رویدادهای فلسطین در تیرماه 92
- سقوط اخوان المسلمین در مصر و پیامدهای آن بر مسئله فلسطین
شاید بتوان تیرماه 92 را بحرانی ترین ماه برای فلسطینیان در سال گذشته دانست.سقوط دولت محمد مرسی و جماعت اخوان المسلمین در مصر به عنوان خاستگاه اصلی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) از یک سو و اختلافات شدید داخلی در تشکیلات خودگردان فلسطین و استعفای دو نخست وزیر این تشکیلات در این مقطع زمانی اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فلسطینیان را به شدت بحرانی کرد. 12 تیر ماه 92 پس از هفته ها ناآرامی در مصر بدلیل درگیری میان موافقان و مخالفان مرسی مجموعه ای از عوامل مشخص دست در دست هم داد و در نهایت با تصمیم ارتش منجر به برکناری دولت مرسی از قدرت و تشکیل دولت موقت به ریاست عدلی منصور رئیس دادگاه قانون اساسی مصرشد و یکبار دیگر این کشور را وارد فاز جدیدی از بحران نمود.
اخوان المسلمین در مقام مادر و الگوی سایر جنبشهای اسلامی کشورهای عربی؛ در مسیر یک حرکت منطقهای برای کسب قدرت در سایر کشورها از جمله سوریه بود؛ اما ناگهان در روز چهارشنبه (سوم جولای) و پس از پایان مهلت 48 ساعته ارتش، از اریکۀ قدرت به پایین کشیده شد. نکتۀ حائز اهمیت در کارنامۀ یک سالۀ حکومت اخوان را میتوان عملکرد نادرست آن در قبال آرمان فلسطین دانست. پس از به قدرت رسیدن مرسی متأسفانه باید گفت:درست برخلاف آمال ملت فلسطین درباره یک حکومت اسلامی که به جای مبارک؛ دیکتاتور دست نشاندۀ رژیم صهیونیستی و غرب آمده بود، بخش زیادی از خواسته های فلسطینیان بی پاسخ مانده بود و وضعیت آنها از جنبههای مختلف وخیمتر نیز شد. عدم تغییر در ساعات کاری گذرگاه رفح و حتی بسته شدن آن در مقاطعی، مبارزه روشمند ارتش مصر با تونلها و تخریب آن در سطحی گستردهتر از دوران مبارک و سرانجام حفظ و اجرای معاهده کمپ دیوید و عدم ممانعت از جنگ 8 روزه، از نکات پرابهام درعملکرد حزبی بود (اخوان المسلمین) که تا پیش از این، آزادی فلسطین را سرلوحۀ برنامههای خود اعلام کرده بود.
از سوی دیگر با توجه به شکاف موجود میان کرانه باختری و نوار غزه، این نوار غزه بود که به دلیل همسایگی با کشور مصر و داشتن 11 کیلومتر مرز مشترک با آن از تحولات این کشور به طور مستقیم تأثیر میپذیرفت؛ بهویژه اینکه در شرایط محاصره تنها راه خروجی نوار غزه، گذرگاه زمینی رفح است که تحت کنترل ارتش مصر و نیروهای مقاومت قرار دارد. پس از سقوط مبارک و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین، مردم غزه تصور کردند که روزگار محنت آنان به سر آمده است و یک نظام اسلامگرا در مصر میتواند عامل لغو محاصره و حتی آزادی غزه و فلسطین باشد؛ اما در حکومت یک سالۀ مرسی، وضعیت فلسطینیها وخیم تر شد. ارتش مصر طی دوران مرسی بسیار روشمندتر از دوران مبارک اقدام به تخریب تونلهای موجود میان نوارغزه و مصر کرد. این تونلها در جریان محاصره تحمیلی بر نوار غزه، حکم رگهای حیاتی این منطقه را داشتند و فلسطینیها میتوانستند مایحتاج روزمره و حتی تسلیحات مورد نیاز مقاومت را از این راه تأمین نمایند.
به موازات این اقدام و پس از امنیتی شدن وضعیت مصر، ارتش این کشور فعالیت گذرگاه زمینی رفح را نیز از حالت منظم خارج ساخت و گاه چند روز متوالی آن را بسته اعلام میکرد. این مسئله بهویژه پس از متهم شدن عناصر حماس از جانب محافل داخلی مصر به نقشآفرینی در مسائل امنیتی این کشور به نفع جریان اخوان المسلمین بغرنجتر شد و پس از برکناری مرسی نیز به دلیل نگاه نامساعدی که در مصر علیه حماس شکل گرفت و همچنین تسلط بیشتر ارتش بر اوضاع داخلی مصر، روند اعمال محدودیتها بر نوار غزه ادامه پیدا کرد و این تحول، سطح معیشتی و اقتصادی مردم این منطقه را تحت تأثیر قرار داد. همچنین جنبش حماس که تا پیش از سقوط مرسی، وقوع تحولات در کشورهای عربی اسلامی را به نفع خود ارزیابی میکرد، در آن مقطع تلاش نمود ضمن جدا شدن از محور مقاومت، خود را هر چه بیشتر به اخوان المسلمین مصر و محور به اصطلاح اعتدالگرایی در خاورمیانه از جمله قطر و عربستان پیوند بزند.
از این رو با اعتقاد به اینکه میتواند از طریق حمایت از مخالفان سوریه و انتقاد از حزبالله، احساسات مساعد جهان عرب را به سمت خود معطوف نماید،نه تنها در قبال درگیریهای این کشور موضع بیطرفی را رعایت نکرد بلکه در صحنه کلامی به انتقاد صریح از رژیم بشار اسد پرداخت و در صحنۀ عملی نیز هر چند به صورت غیر اعلامی علیه نیروهای دولتی سوریه وارد عمل شد. اما پس از سقوط مرسی، حماس ضمن از دست دادن عمق عربی خود در کشور همسایه، با شرایط جدیدی روبهرو شد که محصول پروژه اخوان زدایی در صحنۀ خاورمیانه بود. از سویی امیر قطر در مقام اصلیترین حامی مالی اخوان، جای خود را به فرزندش داد و این جنبش را با بحران مکانی برای استقرار مواجه ساخت.
از سوی دیگر نیز با تغییر توازن قوای تنشها در سوریه به نفع نظام حاکم و بروز آشوبهای داخلی ترکیه تمام تحلیلهای حماسی غلط از آب درآمد و در این شرایط، نوعی تزلزل جایگاه بینالمللی، منطقهای و حتی کشاکش داخلی در نتیجۀ انتقاد از سیاستهای اتخاذ شده در جنبش حماس به وجود آورد. گرچه مقامات این جنبش در ابتدا تلاش کردند تا وانمود کنند که سقوط مرسی وتحولات مصر بر نوار غزه و مساله فلسطین تاثیر نخواهد گذاشت اما موج تحریک علیه حماس در رسانه های مصری و نسبت دادن مسئولیت مشارکت در رویدادهای مصر وضعیت را برای حماس بسیار پیچیده کرد . در نهایت باید گفت که اساسا یکی از مشکلات بزرگ ملت فلسطین این است که رهبران جنبشهای اسلامی و ملی فلسطین نمیتوانند در شرایط حساس و لحظات بحرانی تصمیم سیاسی مناسبی اتخاذ کنند.
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس