آرزوی ناممکن صهیونیستها برای تشکیل کشور یهودی
خبرگزاری قدس (قدسنا)
نویسنده: ناصر اللحام تحلیلگر برجسته فلسطینی
مهمترین خطری که فرهیختگان جهان عرب را در معرض تهدید قرار میدهد تسلیم شدن به مسلمات و تاثیر گرفتن شدید از وقایع روزمره به عنوان واقعیتی تایید شده است. این روند فکری اگر ادامه پیدا کند شاید حتی چندین سال بعد شاهد نوشته شدن کتابهایی با عنوان «فواید داعش» در جهان عرب باشیم!
در نوامبر 1947 سازمانهای صهیونیستی ایده اشغال فلسطین را در سر نمیپروراندند، بلکه بیشترین خواسته آنها و سقف آرزوهایشان گرفتن خودمختاری در مناطق یهودی نشین همچون محله یهودیان در شهر یافا و یا شهرک الخضیره در نزدیکی عکا بود.
این درحالی بود که حتی یهودیان شهر صفد پس از تخلیه کامل این شهر از سوی اعراب که با دستور ارتشهای عربی انجام شد از ورود به منازل اعراب خودداری میکردند چون یقین داشتند که اعراب برای بازپس گرفتن منازل خود از سوریه باز میگردند اما در آن زمان ارتشهای عربی اجازه بازگشت را به فلسطینیان ندادند. به استتثنای برخی مناطق که یهودیان خواستار تسلط بر آن بودند، هیچ گاه فکر سیطره بر مناطق شمال فلسطین، عکا، الجلیل، نقب، قدس، نابلس، الخلیل و السیع به ذهن آنان خطور نکرد.
اما پس از توطئهای که در سال 1948 منجر به فرار ارتشهای عربی از فلسطین شد، انگلیسیها هم حتی در فکر دادن خودمختاری به یهودیان بودند نه کشور یهودی، علت این مسئله هم این است که نام فلسطین در تاریخ ادبیات جنبش صهیونیسم همچنان استفاده میشد. همچنین نام شهر «یافا» چندین دهه بعد یعنی در اوایل دهه هفتاد به تل آویو تغییر کرد. حتی نباید این مسئله را از ذهن دور داشت که مهاجرت یهودیان نیز در آن سالها تحت عنوان «به فلسطین بروید» انجام میشد و نامی از «اسرائیل» وجود نداشت. روزنامههای عبری همچنان با نامهای فلسطینی منتشر میشدند. از همه مهمتر اینکه یهودیان ساکن مناطق ساحلی در اطراف مجتمعهای مسکونی خود دیوار کشیده بودند تا جان خود را حفظ کنند و هرگز حتی هیچ یک از فرماندهان صهیونیست هم فکر نمیکرد تحولات آینده و اشغال فلسطین اتفاق افتد.
در آن زمان البته دادن خودمختاری به قریب به یک میلیون یهودی در بین 300 میلیون عرب منطق قابل قبول در جهان بود! اما سخن گفتن از ارائه خودمختاری به فلسطینیان یک شوخی تمسخرآمیز محسوب میشد، چون به نظر آنها ارائه خودمختاری به فلسطینیها از همه لحاظ غیر قانونی و حرکتی برخلاف روند تاریخی محسوب میشد که فقط باعث آغاز جنگهای جدید میشد.
در سال 1967 شگفتی بزرگتری اتفاق افتاد، «شلومو جزیت» در کتابش با عنوان «چماق و هویج» مینویسد: «موشه دایان» زمانی که کرانه باختری، صحرای سینا و مناطقی از اردن را تحت اشغال درآورد، اشتباه بزرگی کرد چون جنبش صهیونیستی را وارد مناطقی گسترده کرد که از کنترل امنیت در آن ناتوان بود. در آن زمان «گلدا مایر» نخست وزیر اسرائیل منتظر بود تا یکی از رهبران جهان عرب با وی تماس بگیرد و به وی درباره عدم حمله تلافی جویانه اعراب اطمینان بخشد تا کل مناطق اشغالی 1967 را به اعراب بازگرداند و در مقابل وعده نهایی ارائه خودمختاری به مناطق یهودی نشین را بگیرد.
حالا سوال اساسی این است که آیا یک مرد سفیدپوست میتواند به سیاهان در آفریقا خودمختاری ارائه کند؟ آیا گرجستان میتواند به روسیه در برخی مناطق خودمختاری بدهد؟ آیا مجاز است که جاماییکا کل آمریکا را به اشغال خود درآورد؟
در اینجا ایراد بزرگی در فهم تاریخ وجود دارد و کابینه نتانیاهو اگر در پی رسیدن به آرزوی دولت یهودی است باید بداند از این تلاشها طرفی نمیبندد و تنها باعث برانگیختن موج جدیدی از گرایشات ضدصهیونیستی در جهان عرب میشود. بر این اساس بهتر است نتانیاهو در پی همان آرزوی خودمختاری باشد!
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس