نسل نوین فلسطین پرورده عاشوراست
خبرگزاری قدس (قدسنا)؛ گروه تحلیل و تفسیر
نسل نوین جوانان فلسطین نسلی دیگر است. قواعد بازی را بر هم زده است. قواعد سیاست را نیز. روحیات دیگری دارد. تابع اصول دیگری هم هست. مدعاهای روانشناسی و جامعهشناسی نوین را نیز با پایداری زبانزد خویش خدشهدار کرده است. لابد جوان باید جوانی کند. اما اینها پیران را نیز درس جامعه و سیاست میدهند. لابد عنفوان جوانی دوران غلیان کششهای مادی است. اما اینها بر این مدعای روز، خط بطلان کشیدهاند.
اراده الهی اینها را با آرا و اوراق دانش بشری توجیه نمیتوان کرد و اصلا چه توضیحی دارند وقتی جوانی به همه مادیات و شهوات پشت پا میزند و رویاروی دژخیمان اشغالگر، مشق عشق میکند و به چنگال مرگ خنده میزند. بشوی اوراق اگر همدرس مایی، که علم عشق در دفتر نباشد.
خیزش اینها اکنون 75 روزه شده است: 75 روز مصاف شور و شعور با جانیان کور. 75 روز است اولاد یهودا هر وحشتی آفریدند میدان را خالی نکرده است. 75 روز از دو صد کشته پشته ساختند اما نتوانستند قیامش را به قعود بکشانند. این جوانان اگر بنا بود از میدان به در روند اصلا همان روز اول، به خاطر مادیاتی که از آن متنعم بودند و آرزوهای طلایی که پیش چشم خود داشتند به میدان نمیآمدند.
شاید از چشم مادیاندیشان، در غزه تحت حصر و در کرانه تحت اشغال، بهانهای برای فوران خشم این نوباوگان در دست باشد، اما در بخش غربی قدس چه؟ که دهها سال است زیر چکمه اشغالگران، کوچهها و خیابانهایش رنگ شهوات خورده است. عصر همین دوشنبه یکی از همین جوانها در بخش غربی قدس اشغالی با خودروی مزدای شخصی خویش گروهی از اشغالگران را زیر گرفت. جوان مزداسوار را چه به انتفاضه. اما این چنین است و چنین است که نسل نوین فلسطین، نسلی دیگر مینماید. نه اسیر ترس است نه اسیر آرزو.
این شهادتطلب بخش غربی قدس که اکنون نامش را فرشتگان الهی در فهرست شهدای راه حق ثبت کردهاند قطعا با اوراق شناسایی صهیونیستی میگشت. پدرش نیز. شاید هم پدربزرگش نیز. پیران او از اصل خود دور مانده و دیرزمانی به یوغ اشغال تن داده بودند. اما او گویی روزگار وصل خویش را باز میجست. سلام خدا بر او. بیشک از کودکی در گوشش این اقامه سیاسی را خوانده بودند که فلسطین از بحر تا نهر است نه حتی یک وجب کم و اکنون میخواست ذلت تاریخی پدر را جبران کند. ذلت تاریخی پدربزرگ را نیز.
اما این همه ماجرا نیست. انتفاضه سوم انتفاضهای فراتر از وطن است. انتفاضهای فراتر از حبالوطن. آن هم از ایمان است. آری. اما ایمان اینها بسی برتر است. اگر این انتفاضه فقط انتفاضه وطن بود این همه دوام نمیآورد. در انتفاضه اول و دوم، حب وطن، بسی در کار بود و درنهایت چند هفتهای پایدار ماند. اما این انتفاضه، خروشی بر سر مقدسات است و لذا هر روز اوج میگیرد و رونقی تازه مییابد.
انتفاضه سوم انفجار خشم پاک نسل جوان فلسطین بر سر هتک مسجد معراج پیامبر اعظم خداست. وقتی اشغالگران در ماه ژوئن میلادی در دل مسجدالقصی، این سجدهگاه انبیا و اولیا، آتش شرارت افروختند نسل نوین فلسطین به پا خاست. اگر قبور مقدس انبیا و اوصیا را در سرزمین سینا تخریب نمیکردند و مسجدالاقصی را به یوغ اشغال آلوده نمیساختند جوان فلسطینی با همه جوانی و آرزومندیش کی به میدان میآمد؟ این قوم با همه هوش تاریخی خود در توهین به قبله اول اسلام اشتباهی محرز کرد، همان طور که بزرگانشان در عهد اول اسلام در استهزای قبله اول پیامبر اعظم خدا اشتباهی محرز کردند.
در این مصاف سوم خشمی الهی قاعده بازی را تعیین میکند. خشمی الهی بر سر مقدسات اسلامی. خیلی از این جوانهای مبارز شاید چندان هم به ظاهر متشرع نباشند. اما راه را یافتهاند. آن دختر شهادتطلب فلسطینی حجاب درستی هم ندارد اما دلش با انتفاضه است. اینجاست که مفهوم سیاسی ولایت روشن میشود «دل باختن به اردوگاه مبارزه با ظلم جهانی». به کارزار عاشورا نیز هم زهیر بن قین عثمانی پیوست، هم وهب بن عبدالله نصرانی. فلسطین امروز حومهای از کربلاست. نسل نوین جوان فلسطینی نیز پرورده عاشوراست.
اکنون آتش این خشم، خاموشی ندارد. چون مادی نیست و به همین دلیل با قواعد مادی نیز سر سازگاری ندارد. فهم مادی هم به آن راه ندارد. خروشی از درون است و از مبدئی غیرمادی هدایت میشود. رهبری این خروش نیز کششی غیرمادی است. کششی برخاسته از احساس دِین به مقدسات اسلامی. آن مادر فلسطینی با رفتن نوجوان همسایه احساس تکلیف دوچندان میکند که مبادا مدیون خدا و پیامبرش باشد. او نیز نوجوانش را راهی میکند تا ادای دین کند. مادران فلسطین اکنون نسخه مادر مکرم عمرو بن جُناده انصاری را در کارزار عاشورا پیاده می کنند.
عمرو بن جناده از شهدای نوجوان کربلا بود و داغ شهادت پدر را در این کارزار دیده بود. ناگاه عزم میدان کرد. اما سالار شهیدان فرمود «پدر او کشته شده است شاید مادرش راضی نباشد که به میدان رود.» این نوجوان رشید پاسخ گفت «مادرم خود گفته است به میدان بروم و خود لباس جنگ بر من پوشانده است». پسر جناده به میدان رفت و شهید شد. سر از پیکرش جدا کردند و سوی مادرش انداختند. سر را برداشت، خون از آن برگرفت و گفت «چه نیکو جهادی کردی ای پسرم، ای شادی قلبم، ای نور چشمم». سپس سر را سوی اردوگاه دشمن پرتاب کرد. «چیزی را که در راه خدا بدهیم پس نمیگیریم.»
اشغالگران صهیونیست هرچه هم باهوش باشند از فهم این حقیقت ناتوانند که مادر فلسطینی اگر پیکر جوانش برنگردد بیشتر احساس میکند که قربانیاش در درگاه خدا پذیرفته شده است. اشغالگران خیال خام دارند اگر بخواهند با بازداشت پیکر مطهر شهدای انتفاضه، این ملت بهپاخاسته را مجازات کنند.
این جوشش، خدایی است. نسخهای از عاشوراست.
نویسنده: علی حاجمحمدی
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس