علتچرخش ترور از
مسئولین به نخبگان

«محمد شاهدی»
پژوهشگر حوزه خاورمیانه*:
در 7 آذر 1399 شهید دکتر محسن فخری زاده پدر هسته ای ایران در یک عملیات پیچیده تروریستی به شهادت رسید.در این میان یکی از مهمترین سوالاتی که در ذهن بسیاری شکل گرفت این بود که چرا در دهه 60 مسئولین نخبه نظام ترور می شدند ولی امروزه نخبگان و دانشمندان علمی؟ بنابراین بر آن شدیم به پاسخگویی این پرسش بپردازیم.
در بهمن 57 به رهبری امام خمینی(ره) و با همراهی مردم با بصیرت ایران، رویدادی به وقوع پیوست که جهانیان را شوکه ساخت و تمامی معادلات منطقه ای و بین المللی را دگون ساخت. این انقلاب به قدری برای تحلیلگران و سیاسیون غربی غیرمنتظره بود که حتی نتوانستند آن را پیش بینی و همهی ابعادش را بهدرستی درک کنند. جیمی کارتر رئیسجمهور وقت ایالات متحده در خاطرات خود مینویسد: من از رئیس وقت سازمان سیا که به دلیل پیروزی انقلاب اسلامی از کار برکنار شد پرسیدم:یعنی شما با این همه آدمی که در دنیا دارید، با این همه تجهیزات فوق پیشرفته، با این همه بودجهای که صرف میکنید، نتوانستید انقلاب مردم ایران را پیشبینی کنید؟ او در پاسخ گفت:آنچه در ایران روی داده است یک بیتعریف است، کامپیوترهای ما آن را نمیفهمند.
اما آنچه بیش از پیش بعد از به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی ایران نمایان شد، موج مخالفتها و مزاحمتهای داخلی و خارجی برای ضربه زدن به اصل آرمان انقلاب بود.در این راستا یکی از راههایی که در طول این 41 سال از عمر انقلاب همواره توسط دشمنان داخلی و خارجی برای ضربه زدن به بنیان های اصلی ایران اسلامی استفاده شد ترور است.کلمهی ترور که به معنای وحشت و ترس است به رفتار و اعمال فرد یا گروهی گفته میشود که از راه ایجاد ترس و وحشت و به کار بردن زور و خشونت به دنبال رسیدن به اهداف سیاسی خود هستند.
امام خمینی (رحمهالله) در واکنش به این ترورها آن را دلیلی بر فقدان منطق در مواجهه با انقلاب اسلامی معنا کرده و فرمودند: دلیل عجز شماست که در سیاهى شب، متفکران ما را مىکشید. براى اینکه منطق ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت مىکردید، مباحثه مىکردید. لکن منطق ندارید. منطق شما ترور است. منطق اسلام ترور را باطل مىداند. اسلام منطق دارد. لکن با ترور شخصیتهاى بزرگ ما، شخصهاى بزرگ ما، اسلام ما تأیید مىشود.
مرحله اول:
پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران نظام سلطه غرب با ذهنیتی که از انقلاب و استقلال در دیگر کشورها به دست آورده بود بر آن بود که بتواند بر موج انقلابیون ایرانی به تعبیری سوار شود تا بتواند در جهت گیری ها و تصمیم گیریها تاثیر گذار باشد.در ابتدا کوشید با شخصیت ها،گروهها و جناج های ملی و لیبرال نزدیک به تفکر و اندیشه لیبرال دموکراسی غرب که سابقه تحصیلی در محیط غربی را داشتند ارتباط بگیرند. بنابراین با برگزاری جلسات خصوصی و محرمانه متعدد در داخل و خارج از ایران سعی کردند بتوانند در همان ابتدا، انقلاب را به نوعی به نفع خود مصادره کنند تا آرمان ها و ارزشهای انقلابی ایران نتواند جامعه عمل بپوشاند.
مرحله دوم:
پس از جدایی خط و خطوط های سیاسی و اندیشه ای و اعلام برائت از نوع تفکر لیبرالی برای آینده انقلاب اسلامی ایران، نظام سلطه متوجه شد که از این طریق نمی تواند به اهدافش دست یابد. بنابراین به دنبال اخلال در روند نهاد سازی که لازمه بنیاد یک انقلاب نوپا بود برآمد.اما آنچه به مرور زمان اتفاق افتاد این بود که انقلابیون ایرانی توانستند به سرعت در راه ایجاد نهاد سازی و بازتعریف نهادهای موجود گام بردارند. در این بین با استفاده از گروههای زاویه گرفته از انقلاب چون مجاهدین خلق (منافقین) که سابقه فعالیت های مسلحانه داشتند پروژه حذف شخصیت ها و مسئولین تراز اول و اثر گذار انقلاب ایران به جهت اخلال و توقف نهاد سازی در دستور کار قرار گرفت. شهادت شخصیت های برجسته ای چون: ترور سرلشکر ولیاللّه قرنی، نخستین رئیس ستاد کل ارتش جمهوری اسلامی ایران (3/۲/58)،ترور آیتالله مطهری،رئیس شورای انقلاب و مغز متفکر انقلاب اسلامی (۱1/۲/58)، ترور نافرجام حجتالاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی (4/۳/58)،ترور حاج مهدی عراقی (4/۶/58)،ترور آیتالله قاضی طباطبایی (۱0/۸/58)، ترور آیتالله مفتح (27/۹/58)، ترور ناکام آیتالله خامنهای (6/۴/1360)،بمبگذاری در حزب جمهوری و شهادت آیتالله شهید بهشتی و ۷۲ تن از یاران امام (7/۴/1360)،ترور حجتالاسلام والمسلمین حقانی (7/۴/1360)، بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و ترور شهیدان رجایی و باهنر(8/۶/1360)،ترور آیتالله قدوسی(14/۶/1360)، ترور آیتالله مدنی(20/۶/1360)،ترور حجتالاسلام و المسلمین هاشمینژاد (7/۷/1360)،ترور آیتالله دستغیب (20/۹/1360)، ترور آیتالله صدوقی (11/۴/1361) و ترور آیتالله اشرفی اصفهانی (23/۷/1361) .علاوه بر این بیش از ۱۷ هزار تن از مردم عادی نیز در آماج ترور این جریانها قرار گرفتند. اما با وجود این ترورها علیه شخصیتهای برجسته و نخبه انقلابی در دهه 60 جمهوری اسلامی نشان داد که همواره در مسیر خود استوار ایستاده است و حذف فیزیکی توسط منافقان و ایادی استکبار مانع نشده است تا ایران به سمت اهداف خود گام برندارد.
مرحله سوم:
اما آنچه برای نظام سلطه و دشمنان مسجل شد این بود که حذف فیزیکی شخصیت ها و مسئولین درجه یک کشوری و لشکری هم نتوانست خلل و توقفی در جریان نهاد سازی در انقلاب ایران ایجاد کند تا جایی که به سرعت شاهد جریان رشد علمی در زمینه های مختلف توسط نخبگان و اندیشمندان ایرانی بودیم. چرا که هر روز خبری از دستاوردی جدید در حوزه های مختلف به جهانیان مخابره می شد. بنابراین در این مرحله بود که نظام سلطه حذف فیزیکی صاحبان اندیشه و علم را در دستور کار خود قرار دادند تا شاید بتوانند به گونه ای روند رو به رشد پیشرفت ها را متوقف کند.بنابراین دانشمندان و نخبگان علمی در آماج ترو قرار گرفتند.ترورها در دهه 70 دوباره از سر گرفته شد: ترور اسد الله لاجوردی در در۱۰/6/۱۳۷۷، ترور سپهبد صیاد شیرازی در21/1/13۷۸، ترور دکتر مسعود علیمحمدی در22 /10/1388،ترور دکترمجید شهریاری در 8/9/1389، تروردکتر داریوش رضایینژاد در1/5/1390،ترور دکترمصطفی احمدی روشن در 21 /10/1390 و ترور دکتر محسن فخری زاده در 7 /9/ 1399.
از این منظر می توان گفت اصلی ترین عامل انجام ترورها در ایران از گذشته تا به امروز مهار انقلاب بود.گروههای معاند و در رأس آنها نظام سلطه به خوبی میدانستند که اگر جلوی انقلاب اسلامی را نگیرند، دیری نخواهد گذشت که الگوی انقلابی ایران در تمام جهان اسلام و بلکه کشورهای مستقل جهان صادر و تکثیر خواهد شود. چرا که تصورآنها این بود که در سالهای آغازین انقلاب اسلامی میتوانند با ترور و حذف مسئولین و سیاسیون نظام، انقلاب را با چالش سیاسی مواجه سازند و آن را مهار کنند. بنابراین به هر طریقی که شده از جنگ،تهدید و ترور گرفته تا تحریم و تحریف،تلاش کردند تا جلوی رشد انقلاب را بگیرند تا کشور با چالش های جدی در زمینه های مختلف علمی بویژه تولید دانش هستهای بومی مواجه شود و از طرف دیگر نیز موجب ایجاد ترس در دل هزاران جوان مؤمن انقلابی که در مسیر پیشرفت علمی ایران در سعی و تلاش بودند شود.موضوعی که البته مانند همیشه با خطای محاسباتی آنان همراه بود.بهطوری که این ترورها، خود موجب اقبال بیشتر جوانان به سمت تحصیل در رشتههای مرتبط با دانش و فناوری هستهای شد و نتیجه آنکه به اذعان نهادها و سازمان های بینالمللی به ارتقاء و سرعت رشد علمی ایران در منطقه و جهان منجر شد.
انتهای پیام/م.ح/ت/