شارون پیش از این در جریان حمله نافرجام به بیتالمقدس برای اشغال آن که از سوی نیروهای نظامی اردنی عقب رانده شده بود، شایعه جراحت شدید خود را مطرح کرد که باز هم نادرستی آن مشخص شد.
شارون در تمام عملیاتهایی که با شکست همراه بوده، برای فرار از بازخواست و کاستن از انتقادات، زخمی می شد! پس از جنگ شش روزه با کشورهای عربی، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سیاست شد. شارون در اولین انتخابات پارلمانی از سوی حزب (لیکود) توانست عضویت پارلمان را بدست بیاورد. در سال ۱۹۷۵ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل وی را به عنوان مشاور نظامی خود انتخاب کرد.
در انتخابات سال ۱۹۷۷ شارون در راس فهرست نامزدهای مستقل، مجددا به پارلمان راه پیدا کرد. مناخیم بگین در این دوره او را به سمت وزیر کشاورزی و شهرک سازی منصوب کرد. در این زمان وی در سخنرانی خود و اعلام سیاستهای اسکان خود خطاب به یهودیان گفته بود: "همه باید بروند و هرچه می توانند زمین ها و ارتفاعات (فلسطین) را تصاحب کنند تا بر وسعت سرزمین یهود افزوده شود.
هر آنچه امروز تصاحب کردید برای شما خواهد بود و اگر تصرف نکنید سرزمین آنها (فلسطینیان) باقی خواهد ماند." پس از ناکامی تلاش صهیونیست ها برای واداشتن لبنان به صلح و خروج اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین، اسرائیل بیروت را به خاک و خون کشید و بشیر جمایل، رهبر فالانژیست ها – مسیحیان مارونی لبنان- را به عنوان رئیسجمهور لبنان منصوب کردند. اما کمتر از 3 هفته، در انفجار دفتر حزب فالانژ، وی و بسیاری از مقامات این حزب کشته شدند. یکی دیگر از جنایتهای شارون کشتار صبرا و شتیلا است که شارون در طول زندگی خونبارش مرتکب شده است.
اقدامی شنیع شارون آن را طراحی و با صدور دستوری، زمینه اجرای آن به دست جنایتکاران لبنانی را فراهم کرد. این کشتار بیرحمانه در جریان جنگ 1982 لبنان، زمانی که شارون وزیر جنگ اسرائیل بود، رخ داد و بیش از 3هزار غیرنظامی فلسطینی در اردوگاههای پناهندگان صبرا و شتیلا توسط شبه نظامیان مسیحی مارونی موسوم به "فالانژهای" لبنان کشته شدند که چراغ سبز عملیات خود را از شارون گرفته بودند. پس از این انفجار، نیروهای رژیم صهیونیستی اردوگاه آورگان فلسطینی در جنوب بیروت که بیش از 30 هزار فلسطینی و لبنانی در آن سکونت داشتند، به محاصره خود در آورند.
نظامیان صهیونیست به فرماندهی آریل شارون به همراه شبه نظامیان مسیحی فالانژ، با محاصره این اردوگاه، سعی داشتند نیروهای سازمان آزادی بخش فلسطین را که دستاوردهای بسیاری را کسب کرده و تهدیدی برای اسرائیل بودند متلاشی کنند و لبنان را به منطقه امنی برای اسرائیل تبدیل کنند. حمله به اردوگاه روز 16 سپتامبر 1982 – 25 شهریور 1361 – آغاز شد. حملهای که ظرف 38 ساعت فاجعه ای باور نکردنی رقم زد.و 3300 آواره فلسطینی و لبنانی به وحشیانهترین شکل ممکن به قتل رسیدند. آغاز عملیات با ورود شبه نظامیان فالانژ به اردوگاه و حمایت نظامیان صهیونیست کلید خورد.
سپس با ورود صهیونیستها کشتارها به اوج خود رسید. گفتههای بازماندگان فاجعه صبرا و شتیلا بیانگر اوج خوی درندگی صهیونیستهاست. همچنین برخی ازبازماندگان این واقعه وحشتناک اظهار داشتند که، ابتدا کشتارها با سلاحهای سرد نظیر چاقو و تبر به فجیعترین شکل ممکن آغاز شد. صهیونیستها و فالانژیستها با ورود به خانههای آورگان، به طرزی وحشیانه با بریدن سر و اعضای بدن فلسطینیان آنها را به قتل میرساندند. به زنان و دختران پیش از کشتن آن ها بارها تجاوز میکردند و سپس آن ها را به قتل می رساندند.
کشتن زنان باردار و دریدن شکم های آنها، زنده زنده سوزاندن کودکان و ذبح آن ها از جمله خاطرات تلخ بازماندگان این واقعه است. دیوید هرست، نویسنده کتاب " تفنگ و شاخه زیتون؛ ریشه های ناآرامی ها در خاورمیانه" که به عنوان خبرنگار در زمان نسلکشی صبرا و شتیلا در بیروت حضور داشت، مشاهداتش را اینگونه در کتاب خود آورده است:اولین واحد شامل 150 شبه نظامی فالانژیست از در اردوگاه شتیلا وارد شدند که گروهی از آنها علاوه بر سلاح، چاقو نیز به همراه داشتند.
قتل عام به مدت 38 ساعت شروع شد و حتی در شب نیز با روشن کردن محوطه اردوگاه توسط اسرائیلیها ادامه داشت: آنها به زور وارد خانههای مردم شده و فلسطینیهای در خواب را به رگبار مسلسل بستند. فالانژها بعضاً قبل از کشتن آنان را شکنجه میدادند چشمهایشان را درمیآوردند، زنده زنده پوستشان را میکندند، شکمها را میدریدند، به زنان و دختران گاه بیش از 6 بار تجاوز میکردند و بعد سینههایشان را میبریدند و در آخر به ضرب گلوله آنها را از پا درمیآوردند. بچهها را از وسط دو شقه میکردند و مغزشان را به دیوار میکوبیدند. در حمله به بیمارستان عکا تمام بیماران را بر روی تخت خود کشتند.
دست بعضی را به ماشین میبستند و در خیابانها میکشیدند، دستهای فراوانی برای بیرون آوردن دستبند و انگشتر قطع شد. اجساد مردم تا چند روز بر زمین مانده بود و گربه ها از گوشت آنها میخوردند و آنقدر وحشی شده بودند که به مردم زنده نیز حمله میکردند زیرا به خوردن گوشت انسان عادت کرده بودند. مقامات ارتش اسرائیل، از جمله ژنرال آموس یارون فرمانده این نیروها در لبنان، بر بالای بام ساختمانی 7 طبقه در 200 متری اردوگاه مستقر شده بوداز نزدیک بر این فاجعه نظارت می کردند. با وجود اعلام خبر قتل عامل به ژنرال رافائل ایتان رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل، وی دستور داد کشتار تا ساعت 8 صبح روز بعد نیز ادامه پیدا کند. پس از ورود نظامیان به اردوگاه، تانکها و بلدوزرها نیز وارد اردوگاه شده و مناطقی را که نظامیان ترک کرده بودند به گلوله بسته و سپس با بولدوزر صاف میکردند.
با نزدیک شدن به ساعات پایانی عملیات، بولدوزرها با حفر گورهای دستهجمعی، بسیاری از قربانیان را به همراه بسیاری دیگر که هنوز زنده بودند دفن کردند. به همین دلیل نمیتوان تعداد دقیق کشتهها را تخمین زد. پس از حضور صلیب سرخ در اردوگاه، هیچ یک از کشتهها به عنوان اعضای سازمان آزادی بخش فلسطین شناسایی نشدند و همگی غیرنظامیان و آوارگانی بودند که در آنجا پناه گرفته بودند. برخی از نویسندگان برجسته دنیا در کتابهایشان از آریل شارون با نامهای "بلدوزر"، "گرگ گرسنه"، "دراکولای خون آشام" و غیره یاد کرده اند.
از جمله دو کارگردان و روزنامه نگار که در یادداشتهایشان از صبرا و شتیلا اینگونه نوشته اند. "جرج اسلویتزر" کارگردان هلندی: هنگام حمله نظامی اسرائیل به بیروت، پایتخت لبنان در سال 1982، شارون را مشاهده دیدم که با کلت کمری دو کودک فلسطینی را در اردوگاه صبرا و شتیلا به قتل رساند. در اینجا برخی از جنایات و اعمال ددمنشانه شارون در طول حیاتش را بر می شمریم: کشتار اهالی القتیبه در سال 1953 ، کشتار و شکنجه اسیران مصری در سال 1967 ، حمله به بیروت و جنایات علیه ساکنان این شهر ، کشتار صبرا و شتیلا ، توهین به احساسات مسلمانان در مسجد مبارک الاقصی در سال 2000 ، کشتار جنین در سال 2000 ، عملیات "دیوار بازدارنده" و ... همچنین نباید فراموش کرد که شارون اولین کسی بود که سیاست ویران کردن خانههای فلسطینیان را بنا نهاد.
سیاستی که امروز به عنوان یکی از سیاستهای کلی رژیم صهیونیستی دنبال می شود و تا حد اخراج نزدیکان و خویشاوندان عاملان اقدامات شهادت طلبانه پیشرفت کرده است. شارون لقب "نظامی بیهمتا و جسور" ارتش رژیم صهیونیستی را در سال 1955 پس از کشتار روستای القبیة و قتل عام 70 تن از جمله زنان و کودکان از آن خود کرد.
حتی گلدا مایر، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی وی را خطری برای دموکراسی توصیف و گفته بود شارون دستور ترور بدویهای صحرای سیناء، را صادر کرد. شارون به شیوههای مختلف تلاش میکرد تا این شعار خود را محقق کند که "اسرائیل باید از قدرت نظامی برای تغییر نقشه خاورمیانه استفاده کند." از جمله اقدامات شارون در این خصوص میتوان به وادار کردن دولت لبنان برای صلح با اسرائیل و تغییر نظام حاکم اردن برای تبدیل این کشور به وطنی برای فلسطینیها اشاره کرد.
به دنبال این جنایتها، شارون در سال 2000 وارد مسجد مبارک الاقصی شد، اقدامی که انگیزهای شد برای فلسطینیها تا انتفاضه الاقصی را آغاز کنند. فلسطینیهایی که هنوز جنایت شارون در روستای القبیة و صبرا و شتیلا را فراموش نکرده بودند. شارون علاوه بر این کسی بود که با راه اندازی جوخه های مرگ سیاست حذف رهبران مقاومت را پیگیری کرد ودستور ترور شیخ احمد یاسین، بنیانگذار جنبش حماس و از مبارزان برجسته فلسطینی و نیز ترور شماری دیگر از رهبران برجسته مقاومت از جمله عبدالعزیز الرنتیسی، از بنیانگذاران جنبش حماس را صادر کرد.
یکی دیگر از جنایتهایی که در دوران حیات شارون صورت گرفت کشتار روستای قانا در جنوب لبنان در سال 1996 و در جریان جنگ لبنان مقر نیروهای سازمان ملل بود. با حمله جنگندههای اسرائیلی به جنوب لبنان، بسیاری از زنان و کودکان برای در امان ماندن از این حملات به مقر نیروهای سازمان ملل در این روستا پناه بردند. اما نیروهای رژیم صهیونیستی با زیرپا گذاشتن تمام مقررات و حقوق بینالمللی و انسانی، این منطقه و ساختمان مورد نظر را زیر آتش سنگین توپخانه ویران کردند.
در جریان این عملیات که موسوم به "خوشههای خشم" بود، بیش از 100 نفر که 33 نفر از آنها کودکان زیر ده سال بودند، به شهادت رسیدند. آریل شارون در سپتامبر ۱۹۹۹، به دنبال کناره گیری نتانیاهو از رهبری حزب لیکود، رهبری این حزب را برعهده گرفت.
وی در دسامبر ۲۰۰۰، به عنوان نامزد حزب لیکود برای تصدی نخست وزیری معرفی شد و قول داد در صورت انتخاب، کار فلسطینیان را در ۱۰۰ روز تمام کند و موقعیت اسرائیل را در منطقه تثبیت کند. شارون سرانجام در ششم فوریه ۲۰۰۱ توانست به بالاترین مقام در اسرائیل یعنی سمت نخست وزیری دست یابد. وی در سال 2005 طرح عقب نشینی کامل از غزه را اجرا کرد.
همین اقدام با اعتراض راستگرایان اسرائیلی منجر شد و او را به خروج حزب «لیکود» و تأسیس حزب «کادیما» در 21 نوامر 2005 وادار کرد. او در سال 2006 در حالی که سال پایانی نخست وزیری اش را می گذراند، بعد از سکته مغزی به کما رفت. وی پس از ۸ سال زندگی نباتی در روز ۱۱ ژانویه ۲۰۱۴ (۲۱ دی ۱۳۹۲) پس از آنکه چند روز با افت شدید علایم حیاتی روبرو شده بود در مرکز درمانی «شبا» در سن ۸۵ سالگی به درک واصل شد.
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس