"تروریست " نامی برای دشمنان منافع امریکا و اسرائیل است

به گزارش خبرگزاری قدس (قدسنا)، "هیک شوتن" استاد علوم سیاسی دانشگاه ماساچوست آمریکا به بهانه حادثه اخیر چارلستون در کارولینای جنوبی آمریکا که منجر به کشته شدن چندین مسیحی شد، تحلیلی در مورد موضوع تروریسم نگاشته است که در ادامه می آید :
پیش از پیدایش اصطلاح آمریکایی "جنگ علیه ترور"، ادوارد سعید (منتقد فرهنگی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی) گفته بود که "تروریسم" به عنوان مفهوم، جایگاهی غیر عادی در گفتمان عمومی آمریکا پیدا کرده است. سعید دریافته بود که "تروریسم" برای انحراف توجهات از سوء رفتارهای آمریکا به سمت دشمن جلوه دادن اعراب و مسلمانان که به ادعای آنها تروریسم در ژن آنها وجود دارد، عمل کرده است.
متاسفانه این موارد موضوعات جدیدی نیستند، با وجود اینکه در سال 1988، واژه "تروریسم" توسط سیاست مداران و کارشناسان آمریکایی و به طور عمومی برای کمونیسم به کار گرفته می شد اما امروز این واژه به طور ثابت به اسلام و بنیاد گرایی اسلامی ربط داده می شود. البته استفاده از واژه "تروریسم" برای توصیف اشخاص و اقدامات ضد امپریالیسم آمریکا هنوز بدون تغییر باقی مانده است.
در پی کشتار 9 مسیحی سیاه پوست که در راه کلیسایی در چارلستون در کارولینای جنوبی به دست "دیلان روف" کشته شدند، تروریسم معنای جدید به خود گرفته است. بسیاری از افراد در آمریکا بر این باور هستند که اقدام روف باید در طبقه حملات تروریستی قرار بگیرد.
روف به گفته ی خودش این اقدام را برای شروع یک "جنگ نژادی" انجام داده است. او با این اقدام، اعلان نژاد پرستانه ای را صورت داد که کشته شدگان در این ماجرا به عنوان ابزاری فعال در جلوگیری از تصرف آمریکا به دست سیاه پوستان عمل کنند. طبق شهادت شاهد ماجرا، روف به عمد یکی از اشخاص قربانی را زنده نگه داشت تا وی به عنوان هشداری در مورد این اتفاقات به مابقی مردم گزارش دهد.
طبق قوانین اف بی آی، "تروریسم داخلی" شامل هر اقدام غیرقانونی است که در اراضی آمریکا رخ داده و باعث به خطر افتادن زندگی اشخاص شود و قصد آن ایجاد ترس و وحشیت در میان مردم یک جامعه یا دولت آن باشد.
با این وجود، این سوال که "تروریست" چه کسی و یا چه چیزی است، هیچگاه به طور صرف یک سوال تجربی در آمریکا نبوده است. این موضوع همیشه یک سوال عمیق سیاسی و ایدئولوژکی بوده است که به طور جدایی ناپذیری تحت تاثیر منافع سیاست مداران اسرائیلی بوده است.
نگاه ایدئولوژیکی و بسیار تنگ نظرانه ای امروز ، تروریسم را خشونت سیاسی توسط اعراب و مسلمانان نامیده است. به طوریکه بدون هیچ بحثی پذیرفته شده است که این موضوع پیش از حادثه 11 سپتامبر شروع شده بوده است، حتی اگر مظهر معروف آن محکومیت های بدون قاعده جورج بوشی باشد که این موضوع را "فاشیسم اسلامی" می نامید.
مفهوم جعلی بوش از "فاشیسم اسلامی" درواقع جزئی از تاریخ تروریسم و گفتمان تروریسم در آمریکا است که درمحکومیت های پس از جنگ جهانی دوم نسبت به توتالیتاریسم و بعد از آن نسبت به شوروی سابق ریشه دارد. هر دو مورد ذکر شده، به عنوان تهدیدی بزرگ برای بشریت و دموکراسی مدرن غربی توصیف می شد. با تلفیق نازی ها با استالین، توتالیتاریسم به مفتاح کلامی مناسب برای استفاده از تروریسم در نامیدن هر چیزی که با منافع آمریکا در تضاد بود، تبدیل شد.
پس از فروپاشی شوروی و سقوط دیوار برلین، آمریکا دیگر دشمنی نداشت که نابودش کند. در این جا بود که "تروریسم" جایگاه خود را پیدا کرد. به لطف بخش بزرگی از آشفتگی های کنونی از جانب قدرتمندان اسرائیلی -به ویژه بنیامین نتانیاهو به دلیل کتاب های بسیارش در این موضوع و دوندگی های بی امان وی در ایجاد تروریست های (به ظاهر )مسلمان- یک دشمن شیطانی بین المللی جدید با نام تروریست مسلمان ایجاد شد.
همزمان با پیداش هواپیما ربایی به عنوان یک شیرین کاری سیاسی برای بدست آوردن توجه به سمت مقاومت فلسطینیان، آمریکا و اسرائیل یک اهرم ایدئولوژیک پیداکردند که توسط آن اتحادشان را به بهانه ی نجات مردم تحت خطر ایجاد کنند. این اهرم تروریسم مسلمان بود.
در این میان معرفی فلسطینیان به عنوان یکی از عوامل اصلی تروریسم تعجب برانگیز نیست و نشان دهنده نفوذ اسرائیل در سیاستهای آمریکا بوده و دو طرف این پروژه امپریالیستی را نمایان می سازد.
این پیش زمینه بدون توجه به تعریف یا گفتمان به حل این مسئله کمک می کند که چرا دیلان روف تروریست نیست ولی مقاومت فلسطینیان شامل تروریسم می شود. برای مثال، حتی پیش از اینکه وی از حقایق کلی این موضوع آگاهی داشته باشد، "جیمز کومی" رییس اف بی آی اعلام کرده بود که اقدام روف تروریسم نیست چراکه "عمل سیاسی" در آن وجود نداشته است.
اما در طرف مقابل و از نگاه آمریکا و اسرائیل، فلسطینی بودن یک "عمل سیاسی" است و به عنوان مثال فلسطینیان در نوار غزه بدون توجه به اینکه کاری انجام دهند یا ندهند، جایی بروند یا نروند، همیشه گناه کار بوده و همیشه تروریست بوده اند و به همین دلیل باید با فلسطینیان با اقدامات توجیه ناپذیر و متناوب کشتار و ویرانی و همچنین محاصره کنونی برخورد شود.
در واقع، فلسطینیان تا زمانیکه از کشته شدن خودداری کنند و یا از ترک اراضی فلسطینی امتناع بورزند به عنوان عامل "سیاسی" تعریف می شوند. موجودیت فلسطینیان، به خاطر پایداری شان و مقابله با برنامه اسرائیلی تصرف کل مناطق اردن تا دریای مدیترانه دلیل تروریست بودن آن ها می شود.
"تروریسم" در آمریکا و اسرائیل، به جای استفاده برای یک دسته مشخص سیاسی، باید به عنوان نامی برای خشونت ارتکابی افرادی استفاده شود که به عنوان مخالف آنها شناخته می شوند. برهمین اساس خشونت سیاسی ارتکابی علیه دشمنان آمریکا و اسرائیل، تروریست نبوده و دفاع از خود تعریف می شود اما خشونت سیاسی ارتکابی دشمنان آمریکا و اسرائیل تروریست نامگذاری می شود.
به همین دلیل است که کومی، روف را به عنوان تروریست نمی بیند و به همین دلیل است که هیچگاه یک فرم مشروع از مقاومت فلسطینیان نمی تواند وجود داشته باشد. طبق گفتمان امپریالیستی آمریکا- اسرائیلی، آمریکایی های سیاه پوست و فلسطینیان، به طور طبیعی قاتل و تروریست، وحشی و خشونت آمیز هستند. مبارزه علیه این خشونت همیشه توجیه پذیر بوده چراکه از دیده آنها به نجات بشر کمک می کند.
در حقیقت از نگاه آنها، زندگی سیاه پوستان مهم نیست و حمله به آنها تروریسم محسوب نمی شود، بلکه شیوه ای دیرینه و سیاست رسمی آمریکا است. در همین حال، بدلیل اینکه پایداری فلسطینیان در واقع شامل تهدیدی برای توسعه و استعمارگری اسرائیلی است، پس حیات فلسطینیان به طور غیرقابل اجتنابی به عنوان تروریسم شناخته می شود.
بیاید واضح تر صحبت کنیم، "تروریسم" یک کلمه کلیدی از امپراطوری است که دشمنان اسلامی آمریکا و اسرائیل را مشخص می کند و خارجی و داخلی در این موضوع تفاوتی ندارد. فلسطینی بودن و ایستادگی در همبستگی با فلسطین، به معنی دشمن با تمدنی است که سیاه پوستان را بی ارزش و فلسطینیان را مانع یا جزء حشرات موذی تلقی می کند.
بنابراین ما باید برچسب تروریست را نه برای افرادی نظیر روف استفاده کنیم و نه زمانی که آن ، به خود و متحدانمان مرتبط می شود از آن بترسیم.
"تروریسم" نامی برای افراد و اقداماتی است که مخالف نظم جهانی آمریکایی- اسرائیل هستند. در سالگرد حمله نسل کشی 2014 اسرائیل به نوار غزه، بیاید از نشان دادن جایگاهی که واقعا در آن هستیم نترسیم.