به مناسبت سالگرد حمله رژیم صهیونیستی به غزه؛
عمق امنیتی دشمن در برابر بنیان مرصوص نابود شد /جنگی که ۴ میلیارد دلار هزینه به اسرائیل تحمیل کرد

هفدهم تیرماه در حالی برابر با چهارمین سالگرد حمله رژیم صهیونیستی به غزه است که در جریان آن نیروهای مقاومت به ویژه گردانهای قدس در عملیاتی بی مانند و بیسابقه دشمن را شوکه کردند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری قدس (قدسنا) به نقل از «فلسطین الیوم»، غزه در هشتم ژوئیه سال 2014 (17 تیر 1393) برای سومین بار در کمتر از هشت سال هدف حملات نظامی رژیم صهیونیستی قرار گرفت؛ حملاتی که هر نشان زندگی در این محدوده جغرافیایی کوچک را زیر آتش گرفت، اما مقاومت فلسطین توانست با شجاعت تمام دشمنی را که بزرگترین زرادخانه نظامی در منطقه را در اختیار دارد به باتلاق شکست بکشاند و طعم ناکامی را به آن بچشاند.
نبرد "البنیان المرصوص" «بنیان استوار» 51 روز طول کشید و در جریان آن 2 هزار و 147 نفر از اهالی غزه از جمله 530 کودک و 302 زن به شهادت رسیدند.
در آن حمله 23 نفر از نیروهای کادر پزشکی، 16 خبرنگار و 11 نفر از کارمندان آژانس امدادرسانی به آوارگان فلسطینی «آنروا» نیز جان باختند و تعداد مجروحان نیز بیش از ده هزار نفر اعلام شد.
«رائد العطار»، «محمد ابو شماله» و «محمد برهوم» از فرماندهان گردانهای القسام از جمله شهدای نبرد بنیان استوار هستند.
مقاومت فلسطین طعم درد ورنج را به دشمن چشاند.
گردانهای قدس شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی با استفاده از تمام تشکیلات نظامی خود در کنار سایر گروههای مقاومت فلسطین در جریان نبرد "بنیان استوار" تابلوی تمام قد از رشادت و قهرمانی را به تصویر کشیدند.
مقاومت فلسطین در پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی عملیات متعدد و منحصر به فردی را به اجرا در آورد از جمله اینکه گردانهای قدس شهرکهای صهیونیستنشین در عمق تلآویو و نیروگاه دیمونا و ناحال تسوراک و نیز فرودگاه "بن گوریون" را برای نخستین بار هدف حمله قرار دادند.
علاوه بر این نیروهای مقاومت فلسطین توانستند نیروی هوایی و تا حدودی نیروی دریایی رژیم اسرائیل را در معرض تهدید قرار داده و برای نخستین بار با زیرکی جنگ روانی را علیه ارتش اشغالگر و شهرکنشینان آن به اجرا در آوردند، به گونهای که دشمن و دنیا از این عملیات غافلگیر شدند.
نیروهای مقاومت توانستند با رخنه به تلفنهای همراه سربازان صهیونیستی پیامکهای تهدید آمیز را با این مضمون برای آنان ارسال کنند که چنانچه به فکر حمله زمینی به غزه برآیند، در معرض تهدید قرار خواهند داشت.
همچنین مقاومت فلسطین توانست با ثبات قدم در برابر اشغالگران قد علم کرده و روند نبرد را به گونه ای مدیریت کند که باعث سردرگمی دشمن شود تا جایی که عامل غافلگیری به عنصر اصلی در تضعیف روحیه جبهه داخلی دشمن تبدیل شد.
گردانهای قدس در آن زمان اعلام کرد که در جریان نبرد بنیان استوار، با 3 هزار و 249 موشک و خمپاره از جمله موشکهای براق 100 و 70 و موشک فجر و گراد مواضع اشغالگران را هدف قرار داد .
در سطح مقابله با عملیات زمینی نیز مرزهای شمالی و شرقی غزه صحنه حملات گردان های قدس به جنگ افزارهای متجاوزان بود و 135 نفر از زبده ترین رزمندگان و فرماندهان گردان های قدس در مقابله با دشمن صهیونیستی به فیض شهادت نائل آمدند.
رمضان شلح دبیر کل جنبش جهاد اسلامی در این باره گفت : ما در تاریخ درگیری با دشمن صهیونیستی وارد نبرد بی سابقهای شدهایم و مقاومت دوست و دشمن را شگفت زده کرده است.
نکته قابل توجه اینکه این جنگ برای ارتش رژیم اشغالگر بین سه تا چهار میلیارد دلار هزینه داشت که دو و نیم میلیارد دلار آن مربوط به از دست دادن تجهیزات نظامی و سلاح و مهمات بود و علاوه بر این بیش از 450 میلیون دلار به شهرکنشینان خسارت وارد شد.
همچنین حسین رویوران کارشناس ارشد روابط بین الملل در این رابطه می نویسد: رژیم صهیونیستی طی 6 سال برای سومین بار در روز هشتم جولای 2014، نوار محاصره شده غزه را مورد تهاجم سنگین نظامی قرار داد به این امید که این بار، با بهره گیری از شرایط وتحولات سیاسی جدید منطقه ، مقاومت را به زانو در آورد ولی علیرغم گذشت پنجاه روز از جنگ یک بار دیگر دچار اشتباهات محاسباتی شده وسومین شکست پی در پی را در کارنامه خود به ثبت رساند و در مقابل جامعه مقاوم غزه با پایداری ومقاومت بی نظیر وصبر وثبات پیروزی بزرگ و ارزشمندی را به ارمغان آوردند .
با آغاز موج بیداری اسلامی ، رژیم عربستان سعودی با همکاری امارات و اردن وکویت جبهه جدیدی بر ضد جریان اخوان المسلمین در سطح منطقه تشکیل دادند واین تلاشها در مصر با کودتای نظامی به فرماندهی ژنرال عبد الفتاح السیسی موفق به سرنگونی دولت منتخب مردم وبازگشت نظامیان به قدرت گردید. در روز پس از کودتا عربستان سعودی وامارات وکویت دوازده میلیارد دلار به کودتاگران کمک کردند . رژیم صهیونیستی با مشاهده این تحولات تصور کرد که زمان مناسب برای حمله به غزه وریشه کن کردن مقاومت تحت عنوان سرکوب حماس فراهم شده که به عنوان بخشی از اخوان به شمار می آید .این رژیم تصور می کرد که اگر در این شرایط دست به چنین اقدامی بزند از حمایت منطقه ای برخوردار خواهد بود بویژه از سوی محور عربستان.
در این فرایند مصر کاملا از حمله نظامی رژیم صهیونیستی حمایت کرد و در جریان گفتگوهای آتش بس که در قاهره جریان داشت تلاش می کرد مقاومت بدون گرفتن هر گونه امتیاز آتش بس موافقت کند. عربستان سعودی نیز در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی کاملا سکوت کرده بود تا اینکه نتانیاهو به صورت ضمنی به حمایت دولت های عربی از اسرائیل اشاره کرد و این رابطه پنهان را گنج استراتژیک شمارد. آنگاه عربستان در روز 26 جنگ از ترس واکنش های احتمالی مردم خود بیانیه داد که از مردم غزه حمایت می کند بدون اینکه جنایات گسترده رژیم صهیونیستی هیچ گونه اشاره ای داشته باشد.
پیروزی مقاومت نتیجه طبیعی تلاش آنها در مدیریت جنگ و ایتکار و نوآوری در شیوه عملیات جنگی آنهاست.
رون ملشتاین کارشناس نظامی جنگی رژیم صهیونیستی می گویند حماس پیروز اصلی این جنگ است ، چرا که اسرائیل در مدیریت خرد مندانه صحنه ی جنگ دچار ایستایی شده ، در حالی که مقاومت مدل جنگ نا متقارن را تکامل بخشیده است . رژیم صهیونیستی در جنگ سوم غزه همانند سه جنگ قبلی در لبنان و غزه، به خانه های مردم، مساجد، مدارس و بیمارستان ها حمله کرده و مردم غیر نظامی را هدف آتش خود قرار می داد ودر این راهبرد هیچ گونه تغییری جز تشدید حجم آتش در این جنگ صورت نگرفت . در حالی که مقاومت فلسطین در غزه از حالت دفاع به حالت هجوم تغییر وضعیت داده و با ایجاد ده ها تونل به سمت داخل سر زمین های اشغالی در چارچوب عملیات زمینی به آنجا نفوذ کرده و عملیات سنگینی بر ضد دشمن انجام داده است. همچنین مقاومت در این جنگ به چند عملیات دریایی نیز دست زد وبرد موشکهای خود را نسبت به جنگ های قبلی چند برابر ساخت.
این ابتکارات مقاومت برای اولین بار پدیده جنگ زدگان را در جامعه صهیونیستی پدید آورد . در همه شهر های بزرگ و کوچک اسرائیل پناهگاه در دسترس افراد قرار دارد و در همه جنگ های گذشته مردم با وجود پناهگاه ها نیازی به جابجایی نداشتند ولی در جنگ اخیر غزه چریکهای مقاومت پس از چند عملیات نفوذ و حمله به شهرک های صهیونیستی نزدیک به غزه ، ترس و وحشت در دل صهیونیستها پدید آورد و در نتیجه رژیم صهیونیستی ناچار گردید بیش از سیصد هزار صهیونیست مقیم در نوار ده کیلو متری اطراف غزه را تخلیه کند وآنها را در جای دیگر اسکان دهد .
همچنین زمانی که رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت حمله زمینی را بر ضد نوار غزه آغاز کند ، مجاهدان فلسطینی از طریق تونل ها به مرکز ستاد و فرماندهی واحد های مهاجم دسترسی پیدا کرده و آنها را مورد حمله قرار داد. در این عملیات مقر فرماندهی تیپ ویژه گولانی مورد حمله قرار گرفت و فرمانده آن ژنرال غسان به همراه پانزده نفر دیگر به قتل رسیدند . و زمانیکه تیپ ایگوز نیز ازجای دیگری قصد حمله داشت علیرغم همه احتیاطها ، دچار حمله گردید و فرمانده این تیپ نیز مجروح گردید و روانه بیمارستان شد . این حملات چنان ترس و رعبی را در دل نیروهای زمینی رژیم صهیونیستی پدید آورد که این نیروها از هرگونه پیشروی خودداری کرده و در طول پنجاه و یک روز جنگ تنها 200 متر در داخل نوار غزه پیشروی داشتند.
موفقیت مقاومت در این درگیری ، ادامه جنگ وپایان آن را به کابوسی برای این رژیم در آورد . اگر جنگ ادامه یابد ، این رژیم برای جنگ فرسایشی امادگی ندارد وارتش آن تنها برای جنگ های برق اسا وسریع تربیت شده است . واگر جنگ پایان یابد باید پاسخگو باشد . بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که اتش بس ، پایان بحران امنیتی در طرف فلسطینی است وجامعه غزه پس از آن باید با کمک جهان اسلام وآزدگان جهان به بازسازی والتیام زخم های جامعه خود بپردازد . در حالیکه با اعلام اتش بس در اسراییل بحران های متعدد اقتصادی وسیاسی اغاز خواهد شد. تعطیلی چرخه اقتصادی در اسراییل اکثر شرکتهای تولیدی را با بحران مواجه کرد و بدون کمک دولت قادر به پرداخت حقوق کارگران در مدت جنگ نیستند واین اقدام میزان کسری بودجه دولت را افزایش خواهد داد.
در ابعاد سیاسی بسیاری از اعضای کنیست (پارلمان) رژیم صهیونیستی خواهان تشکیل گروه های تحقیق وتفحص برای بررسی عملکرد سازمان های امنیتی ونظامی وحتی سیاسی شدند. این نمایندگان می گویند سازمانهای امنیتی بویژه شن بیت وامان باید پاسخ دهند چگونه مقاومت دهها کیلومتر تونل در غزه حفر کرده بود بدون اینکه این سازمان ها علیرغم بودجه های هنگفت وداشتن صدها جاسوس به آن پی ببرند. همچنین ارتش باید پاسخ دهد با چه جمعبندی آمادگی خود را به مسولان سیاسی برای اغاز جنگ اعلام کرد . اگر از همان شروع حمله شکست را پیش بینی می کرد پس چرا دست به حمله زد واگر شکست را پیش بینی نمی کرد چرا در جنگ شکست خورد ، واساسا چرا ارتش اسراییل تصور دقیقی از توان عملیاتی مقاومت ندارد. این نمایندگان سوال دارند که چرا باید مقاومت در مدت پنجاه روز سبک زندگی دلخواه خود را بر شهروندان صهیونیستی تحمیل کند وفرودگاه بن گوریون ومسافرت ها را تعطیل نماید وپنج میلیون نفر را زیر آتش قرار دهد وآنان را هرگاه که بخواهد روانه پناهگاه سازد .
این شرایط خفت بار از نگاه نمایندکان مجلس اسراییل نتیجه تصمیمات نا بخردانه مسولان سیاسی است که هیچ تصوری از توان حریف نداشتند واگر المرت نخست وزیر سابق به خاطر جنگ 33 روزه سال 2006 بر ضد حزب الله پس از انتشار گزارش وینوگراد ناچار به استعفا شد و از سیاست به طور دایمی کناره گیری کرد ، تصور می رود که نتانیاهو نخست وزیر کنونی رژیم صهیونیستی ، آینده درد ناکتر وتاریکتر در انتظارش خواهد بود. در این جنگ نه تنها اسراییل شکست نظامی را تجربه کرد که پایگاه اجتماعی آن در غرب به شدت آسیب دید. در اکثر کشور های غربی که در طول شش دهه گذشته حامی رژیم صهیونیستی است شاهد تظاهرات گسترده ای بود ودر انگلیس حتی یک وزیر به عنوان اعتراض استعفا داد وکشورهای انگلیس ، فرانسه وامریکا شاهد گسترده ترین تجمع های اعتراضی در یک دهه اخیر بودند که عرصه رژیم های حاکم را در ادامه حمایت از این رژیم کودک کش را با چالش مواجه خواهد کرد.
همچنین محمد زارعی کارشناس مسائل اسرائیل طی مقاله ای نوشت: هر ساله در فصل بهار، رسانهها و مطبوعات صهیونیستی، منطقهای و فرا منطقهای، تابستان پیش رو را زمان حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهههای نبرد در مرزهای شمالی (لبنان) و مرزهای جنوبی (نوار غزه) عنوان میکنند. این مسأله پس از جنگ 51 روزه نیز هر ساله مطرح شده است. اما در سال 2017، این مسأله رنگ و بوی بیشتری به خود گرفته و احتمال جنگ علیه نوار غزه را در تابستان این سال نسبت به سال های گذشته محتملتر کرده است.
مقدمه
حمله نظامی اسراییل علیه مقاومت، یکی از موضوعاتی است که یقینی است و حتماً اجرا خواهد شد اما بُعد «زمان» یا «تاریخ» اجرای آن است که بدان اهمیت بیشتری میدهد. طی سالهای گذشته، تبلیغات و تحلیلات اعلامی- رسانهای، وقوع چنین جنگی در آینده نزدیک -به ویژه تابستان هر سال- را بسیار محتمل عنوان میکردند ولی این مسأله در سالهای 2015 و 2016 محقق نشد. از آغاز سال 2017، اخبار و تحلیلهای جسته و گریختهای مبنی بر احتمال حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهههای نبرد (در شمال یا جنوب) مطرح میشد و این روند ادامه داشت تا اینکه طی یک ماه گذشته، این اخبار و تحلیلها بسیار افزایش یافته است. این روند افزایشی به گونهای است که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران اعم از اسراییلی و عربی، وقوع جنگ جدید اسراییل علیه مقاومت در این تابستان را حتمی و قطعی میدانند. با توجه به این تفاسیر، پاسخ به دو سؤال اصلی، موضوع را کاملاً واضح و آشکار میسازد:
1- احتمال وقوع جنگ علیه کدام جبهه بیشتر است؟
2- عوامل و دلایل وقوع جنگ احتمالی کدامند؟
الف) جنگ در کدام جبهه؟!
بر اساس احتمال جنگ بعدی اسراییل (طی تابستان پیش رو)، این احتمال در سه جبهه قابل بحث و بررسی است:
1- جبهه جولان (سوریه): دارای احتمال بسیار کمی است، زیرا اسراییل خود را از درگیری مستقیم و مستمر نظامی در صحنه سوریه تاکنون دور نگه داشته است. از سوی دیگر، برآورد سرویسهای اطلاعاتی و اظهارات مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی این رژیم نیز، ورود گسترده نظامی به سوریه را مجاز نمیدانند. اسراییل تلاش میکند در این جبهه، بر عملیاتهای مقطعی علیه محور مقاومت در منطقه مرزی جولان و یا عمق خاک سوریه آن هم به صورت جسته و گریخته و بر اساس تهدیدات محتمل تمرکز کند. در همین راستا، جلسه کابینه امنیتی اسراییل در تاریخ 23 فروردین 1396 نیز که با محوریت بحران سوریه بود، بر همین استراتژی تأکید دارد. طبق این استراتژی، دستگاههای امنیتی اسراییل معتقدند که این رژیم برنامهای برای ورود به جنگ در سوریه ندارد و باید واکنشهایش مقطعی باشد.
2- جبهه شمالی (لبنان): احتمال وقوع جنگ علیه این جبهه کم است اما نسبت به جبهه جولان بیشتر است. کم بودن احتمال جنگ در این جبهه، طبق برآورد سرویسهای اطلاعاتی و ارتش اسراییل و همچنین اظهارات مقامات این رژیم است. درست است که مقامات صهیونیستی مستمراً حزب الله لبنان را جزو تهدیدات شماره یک خود عنوان میکنند اما آنچه که از تحولات به ویژه تحولات منطقهای بر میآید، در حال حاضر اقدام نظامی علیه این جبهه اولویت ندارد. در همین راستا، «درور شالوم» مسئول بخش بررسیها در شاخه اطلاعاتی ارتش اسراییل "أمان" در اردیبهشت ماه 1396 اعلام کرد: «مهمترین عاملی که اسراییل را در مورد حزب الله لبنان مطمئن و آرام میکند، این است که حزب الله به دلیل حضورش در سوریه، از هر گونه مقابله جدید با اسراییل دوری میکند.»
3- جبهه جنوبی (نوار غزه): احتمال اقدام نظامی اسراییل علیه نوار غزه نسبت به دو جبهه دیگر بیشتر به نظر میرسد، زیرا اولاً جبهه ضعیفتری از نظر بازدارندگی و قدرت نظامی- دفاعی به شمار میرود و ثانیاً تحولات و شرایطی که علیه مقاومت فلسطین و منطقه نوار غزه طی سه ماه گذشته در جریان است، این احتمال را بیشتر میکند. بر همین اساس، عوامل و دلایل وقوع جنگ احتمالی در این جبهه به صورت مجزا بررسی خواهد شد.
ب) احتمال قریب الوقوع جنگ علیه نوار غزه؛ عوامل و دلایل
اگر رسانهها، مطبوعات و اندیشکدههای اسراییلی، منطقهای (به ویژه عربها) و همچنین فرامنطقهای (به ویژه لابیهای یهودی و اندیشکدههای داخل آمریکا) طی یک ماه گذشته به صورت دقیق و مستمر مورد بررسی قرار گیرد، کاملاً احتمال جنگ علیه نوار غزه مشخص میشود. علاوه بر این، تحولات داخلی فلسطین و تحولات منطقهای طی سه ماه گذشته، به گونهای بوده است که همه آنها را میتوان به نوعی در راستای وقوع جنگ علیه مقاومت این منطقه تحلیل کرد. بر این اساس، نمادهای بارز و برجسته در راستای احتمال جنگ علیه نوار غزه (طی سه ماهه فصل بهار) با عنوان عوامل و دلایل بدین شرح می باشند:
1- آموزشها و مانورهای متعدد ارتش اسراییل: برخی از این مانورها عبارتند از:
- مانور در منطقه الجلیل أعلی به مدت چند روز در نیمه می 2017
- مانور هوایی «جونیفر فالکون» در جنوب فلسطین اشغالی بین اسراییل و آمریکا به مدت دو روز در می 2017
- آموزشهای پیشرفته نظامی در صحرای نقب در ژوئن 2017
- آموزش و اجرای مانور طبق برنامه موسوم به «آویو» در تپههای جولان در می 2017
2- اقدامات سلبی تشکیلات خودگردان علیه حماس و منطقه نوار غزه به عنوان زمینهسازی برای حمله با هدف تحت فشار قرار دادن حماس جهت ارائه امتیاز: برخی از این اقدامات عبارتند از:
- قطع برق نوار غزه: این قطعی به درخواست ابومازن و تشکیلات خودگردان از اسراییل صورت پذیرفته است. کابینه امنیتی اسراییل نیز این مسأله را لبیک گفته و کاملاً همراهی میکند.
- تحمیل اوضاع بسیار بد بهداشتی- پزشکی به نوار غزه: تشکیلات خودگردان معتقد است حماس تا زمانی که «کمیته اداری» را که در نوار غزه تشکیل داده منحل نکند، بودجه پزشکی- بهداشتی ارائه نخواهد شد. همین مسأله باعث شده تا بیمارستانهای غزه نیز با مشکلات عدیدهای همچون کمبود دارو مواجه باشند.
- بر هم زدن فضای جامعه نوار غزه با هدف انتقاد شدید مردم این منطقه از حماس: این اقدام با توقف حقوق 227 اسیر فلسطینی در نوار غزه و کاهش حقوق کارمندان این منطقه و حتی قطع برخی حقوقها و بازنشستگی زودتر از موعد در حال اجراست.
- طرح (احتمالی) ابومازن مبنی بر اعلام نوار غزه به عنوان «منطقه متمرد»: این طرح که به قول اسراییلیها «سلاح روز مبادا» است و به عنوان تیز خلاص محسوب میشود، پیامدهای بسیار منفی متعددی علیه این منطقه و حماس دارد، از جمله:
· حماس یک سازمان غیرقانونی معرفی میشود.
· علیه رهبران و فعالان سازمان حکم بازداشت صادر میشود.
· اموال و مؤسساتش متوقف و بلوکه میشوند.
· میتواند از سازمان ملل متحد، اتحادیه عرب و دیگر سازمانهای بینالمللی برای توقف کمکهای بینالمللی به نوار غزه درخواست کند.
· میتواند مجلس قانونگذاری را از طریق دادگاه عالی فلسطین غیرقانونی اعلام کرده و حق مصونیت همه اعضای این مجلس را لغو کند.
· انفصال کامل نوار غزه از کرانه باختری از تمامی جهات (جغرافیایی، سیاسی، اداری، اقتصادی و...)
3- پیروزی جریان اصولگرا در انتخابات اخیر جنبش حماس و روی کار آمدن افراد نظامی و امنیتی: این جریان و افراد، تهدیدات خطرناکتر و مهمتری نسبت به نفرات قبلی حماس برای اسراییل هستند.
4- سیاست «چمن زنی» اسراییل علیه مقاومت فلسطین: این سیاست در راستای پیگیری استراتژی «تضعیف» علیه حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی به کار گرفته میشود. اسراییل هر از گاهی برای تخلیه زاغه مهمات مقاومت، برآورد تواناییهای آفندی و پدافندی مقاومت و مشغول کردن آن تا مدت مدیدی به امور داخلی نوار غزه همچون بازسازی مناطق جنگزده، عملیاتهای نظامی را با هدف تضعیف مقاومت فلسطین اجرا میکند. با توجه به افزایش تواناییهای نظامی مقاومت نوار غزه که میتوانند چالشی برای اسراییل باشند، اکنون زمان اجرای چنین سیاستی است.
5- محاصره شدید نوار غزه از سوی اسراییل: این محاصره تا جایی پیش رفته است که طبق آخرین آمار، نسبت بیکاری در نوار غزه حدود 45% و نسبت فقر حدود 60% است. چنین اوضاعی نوار غزه را به عنوان «بشکه بارود» برای شعلهور کردن انفجاری مهیب تبدیل کرده است.
6- برآورد نهادهای امنیتی و نظامی و همچنین تهدیدات مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی اسراییل نسبت به مقاومت فلسطین: کانال دو اسراییل و روزنامه یدیعوت آحرونوت اعلام کردهاند که فرماندهان ارتش و سرویس اطلاعات داخلی «شاباک»، نسبت به وقوع جنگ در نوار غزه در این تابستان به تمامی نهادها و سازمانها هشدار دادهاند.
7- نیت اصلی نتانیاهو برای ورود به جنگ با هدف بهبود چهرهاش در جامعه اسراییل به دلیل اتهامات فساد مالی که اخیراً به وی وارد شده است: فسادهای مالی اعلام شده در اسراییل که متوجه نتانیاهو و خانوادهاش است، بر کاهش محبوبیت نتانیاهو نیز کمی تأثیرگذار بوده است. لذا نتانیاهو از طریق یک جنگ دیگر میتواند خود را مجدداً به عنوان یک «برند امنیتی» یا حامی امنیت اسراییل، برای جامعه صهیونیستی تعریف کند.
8- بحران ایجاد شده میان قطر و کشورهای عربی: این بحران از سه جهت بر این جنگ و شروع آن تأثیرگذار است:
- اخراج رهبران حماس (و یا تعدادی از آنها) از قطر
- کاهش حمایتهای مالی و معنوی قطر از حماس
- از دست دادن یک کانال ارتباطی مهم با اسراییل برای حماس (یعنی قطر)
9- تروریست خواندن حماس از سوی دونالد ترامپ در نشست ریاض و مهمتر از آن تأئید و یا سکوت معنادار کشورهای عربی در قبال این مسأله: چنین مقولهای را میتوان به عنوان چراغ سبز کشورهای عربی برای حمله به غزه و حتی کمکهای اطلاعاتی و لجستیکی از اسراییل در این جنگ تلقی کرد.
10- اخبار متعدد مبنی بر اعلام آماده باش در ارتش اسراییل و همچنین گردانهای قسام شاخه نظامی جنبش حماس.
11- تمرکز اذهان منطقه به تحولات متعدد دیگر همچون بحران قطر، ولیعهد شدن محمد بن سلمان، همه پرسی کردستان عراق، آزادی موصل، بحران سوریه و... و از سوی دیگر به حاشیه رفتن مسأله فلسطین و کم توجهی کشورهای عربی و اسلامی به فلسطین.
12- طرح «کلاه قرمز» علیه حماس توسط مثلث اسراییل، مصر و تشکیلات خودگردان فلسطین: هدف از این طرح (یا به نوعی مانور) مجبور کردن حماس مبنی بر عدم ورود به جنگ جدید با اسراییل است، لذا یحیی السنوار رییس دفتر اجرایی حماس در نوار غزه، به قاهره رفت و با دحلان به توافقاتی دست یافت.
13- طرح تحریمی 10 تن از نمایندگان کنگره آمریکا علیه ایران و قطر به دلیل حمایت از جنبش حماس: این طرح در 25 ماه می 2017 مطرح شده و علاوه بر حماس، نام جنبش جهاد اسلامی فلسطین نیز آمده است.
ج) موانع جنگ احتمالی در نوار غزه
علی رغم تمامی دلایل مذکور مبنی بر جنگ احتمالی در نوار غزه، این جنگ یک امر محتمل است و نمیتوان به صورت صد در صدی در مورد وقوع آن نظر داد. دلایلی نیز وجود دارند که میتوانند به عنوان یک مانع عمل کرده و از وقوع این جنگ احتمالی ممانعت به عمل آورند. برخی از این موانع عبارتند از:
1- هر دو طرف (حماس و اسراییل) از ورود به جنگ جدی دوری میکنند؛ اسراییل از منظر هزینه زیاد مالی و معنوی این جنگ و حماس نیز از زاویه اوضاع معیشتی بسیار بد نوار غزه.
2- عدم تکمیل دیوار بتنی در مرز نوار غزه: این دیوار که توسط اسراییل با هدف مقابله با عملیاتهای نفوذی و تونلی مقاومت در دست احداث است، هنوز ساخت آن تکمیل نشده است.
3- میانجیگری احتمالی مصر و جریان محمد دحلان بین حماس و اسراییل با هدف توقف جنگ احتمالی و با به تعویق انداختن آن: این مسأله با توجه سفر اخیر هیأت حماس به مصر و توافقاتی که با دستگاه اطلاعاتی مصر و محمد دحلان داشته است، مطرح میشود و دور از ذهن نیست.
نتیجه
حمله نظامی اسراییل به یکی از جبهههای مقاومت، امری بدیهی است اما زمان آن دستخوش تغییر است. به عبارت دیگر، ممکن است دیر و زود داشته باشد اما مفری از آن نیست. حال این جنگ احتمالی با توجه به تحولات شدید پیرامون حماس و نوار غزه طی ماهها و هفتههای اخیر محتملتر است. البته باید توجه داشت که احتمال کم در جبهههای دیگر، نباید طرفهای ذیربط را از جبهه لبنان غافل کرد چرا که برخی اقدامات همچون اجرای مانورهای متعدد از سوی ارتش اسراییل که بعضاً در منطقه شمال فلسطین اشغالی اجرا شده است، با هدف کسب آمادگی و توانایی بیشتر جهت مقابله با حزب الله میباشد. از سوی دیگر ممکن است که اسراییل با پروپاگاندای بیش از حد علیه یک جبهه، هدفش منحرف کردن و گمراهی اذهان و اقدام علیه جبهه دیگری باشد. اما در هر صورت و با توجه به اوضاع کنونی، احتمال جنگ علیه نوار غزه بیشتر میرود.
انتهای پیام/
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس