qodsna.ir qodsna.ir
مقاله/ از پول های نفتی شیخ نشینان تا معماران غربی تحریم

مهم ترین دلایل شکست آمریکا در کارزار «فشار حداکثری» چیست؟

اکنون حذف دلار امریکا از معاملات تجاری که ایران آن را کلید زد و پاشنه آشیل قدرت امریکا شمرده می شود به تعداد زیادی از کشورها تعمیم پیدا کرده و کشورهای روسیه ، چین ، ونزویلا، و چندین کشور دیگر از این الگو تبعیت می کنند. همچنین سلطه امریکا در سطح جهان ریزش قابل توجهی پیدا کرده است.

 

حسین رویوران -کارشناس مسائل بین الملل:

 

تقابل میان ایران و امریکا به اندازه عمر انقلاب اسلامی ایران است  و امریکا از روز بعد از پیروزی انقلاب تا این لحظه دست از توطئه، جنگ، کودتا، حمله مستقیم نظامی، فشارهای همه جانبه و دسیسه های سیاسی و اقتصادی و غیره بر نداشته است؛ اکنون  واشنگتن به راهبرد جنگ اقتصادی هوشمند و فشارهای حداکثری رسیده است اما در این فرآیند تقابل چند دهه چیزی که قابل فهم نیست اینکه چرا این فشارهای طاقت فرسا بر ضد ایران به نتیجه نرسیده است و امریکا نتوانسته نظام اسلامی در ایران را سرنگون یا حداقل رفتار آن را تغییر دهد. در پاسخ به این پرسش بسیار مهم اولین فرضیه ای که به ذهن متبادر می گردد این است که موفقیت ایران در این تقابل چهار دهه برمی گردد به اینکه برنامه ریزی ایران در سازگاری و عبور از فشارهای امریکا سرعت بیشتری از تاثیرگذاری فشارهای گوناگون امریکا بر ضد ایران بوده است. برای درک این مطلب باید شرایط دو طرف تقابل به ویژه در شرایط کنونی را مورد بررسی قرار دهیم و نوع تعامل میان این دو را بررسی نمایید.

 

شرایط کنونی امریکا:

 

شکی نیست که در دوره پس از جنگ دوم جهانی، امریکا بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی در سطح بین الملل بوده است و توان تاثیرگذاری آن در نظام سیاسی جهانی به علت حضور نظامی در سرتاسر جهان و سلطه ای که دارد بیش از هر نظام دیگری شمرده می شده است هر چند که این نظام در حال حاضر ریزش های زیادی پیدا کرده است. عواملی که در این تغییر جایگاه تاثیر گذار بوده متعدد و برخی از آنها داخلی و برخی خارجی است . در ابعاد داخلی تغییر جایگاه دلار به عنوان ارز فراگیر در مبادله جهانی، افزایش بدهی دولت امریکا و کاهش شدید میزان رشد اقتصادی در دو دهه اخیر و مهمترین متغیرهای خارجی عبارتند از بازیابی سلامت به پیکره دولت روسیه در دو دهه اخیر با به قدرت رسیدن پوتین و تلاش روسیه برای حضور جهانی از دروازه سوریه و نیز رشد شگفت انگیز چین در ابعاد مختلف به ویژه در زمینه اقتصادی و ارائه راهبرد کمربند و راه با بودجه ی چهار تریلیارد دلاری برای توسعه همکاری های بین المللی چین در محور جاده های قدیم ابریشم در خشکی و دریا و همچنین موفقیت ایران در عبور از همه موانع و فشارهای امریکا و ایجاد محور مقاومت در منطقه جغرافیایی غرب آسیا در تغییر معادلات جهانی به زیان امریکا تاثیر زیادی داشته است.

 

"ژوزف نای" تحلیلگر غربی اخیرا در نشریه «پراژکت سندکیت» امریکا نوشت: «با روی کار آمدن ترامپ در امریکا و رشد اقتصادی چین، نظام لیبرال در امریکا پایان یافت و اگر بایدن دمکرات در انتخابات آتی امریکا هم رای بیاورد توان احیای لیبرالیزم سلطه امریکا در جهان را نخواهد داشت و ناگزیر به دنبال جایگزینی بجای آن خواهد رفت.» نای معتقد است که امریکا پس از جنگ دوم جهانی دنبال گسترش سلطه جهانی و جهانی سازی بود که در تحقق این دو هدف شکست خورده است. آنچه اکنون برای رئیس جمهور بعدی امریکا در دسترس است ایجاد نهادهای بین المللی مبتنی بر قوانین با عضویت متفاوت برای موضوعات مختلف است. او ادامه می دهد افسانه برتری امریکا و خاص بودن این کشور دچار تزلزل شده است و بسیاری از کشورهای جهان اعتقاد خود را به این مساله از دست داده اند و خیلی از کشورها  که با این توقع به امریکا نگاه می کردند اکنون از تصور قبلی چشم دوختند که امریکا رهبر پر قدرت جهان است. پروفسور "لری بیکر" استاد دانشگاه پنسلوانیا معتقد است که با توجه به تاثیرات گسترده بیماری کرونا بر شرایط اجتماعی، اقتصادی، و حتی نظامی، نظم آتی جهان به موفقیت در مقابله با کرونا بستگی دارد و پر واضح است که امریکا در این بحران تاکنون بدترین نتیجه را گرفته است. ژوزف بوریل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اخیرا اعلام کرده است که مدت هاست که در پایان نظم تحت رهبری امریکا و فرارسیدن قرن آسیایی صحبت شده است اما این اتفاق اکنون پیش چشم ما در حال وقوع است.

 

همه این اظهار نظرها نشان می دهد که قدرت امریکا در سطح بین المللی در حال کاهش است و امریکا رقبای زیادی نیز پیدا کرده است. کسی نمی گوید که امریکا فردا روزی نخواهد بود اما همه متفق القول اند که امریکا توان سابق را ندارد و این فرایند تنزلِ توان در ابعاد مختلف ممکن است در آینده بیش از گذشته باشد.

 

ادامه بحران اجتماعی و سیاسی در داخل امریکا و استمرار شکاف نژادی در این کشور در نتیجه سیاست های ترامپ، همبستگی اجتماعی در این کشور را با خطر جدی روبرو ساخته و با توجه به مسلح بودن مردم بویژه سفید پوستان در جامعه آمریکا امکان بروز جنگ داخلی بعید نیست. همچنین  اعلام ورشکستگی شرکت های بزرگ در امریکا آغاز شده است و در نیمه اول سال ۲۰۲۰ طبق اعلام رسمی دولت امریکا بیش از دوهزار شرکت اعلام ورشکستگی رسمی کرده است و انتظار می رود شرکت های بیشتری در نیمه دوم امسال ورشکسنگی خود را اعلام کنند. شرکت های شاخصی مانند هلدینگ خودروسازی هرتزو عمده ایرلاین ها و هتل ها و رستوران ها و مؤسسات توریستی امریکا به علت پروتکل های کرونا دچار ورشکستگی شده اند و اکثر کارکنان آنها بیکار. طبق اعلام گزارشات رسمی کاخ سفید شاخص های بیکاری در این کشور و نیز کسانی که از دولت درخواست کمک کرده اند بیش از هر زمان دیگری است. کاهش توان امریکا تنها به داخل و در ابعاد اقتصادی محدود نیست بلکه در ابعاد خارجی نیز کاملا خودنمایی می کند.

 

در اروپا بسیاری از شخصیت ها توصیه می کنند که این قاره به چین نزدیک شود و آینده اروپا در گرو همکاری با چین است. چین نیز اخیرا اعلام کرده که در تعاملات تجاری خود با جهان از دلار استفاده نخواهد کرد. دلار پاشنه آشیل امریکاست و تضعیف آن در سطح جهان می تواند برای آمریکا فاجعه بار باشد.

 

شرایط کنونی ایران:

 

مهمترین عوامل ایستادگی ایران در برابر فشارهای همه جانبه امریکا در طول۴۲ سال گذشته اراده سیاسی رهبران استقلال طلب آن، وجود امکانات مادی و صنعتی و کشاورزی گسترده در ایران، اعتقاد اسلامی مردم که توان تحمل فشارها و تلاش برای خروج از آن را تسهیل می کند  و نیز وجود نخبگان علمی و اقتصادی که در فرایند خود کفایی کشور و عبور از فشارها و کمبودها همواره مبتکر بوده اند. قطعا بدون این چهار عامل، ایران توان استمرار در این چند دهه را نمی توانست داشته باشد. غرب به علت ساختار فکری مادی خود همواره عوامل مادی این معادله را درک کرده و تلاش دارد با گسترش دامنه تحریم ها و هوشمند سازی آنها قدرت ایستادگی را از ایران بگیرد و ساختار سیاسی و اجتماعی آن را به سوی تحلیل و فروپاشی پیش ببرد اما همیشه به علت وجود متغیرهای معنوی و اعتقادی مردم ایران و تلاش آنها در جهت خود کفایی، این طرح ها شکست خورده است. توطئه های عظیمی مانند جنگ تحمیلی که هشت سال ادامه داشت و نیز کودتای نوژه و حمله نظامی مستقیم آمریکا که به معجزه طبس مشهور است شاید از مهمترین برنامه ریزی های امریکا برای از بین بردن انقلاب اسلامی بود که همگی با شکست مواجه شدند.

 

یکی از نویسندگان عرب با اشاره به نتایج برنامه ریزی امریکا و عواملش در منطقه در دو دهه اخیر اظهار شگفتی  می کند و در پی کشف راز قدرت یابی ایران و گرفتن نتیجه معکوس از سوی امریکا است و می گوید شیخ نشینها با دستور امریکا ۵۴ میلیارد دلار پرداخت کردند تا صدام حسین را در سال ۲۰۰۳ سرنگون سازند و پس از حضور در عراق دولت ایران را تغییر دهند ولی نتیجه این شد که عراق همپیمان ایران شد، امریکا و شیخ نشین ها میلیاردها دلار در سال ۲۰۰۶ به اسرائیل دادند تا بازوی ایران در لبنان یعنی حزب الله را از بین ببرد اما سه چهارم مردم لبنان در آخرین انتخابات هم پیمان ایران شدند و دولت منتخب لبنان طرفدار ایران شد. امریکا و عواملش در منطقه میلیارها دلار پرداخت کردند ولی نتیجه این شد که ترکیه در چارچوب فرایند آستانه همراه ایران و روسیه شد. شیخ نشین ها یک بار دیگر با قطر برآمدند ولی نتیجه این اقدام این بود که  قطر به ایران نزدیکتر شد و به عنوان بازاری برای کالاهای ایرانی تبدیل شد،. شیخ نشین ها این بار به دستور امریکا با پرداخت صدها میلیارد دلار در پی سرنگونی انصار الله در یمن برآمدند ولی سه چهارم یمن همپیمان ایران شدند و صنعا پایتخت یمن در اختیار متحدین ایران قرار گرفت. شیخ نشینها میلیاردها دلار به ترامپ پرداخت کردند تا توافق هسته ای را لغو کند ولی نتیجه این اقدام این بود که اروپا وَلو شده در ظاهر کنار روسیه و چین قرار گرفت که همپیمان ایران هستند. این اظهارات طنزگونه درباره حوادث منطقه یک واقعیت نهفته را نشان می دهد که درک سیاسی و اجتماعی ایران از منطقه به مراتب از امریکا بالاتر است و امریکا و متحدین آن در منطقه تاکنون از درک دقیق علل گسترش نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه و شکل گیری محور مقاومت  و شکست مکرر آنها در طرح های مختلف عاجز ماندند.

 

یکی از معماران تحریم در دولت اوباما می‌گوید ایران توانست به تحریم‌های آمریکا پاسخ متقابل بدهد و درباره موفقیت راهبرد فشار، تردید ایجاد کند. پیتر هارل از مسئولین ارشد دایره مقابله با کشورهای مخالف آمریکا در وزارت امور خارجه دوره اوباما و از معماران رژیم‌های تحریمی آمریکا می گوید وظیفه او بررسی شکل تحریم‌های مورد استفاده علیه کشورهای مختلف بوده، اما امروز معتقد است که فلسفه تحریم‌ها در دولت ترامپ با دوره‌های پیشین کاملا متفاوت است. هارل در مقاله ای در مجله فارین‌پالیسی نوشت: تردیدی نیست که اصلی‌ترین سلاح دولت ترامپ برای حل مشکلات مختلف، تحریم‌های اقتصادی است.

 

از چین و ایران گرفته تا سوریه و ونزوئلا و روسیه، این تحریم‌ها گسترده است و تجربه نشان داده که تحریم‌ها و سایر ابزارهای اقتصادی تحمیلی در کمپین «فشار حداکثری» ترامپ علیه مخالفان، عنصری محوری است.او نه تنها تحریم‌ها را تهاجمی‌تر و کارسازتر از پیشینیان خود اجرا می‌کند، بلکه از روش‌های جدیدی نیز برای تیز کردن تیغ تحریم‌ها استفاده می‌کند. بررسی دقیق استفاده از تحریم‌های دولت او حاکی از وجود سه روند کلان است. روندهایی که سؤالات مهمی را درباره آینده سازمان اقتصادی آمریکا مطرح می‌سازد.

 

روند یا موج اول، سطح بی‌سابقه‌ای از پرخاشگری اقتصادی را شامل می‌شود. داده‌های گردآوری شده توسط موسسه حقوقی گیبسون، دان و کروچر نشان می‌دهد که ایالات متحده در سال ۲۰۱۸ بیش از ۱۵۰۰ فرد، شرکت و نهاد را به لیست موارد تحریم وزارت خزانه‌ داری آمریکا اضافه کرده است. این میزان ۵۰ درصد بیشتر از سال قبل از آن یعنی سال ۲۰۱۷ بوده است.

 

روند دوم ساختار تحریم‌سازی در دولت ترامپ، افزایش تمرکز او به سیگنال ‌دهی سیاسی و فعالیت دیپلماتیک درباره اجرای تحریم‌های ایالات متحده است.

 

روند یا موج سوم، استفاده روزافزون دولت ترامپ از «اقدامات اقتصادی تحمیلی – خصمانه» علیه کشورهای بزرگ به جای «تحریم» بوده است.

 

اما در نهایت برای هیئت حاکمه آمریکا، مهمترین دغدغه در مورد تحریم‌های ترامپ این است که آیا این تحریم‌های خصمانه و هجومی، برای پیشبرد منافع امنیت ملی ایالات متحده کارایی دارند یا خیر؟ این تردید هنوز هم وجود دارد.

 

مثلا استفاده از تحریم‌ها در صادرات نفت ایران تاثیر روشنی داشته است. اما آیا این تاثیر، نهایتا راهگشا خواهد بود؟ اکنون فروش بیش از ۲ میلیون بشکه‌ای ایران در زمان توافق هسته‌ای برجام کاهش یافته ولی پروژه‌های صندوق بین‌المللی پول با اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۹ با نرخ ۶ درصد منعقد شده است! از سوی دیگر، صادرات نفت ونزوئلا نیز پس از تشدید تحریم‌ها در سال جاری کاهش یافت  اما هنوز مادورو بر سر جای خود باقی است. استفاده هجومی ترامپ از تحریم‌ها، باعث افزایش عواقب ژئوپلیتیک و سیاسی علیه منافع آمریکا شده که خطرات جدیدی را برای اثربخشی آنها در طولانی ‌مدت به ارمغان می ‌آورد.

مهم ‌تر از همه، ترامپ باید این را تشخیص دهد که وقتی اقدامات مربوط به تحریم کشورها را هدف قرار می ‌دهد، مطالبات بیش از حد از کشورهای مورد تحریم، می‌تواند آنها را ترغیب کند تا علی‌ رغم هزینه‌های اقتصادی شدید تحریم‌ها، از دادن امتیاز به آمریکا خودداری کنند.

 

به‌عنوان مثال، بسیارمحال است که ایران با ۱۲ خواست پمپئو موافقت کند و در ماه‌های اخیر با تشدید فشارها، نه تنها گفتگو را رد کرده که به فشارهای ایالات متحده پاسخ داده است.

 

اکنون این سوال مطرح می‌شود که چه ابزار دیگری در دسترس کاخ سفید است؟ و چه زمانی موثر خواهد افتاد؟ این سوال هنوز باقی است که آیا ترامپ مجبور است مسیر خود را اصلاح کند یا یک اشتباه دیگر به اشتباهات گذشته خود بیفزاید. امضای قرارداد همکاری استراتژیک میان ایران و چین که قرار است در آینده نزدیک جزئیات آن مورد توافق قطعی قرار گیرد نشان از ارتقای جایگاه ایران در سطح بین المللی و تلاش قدرت های جهانی در همکاری با آن هستند و شکی نیست که اگر ایران در موضع ضعیفی بود هیچ کشوری ریسک نمی کرد و سرمایه گذاری چند صد میلیاردی در ایران انجام نمی داد و هزینه های واکنش امریکا را تحمل نمی کرد.

 

نتیجه گیری:

 

نتیجه معادله فشار امریکا به ایران در چهار دهه اخیر و ایستادگی و مقاومت ایران در برابر آن روز به روز گزینه های امریکا را محدودتر کرده و انتخاب های ایران را افزایش داده است. امریکا با شکست های پی در پی در زمینه های نظامی و سیاسی و اقتصادی در برابر ایران اعتبار و وجهه خود را در سطح جهان از دست داده و تضعیف شده است  و در مقابل اعتبار ایران و توانمندی های آن در سطح منطقه و جهان افزایش یافته است.

 

اکنون حذف دلار امریکا از معاملات تجاری که ایران آن را کلید زد و پاشنه آشیل قدرت امریکا شمرده می شود به تعداد زیادی از کشورها تعمیم پیدا کرده  و کشورهای روسیه ، چین ، ونزویلا، و چندین کشور دیگر از این الگو تبعیت می کنند. همچنین سلطه امریکا در سطح جهان ریزش قابل توجهی پیدا کرده است. ارسال پنج نفتکش ایران به دریای کارائیب برای کمک به ونزویلا در امریکای لاتین، مبارزه طلبی مهمی از سوی ایران بود که نشان داد دوره امر و نهی امریکا و قبول آن از سوی کشورهای دیگر به اتمام رسیده و شرایط سیاسی جدید در محیط جهانی تغییر قابل توجهی پیدا کرده که ایران در آن نقش ایفا نموده است. در حال حاضر بسیاری از مسئولین امریکا بر این باورند که اعتیاد مسئولین امریکا در به کارگیری سلاح تحریم علیه مخالفان در سطح بین المللی، آن را به ابزاری ناکارآمد تبدیل کرده است . به عبارت دیگر تحریمهای دیمی امریکا در سالهای اخیر بر ضد روسیه، چین ، ایران و حتی اروپا با توجه به تنزل جایگاه اقتصادی امریکا از یکطرف و نیز تلاش این کشورها در ایجاد نوعی خودکفایی داخلی از طرف دیگر، اجازه نمی دهد به امریکا تا نتایج مطلوبی از اعلام این جنگ ها به دست آورد.

 

انتهای پیام/ م.ح