عبدالستار قاسم مطرح کرد؛
اعراب چه زمانی شکست خوردند؟/ پیامدهای عادیسازی روابط رژیمهای عربی با صهیونیستها

یک تحلیلگر مطرح فلسطینی نوشت : درست است که رژیمهای عربی در گذشته پولهایی را در اختیار فلسطینیها قرار دادند ولی طرح این سئوال مشروع است: چه کسی بیشترین بهره را از پولهای عربی برده است؟ قدس یا عشرتکدههای شبانه در اروپا؟
به گزارش خبرگزاری قدس(قدسنا)، با مطالعه رسانههای مختلف طی روزهای اخیر در جریان فعالیتهای عادیسازی روابط میان رژیمهای عربی و رژیم صهیونیستی و دیدارهای اندیشمندان و نویسندگان عرب از مناطق اشغالی قرار گرفتیم. این رسانهها همچنین اخبار مربوط به فعالیتهای صهیونیستها در کشورهای عربی را در اختیار ما قرار میدهند، به ویژه در چارچوب کنفرانسهایی که در این کشورها برگزار میشود و کارشناسان صهیونیست و مقامات امنیتی و همچنین شخصیتهای رسانهای صهیونیستی به این کنفرانسها دعوت میشوند.
این رسانهها همچنین به ارزیابی آسیب و زیانی که ممکن است در نتیجه این فعالیتها به مسئله فلسطین وارد شود میپردازند، نکته قابل ملاحظه ریختن اشک تمساح درباره مسئله فلسطین و دامن زدن به احساسات حزن و اندوه و درد نسبت به ملت فلسطین از سوی این رسانههاست ولی غالبا این رسانهها به نقش آگاهبخشی ضروری برای روشن نگه داشتن شراره مخالفت افکارعمومی عربی با صهیونیستها نمیپردازند.
همین رسانهها به چاپلوسی رژیمهای عربی سازشکار میپردازند و از نویسندگان و اندیشمندان ومسئولان سابق و فعلی عربی که رویکرد عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی را دنبال میکنند، استقبال میکنند. قطعا برخی از این رسانهها خواهان خشمگین کردن رژیم صهیونیستی و آمریکا به طمع غنایمی که ممکن است در روزی از روزها به آنها برسد،نیستند. جلب رضایت رژیم صهیونیستی و آمریکا دستاورد اقتصادی و خوبی برای این طرفها قلمداد میشود حتی اگر امروز محقق نشود ولی در آینده برایشان دستاورد خوبی است.
گرایشهای عادیسازی
در صورتی که رژیمهای عربی به عادیسازی روابط روی بیاورند یا از این کار خودداری کنند، چه اتفاقی ممکن است برای مسئله فلسطین رخ دهد؟ اگر مواضع رسمی عربی را در گذر زمان مورد بررسی قرار دهیم نمیتوانیم این مسئله را انکار کنیم که این رژیمها کمکهای مالی به فلسطینیها ارائه کردند و در محافل بین المللی و کنفرانسها در کنار مسئله فلسطین قرار گرفتند. ملت فلسطین که تحت اشغالگری قرار دارد به کمکهای مالی دست یافت تا حد کمی به آنها برای زندگی کمک کرد همچنین برخی کشورهای عربی به آژانس کار و امداد آوارگان فلسطینی کمک مالی کردند. برخی کشورهای عربی همچون مصر، سوریه، الجزایر و لیبی به حمایت نظامی و امنیتی از گروههای فلسطینی در جنگ با رژیم صهیونیستی پرداختند اما کمکهای نظامی بسیار محدود و در حدی بود که سبب انتقامجویی رژیم صهیونیستی نشود.
از سوی دیگر، برخی کشورهای عربی وارد جنگهایی با رژیم صهیونیستی شدند که برنامهریزی شده و هدفمند نبود و بیشتر پهلوان بازی و چیزی شبیه تجارت با مسئله فلسطین بود برخی ارتشهای مبتدی عرب در سال ۱۹۴۸ به دولت صهیونیست حمله کردند اما شکست خوردند نه به سبب فلسطینیها بلکه به این خاطر که ارتشهای عربی از نظر سازماندهی و آموزشی و تسلیحاتی آمادگی چنین جنگی را نداشتند.
فاروق پادشاه وقت مصر در آن زمان،ارتش کشورش را به سلاحهای غیر قابل استفاده مجهز کرد و نوری السعید نخست وزیر وقت عراق فرماندهان میدانی ارتش عراق را تغییر داد و فرماندهان نظامیای را منصوب کرد و به آنها توصیه کرد به اطراف کرانه باختری عقبنشینی کنند و عبدالله اول پادشاه وقت اردن هم به ارتش خود دستور داد از شهرهای« اللد ،الرملة والقدس» عقبنشینی کنند. ما مردم فلسطین از هیچ کس درخواست نکردیم که به نیابت از ما بجنگند.
بر عکس اعراب، فلسطینیها ارتش جهاد مقدس را شکل دادند و از رژیمهای خواستند سلاح در اختیارشان قرار دهند ولی این رژیمها سلاحهای کافی برای یک جنگ واقعی در اختیار آنها قرار ندادند،فراتر از اینها،فلسطینیها در سرتاسر فلسطینی حکومت تشکیل داده و اعلام استقلال کردند ولی مصر این حکومت را ساقط کرد و الحاج امین الحسینی را که رهبری فلسطینیها در آن زمان را برعهده داشت،دستگیر کرد.
عبدالستار قاسم در ادامه این تحلیل که در پایگاه خبری البوابه التونسیه منتشر شده است آورده است : همه این مسائل در فضاهای عادیسازی روابط عربی با صهیونیستها رخ داد. روابطی میان ملک عبدالله اول و صهیونیستها از جمله گولدا مائیر برقرار بود که پس از مدتی نخست وزیر اسرائیل شد. همچنین این روابط میان صهیونیستها و نخست وزیر وقت عراق یعنی نوری السعید و فاروق پادشاه مصر برقرار بود.
برقراری روابط میان صهیونیستها و رژیمهای عربی به این دلیل منطقی بود که منشا هر دو طرف یکی بود و آن استعماری است که این رژیمهای عربی را ایجاد کرده و همچنان به آنها دستور میدهد و آنها هم از آن تبعیت میکنند.
استعمار است که وطن ملی برای یهودیان ایجاد کرد به همین سبب نوکر هرگز نسبت به اربابش دست به تمرد نمیزند چرا که میترسد امتیازها و مزایای حکومت را از دست بدهد.
ملت فلسطین هیچ ارتباطی با جنگ سال ۱۹۶۷ میلادی ندارند و از رژیمهای عربی هم نخواستند برای جنگ و درگیری آماده شوند بلکه این رژیمهای عربی بودند که سال ۱۹۶۷ را انتخاب کردند تا پیروزی مجانی و بدون زحمت را در مقابل ریخته شدن خون اعراب تقدیم رژیم صهیونیستی کنند و ملت فلسطین و همراه آنها ملت سوریه همچنان از فجایع و پیامدهای آن شکست زشت و مفتضحانه رنج میبرند.
رژیمهای عربی در آن برهه از زمان،رژیم صهیونیستی را به رسمیت نشناختند و روابط خود را با آن عادی نکردند به جز اردن که همواره روابط حسنه خود را با صهیونیستها حفظ کرده است.
رژیمهای عربی خود و مردم فلسطین را در ورطه و تنگنا قرار دادند به همین سبب ما ملتی آواره شدیم و تحت اشغالگری به دنیا آمدیم و همچنان هم تحت اشغالگری قرار داریم و نسلهای ما هم تبعات و پیامدهای رفتارهای نادرست عربی را تحمل میکنند.
جنگ سال ۱۹۷۳ هم به خاطر ملت فلسطین یا به خاطر آزادی فلسطین نبود بلکه به خاطر برطرف کردن و برچیدن پیامدهای تجاوز ۱۹۶۷ بود که در این جنگ هم آثار و پیامدهای جنگ قبلی و اشغالگری برچیده نشد برعکس، رژیمهای عربی اراضی بیشتری را تقدیم رژیم صهیونیستی کردند و مذاکره با صهیونیستها بهای خروج از اراضی و سپس اشغال آن در جنگ ۱۹۷۳ بود.
به سبب عادی سازی و علاقه و شیفتگی نسبت به صهیونیستها یکی از شاهان عرب به رژیم صهیونیستی اطلاع داد که مصر و سوریه علیه این رژیم وارد جنگ خواهند شد بدون اینکه زمان این حمله را به آنها اطلاع دهد چرا که از زمان این حمله آگاه نبود.
رژیمهای عربی از اوایل دهه هفتاد به توافقنامههای دفاع مشترک و همبستگی عربی و نیز همکاری مشترک عربی و حتی به قواعد و اصول تحریم رژیم صهیونیستی و شرکتهایی که با آن همکاری میکنند، پایبند نبودند و حتی شخصیتهای اردنی نزدیک به دربار پادشاهی کالاهایی را از رژیم صهیونیستی وارد میکردند.
در ادامه این تحلیل آمده است : برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج(فارس) هم اجازه ورود کالاهای رژیم صهیونیستی را به خاک خود در حالی میدهند که قبلا اطلاع داشتند که این کالاها در اصل اسرائیلی و به نام شرکتهای غربی صادر میشود حتی محصولات کشاورزی رژیم صهیونیستی در مقابل دیدگان حکام عرب وارد بازارهای کشورهای عربی میشود. روابط تجاری و گاهی همکاری سیاسی و امنیتی میان این رژیمها برقرار است و مسئله فلسطین هم به حال خود رها شده و حتی ستاره درخشان آن به تدریح کم نورتر میشود.
تماسهای سری عربی با رژیم صهیونیستی در آغاز تنها دلیل تضعیف و به حاشیه رانده شدن مسئله فلسطین نبود، چرا که سازمان آزادیبخش فلسطین با گشودن خط تماس با سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و به صورت پنهانی با صهیونیستها در این وخامت و تضعیف شریک بود.
معروف است که فلسطینیها تحت چتر سازمان آزادیبخش فلسطین راههای مذاکره با رژیم صهیونیستی را از ابتدای دهه هفتاد باز میکردند به طوری که نه فضاهای عادیسازی روابط ،مسئله فلسطین را حل کرد و نه فضاهای نبود عادیسازی!
اسلو عادیسازی را فعال کرد
عبدالستار قاسم در ادامه این مقاله که پایگاه اینترنتی شبکه الجزیره آن را متشر کرده است : عادیسازی با صهیونیستها پس از امضای توافق اسلو میان صهیونیستها و سازمان آزادیبخش فلسطین فعال شد. فلسطینیها باب وسیعی را در مقابل رژیمهای عربی برای تجاوز از خطوط قرمز ملی و دینی و تحت پوششی که سازمان آزادیبخش فراهم کرد،باز کردند.فلسطینیها کاملا در مسئله عادیسازی روابط با صهیونیستها غرق شدند و حتی در زمینه امنیتی طوری با صهیونیستها هماهنگی اتخاذ کردند که امنیت مردم فلسطین را به نفع امنیت صهیونیستها به خطر انداخت.
توپ تمرد و سرکشی نسبت به مسائل ممنوع و خطوط قرمز پرتاب شد و صهیونیستها شروع به رقص و شادی و پایکوبی در صحنههای عربی کردند و به خرید اراضی به ویژه در اردن دست زدند که خطر بزرگی برای اردن و فلسطین و به طور کلی جهان عرب قلمداد میشود ولی این تحرکات عربی در حالی است که صهیونیستها در جنگهایی که علیه مقاومت عربی در فلسطین و لبنان به راه انداختند،شکست خوردند.
صهیونیستها در جنوب لبنان شکست خوردند و مجبور شدند در مقابل ضربات مقاومت در سال ۲۰۰۰ میلادی فرار کنند، آنها در جنگ سال ۲۰۰۶ در جنوب لبنان شکست خوردند و در ادامه در سه جنگ پیاپی علیه نوار غزه متحمل شکست شدند. صهیونیستها با وجودی شکست خوردند که قطار عادیسازی روابط عربی به مرحله همکاری امنیتی آنها با برخی رژیمهای عربی با هدف از بین بردن حزبالله،جنبش مقاومت اسلامی فلسطین(حماس)، جنبش جهاد اسلامی فلسطین و گروههای مقاومت دیگر رسیده است.
اعراب زمانی شکست خوردند که روند عادیسازی روابط با آهنگ کندی حرکت میکرد و رژیم صهیونیستی زمانی شکست خورد که روند عادیسازی روابط با آهنگ تند و پرشتاب حرکت میکرد. احتمال دارد که شکستهای رژیم صهیونیستی در صورتی که رژیمهای عربی روابط خود را با این رژیم تعمیق و گسترش دهند،چنین شکستهایی برای رژیم صهیونیستی عمیقتر و گستردهتر شود به این معنا که عادیسازی روابط از نظر نظامی و امنیتی هیچ سود و نفعی برای رژیم صهیونیستی ندارد اما قطعا از نظر مالی و اقتصادی سودها زیادی برای این رژیم به دنبال دارد.
درست است که رژیمهای عربی پولهایی را در اختیار فلسطینیها قرار دادند ولی طرح این سئوال مشروع است: چه کسی بیشترین بهره را از پولهای عربی برده است؟ قدس یا عشرتکدههای شبانه در اروپا؟ دوست دارم شهروند عادی عربی که خیلی در مسائل سیاسی صاحبنظر نیست به آن پاسخ دهد.
انتهای پیام/ر.م/22