چه کسی پوست موز را زیر پای ابومازن انداخت؟
خبرگزاری قدس (قدسنا)احمد کاظم زاده تحلیل گر مسایل خاورمیانه
از زمانی که دور جدید آشتی ملی بین فتح و حماس آغاز و به تشکیل دولت وحدت ملی انجامیده است، هیچ مانعی به استثنای سنگ اندازی های رژیم صهیونیستی در مسیر این روند مشاهده نمی شد و اگر هم اختلاف نظری بین دو طرف وجود داشت خبری و تبلیغاتی نمی شد. با اینحال در نشست اخیر وزرای امور خارجه اتحادیه عرب در قاهره ( که در اصل به بررسی نحوه مشارکت کشورهای عربی در ائتلاف بین المللی مورد درخواست امریکا اختصاص داشت) محمود عباس (ابومازن) رئیس تشکیلات خودگردان در سخنانی غافلگیر کننده به انتقاد از حماس پرداخت و پس از پایان اجلاس نیز در مصاحبه با خبرنگاران، حماس را به تشکیل دولت موازی و دولت در سایه در غزه متهم کرد که اگر خویشتن داری مقامات حماس نمی بود ممکن بود در همانجا به روند آشتی فتح و حماس پایان دهد.
هر چند از همان ابتدا ائتلاف فتح و حماس ماهیت تاکتیکی داشته اما همان عواملی که این دو جنبش را (بعد از سال ها دوری از یکدیگر و تشکیل دولت های مستقل مورد نظر خود در کرانه باختری و نوار غزه ) سرانجام به سمت دولت وحدت ملی سوق داد کماکان به قوت خود باقی است و در چنین شرایطی این سوال مطرح است که چه عامل یا عواملی محمود عباس را به بیان اظهاراتی واداشت که در صورت برخورد مشابه از سوی حماس می توانست به روند آشتی ملی پایان دهد.؟
چند عامل را می توان در این زمینه دخیل دانست. قبل از همه باید به نقش رژیم صهیونیستی اشاره کرد. در واقع محمود عباس پس از آن حماس را به تخطی از توافق آشتی ملی و تشکیل دولت سایه در غزه متهم کرد که شاباک (سازمان امنیت داخلی این رژیم) حماس را به کودتا در کرانه باختری متهم کرد . در واقع می توان گفت از زمانی که دولت وحدت ملی با مشارکت فتح و حماس تشکیل شد (و با استقبال جامعه جهانی از جمله کشورهای غربی روبرو شد و این کشورها کوشیدند از این مسئله در جهت به جریان انداختن طرح تشکیل دو دولت برای حل بحران فلسطین استفاده کنند) این رژیم حتی یک روز هم برای به هم زدن توافق آشتی ملی فتح و حماس ساکت ننشسته و از ترفندها و شیوه های مختلف برای رسیدن به این هدف استفاده کرده است که همه آنها با درایت مسئولان دو طرف ناکام مانده بود. بر این اساس این سوال مطرح است که چرا حتی در شرایطی که برخی از مسئولان فتح از جمله مروان برغوثی به نقش رژیم صهیونیستی در تحریک مسئولان تشکیلات خودگردان و فتح علیه حماس اذعان دارند اما باز محمود عباس به اظهارات تحریک آمیز دست زد که می تواند به نفع این رژیم تمام شود.
در اینجاست که باید در پی عوامل دیگری بود. یکی از این عوامل فشارهایی است که از سوی کشورهای کمک کننده به بازسازی غزه صورت می گیرد و با قید شروطی از سوی این کشورها همراه است که البته در اینجا نیز باز می توان به نقش غیرمستقیم رژیم صهیونیستی پی برد. نکته مهمی که در تحلیل این مسئله باید در نظر گرفت این است که توافق آشتی ملی فتح و حماس به قبل از جنگ اخیر در غزه برمی گردد اما جنگ اخیر غزه و بخصوص اجرای توافقنامه نیمه تمامی که برای پایان جنگ امضاء شد، مسائلی را ایجاد کرده است که بر توافق آشتی نیز سایه افکنده است.
در این توافقنامه روند بازسازی غزه مورد تاکید قرار گرفته که یکی از درخواست های حماس بوده است اما تحقق آن مستلزم بازگشایی گذرگاهها برای ورود مصالح ساختمانی از یکسو و تامین هزینه های مالی آن از دیگر سواست که بیش از هفت و نیم میلیارد دلار بر اورد شده است. در هر دو مورد شرطی که تعیین می شود این است که اداره غزه باید قبل از هر چیز به تشکیلات خود گردان واگذار شود تا هم رژیم صهیوینستی و هم کشورهای کمک کننده از نحوه هزینه کمک ها اطمینان حاصل کنند . در اینجاست که می توان رد پای توامان این رژیم و کشورهای غربی و عربی کمک کننده به بازسازی غزه را در ورای اظهارات تحریک آمیز اخیر محمود عباس علیه حماس مشاهده کرد.
البته ماجرا تنها به اینجا ختم نمی شود و سوال مهم دیگری پیش می آید و آن اینکه چرا ابومازن در نشست وزرای امور خارجه اتحادیه عرب در قاهره جنگ تبلیغاتی خود را علیه حماس آغاز کرد که این نشست در اصل با هدف بررسی نحوه مشارکت کشورهای عربی در ائتلاف مورد نظر آمریکا و غرب برای مقابله با تروریسم و مصداق عینی آن یعنی داعش بیان کرد؟ به عبارت روشنتر چه چیزی باعث شد که رئیس تشکیلات خود گردان به یکباره جرات پیدا کند و سخنانی بر زبان بیاورد که ممکن بود به دور جدید روند آشتی با حماس پایان دهد؟ هر چند پاسخ این سوال بدرستی مشخص نیست اما به نظر می رسد محمود عباس تصور می کند (یا حتی ممکن است وعده ای هم دریافت کرده باشد ) گستره دور جدید ائتلاف بین المللی ضد تررویسم دامن گروههای مقاومت را نیز خواهد گرفت و موقعیت این گروهها به باور وی در آینده تضعیف خواهد شد و لذا وی همچون گذشته نیاز به حفظ ائتلاف خود با حماس نمی بیند.
اگر از این دید نیز به مسئله نگاه شود باز می توان رد پای رژیم صهیونیستی را در دلسرد کردن رهبری تشکیلات خودگردان از پیگیری روند آشتی ملی با حماس مشاهده کرد و این در حالی است که این تشکیلات حتی برای عملی کردن طرح مورد نظر خود برای تشکیل دولت فلسطینی در محدوده کرانه باختری و نوار غزه به حفظ و تقویت روند آشتی ملی نیاز دارد چرا که تجربه تحولات گذشته بارها ثابت کرده است که اتکاء به کشورهای غربی و سازمان های بین المللی برای تامین حقوق فلسطینی ها ولو به صورت جزئی هیچ نتیجه ای در پی نخواهد داشت و به مفهوم آب در هاون کوبیدن خواهد بود. بر این اساس می توان گفت راه نجات فلسطین از اشغالگری و مردم فلسطین از آوارگی در ادامه روند آشتی ملی و تقویت وحدت ملی و خط مقاومت در کل سرزمین های اشغالی است .
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس