جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ 
qodsna.ir qodsna.ir
نگاه روز/

روایتی از عملیات مرصاد

شکست سنگین منافقین و به هلاکت رسیدن بسیاری از آنها در واقع مرهمی بود بر یاس و ناامیدی و درد عقب نشینی و پذیرش قطعنامه. فردای عملیات مرصاد چهره ها مغموم و بهت زده و چشم ها گریان نبود بلکه شادی جایگزین شده بود.

 

خبرگزاری قدس (قدسنا)،  «احمد رضا روح الله زاد» در یادداشتی نوشت:  پنجم مرداد سالروز عملیات مرصاد است. این عملیات در سال 1367 انجام شد. قبل از عملیات مرصاد در عمق خاک عراق در منطقه حلبچه بودیم. از مدت ها قبل صحبت از انجام یک عملیات بزرگ در این منطقه بود که هدف غایی اش سلیمانیه عراق گفته می شد. البته این صحبت هیچگاه رسما از سوی فرماندهان محور تائید نشده بود اما در بین نیروها این صحبت بود. ما خود را در بعد روانی آماده این عملیات کرده بودیم.


در چنین شرایطی بود که ناگهان دستورعقب نشینی داده شد. برای بسیار از نیروها من جمله خود من این دستور قابل پذیرش نبود. ما خود را در شرایط کاملا مسلط بر اوضاع درگیری احساس می کردیم. هرچند ارتش بعث با بمباران شیمیایی حلبچه و شهرک ها و روستاهای اطراف آن جنایت بزرگی را رقم زده بود و بیگناهان زیادی اعم از زن و مرد و بچه کشته شده بودند و زنده ماندگان نیز ناگزیر از تخلیه منطقه شده بودند و در کل منطقه عمومی حلبچه تنها نیروهای نظامی ایران حضور داشتند. اما ما احساس می کردیم باید کار این ارتش خونخوار بعثی و رهبر جنایتکارشان یعنی صدام حسین را با قدرت یکسره کنیم و هم انتقام خون های بیگناه ایرانیان و هم بیگناهان عراقی را بگیریم. لذا دستور عقب نشینی همه را بهت زده کرده بود. خیلی از بچه ها حاضر به اجرای این دستور نبودند و اصرار به ماندن در مواضع داشتند. ناگزیر با آنها صحبت کردم و با اشاره به اولین حدیث کتاب «اسرار آل محمد (ص)» قیس بن هلالی که در آن امیر مومنان علی (ع)  تاکید بر اطاعت از امام جامعه در همه حال، جنگ یا صلح، کرده بودند، این همرزمان را راضی به اجرای دستور عقب نشینی کردم.


پس از عقب نشینی به کرمانشاه رفتیم و در محوطه باز دانشگاه کرمانشاه به طور موقت مستقر شدیم و این در حالی بود که همه مغموم بوده و هنوز بهت از سیمای همه مان قابل مشاهده بود. در همین حال و هوا بود که قرائت پیام امام در مورد پذیرش قطعنامه 598  از رادیو تقریبا همه را فرو ریخت. یکی از بچه ها که شیرازی بود در حالی که دمر روی پتو و در محوطه دانشگاه افتاده بود برای جلو گیری از شنیده شدن هق هق گریه هایش پتو را به دندان کشیده بود. تقریبا همه گریان بودند و حیران به یکدیگر نگاه می کردند. بعضا نگاهشان به یک نقطه قفل شده بود و این در حالی بود که مرواریدهای ارزشمندی برگونه هایشان غلتان بود.


هنوز از این بهت خارج نشده بودیم که رایو خبر سقوط اسلام آباد به دست منافقین را داد. ما همچنان مبهوت، که داستان چیست؟ آن عقب نشینی و نامه دردناک امام انقلاب و اکنون سقوط اسلام آباد! خبر آزاد سازی اسلام آباد خوشحالی را به دل نشاند اما این خوشدلی دیری نپائید. زیرا خبر سقوط مجدد اسلام آباد از رادیو منتشر شد و این خبر که گروهک نفاق به سمت کرمانشاه حرکت کرده است.


درنگ جایز نبود. دستور حرکت داده شد و کمتر از یک ساعت همه نیروها در جاده اسلام آباد بودیم و برای مقابله با جنایتکاران نفاق حرکت کردیم. در 34 کیلومتری اسلام آباد و در منطقه چهار زبر متوقف شدیم. منافقین در تنگه چهار زبر با دفاع رزمندگان اسلام متوقف شده بودند و البته مواضع آنان به گونه ای بود که نوعی برتری نسبت به ما داشتند. جنگنده های دشمن هم پیوسته مواضع ما را بمباران می کردند تا به زعم خود شرایط را برای عملیات منافقین تسهیل کند و کاری که خودش نتوانسته بود در 8 سال قبل انجام دهد یعنی فتح تهران ظرف 48 ساعت، اکنون منافقین با حمایت جنگنده های عراقی انجام دهند!


من با یک تویوتا مشغول حمل مهمات از یک پایگاه تازه تاسیس در کوه های مشرف منطقه چهار زبر، به خط تماس با منافقین بودم. ناگهان یک بمب در جلوی خودرو پر از مهمات من، با فاصله چهل - پنجاه متری و درست وسط جاده فرود آمد اما خوشبختانه عمل نکرد . فرصت خنثی سازی و جابجایی آن نبود لذا خودروها در زیر بمباران دشمن از دو طرف آن با سرعت حرکت می کردند و این در حالی بود که هر لحظه خطر برخورد ترکش بمب های دشمن با آن و یا برخورد خودروهای خودی با آن و انفجارش وجود داشت اما شرایط ایجاب می کرد که این خطر را نادیده بگیریم. هنگام شب و در اولین فرصت این بمب خنثی و جابجا شد.


چرخبال های دو پروانه بزرگ (شینوک) مشغول هلی برن نیروها شدند و همزمان سه یا چهار چرخبال کبرای هوا نیروز عملیات قشنگی را در آسمان به نمایش گذاشتند. این چرخبال ها که من اولین بار عملیاتشان را اینقدر از نزدیک می دیدم مانند یک چرخ فلک بزرگ شهر بازی و البته بسیار بزرگتر تک تک به سمت جلو و پایین حرکت می کردند راکت های متعددی را به مواضع منافقین در پشت تنگه چهار زبر شلیک می کردند و جابی خود را به کبرای دیگر می دادند. دود های رنگین راکت های پرتابی سرخ و بنفش و غیره، قشنگی خاصی را در اسمان آبی ایجاد کرده بود. شاهکار این عملیات را صبح فردا در آن سوی تنگه دیدیم. مواضع منافقین تقریبا در گرگ و میش صبحگاهی فرو ریخت و نیروها موفق شدند از تنگه عبور کنند اما هنر هوانیروز و نیز جنگندهای ایرانی، منافقین را به معنای واقعی لت وپار کرده بود و جسد های سوخته ای که حتی فرصت نکرده بودند از نفربرها خارج شوند، نشان از هنرمندی خلبانان جنگنده ها و هوا نیروز ایرانی داشت.


در همین حین یک جنگنده دشمن در آسمان ظاهر شد و خطر حمله آن به شینوکی که در حال هلی برن نیروها بود بسیار محتمل بود. خلبان آن شینوک تا حد ممکن پایین آمد و به سمت شکاف میان دو کوه در سمت چپ تنگه حرکت کرد. در همین هال یک چرخبال کبری مانورخاصی داد تا توجه جنگنده دشمن به چرخبال هلی برن نیروها جلب نشود. خوشبختانه جنگنده دشمن فقط مواضع را بمباران کرد و سریع از منطقه خارج شد.


تنگه چهار زبر به یُمن این عملیات به تنگه مرصاد تغییر نام یافته است. شکست سنگین منافقین و به هلاکت رسیدن بسیاری از آنها در واقع مرهمی بود بر یاس و ناامیدی و درد عقب نشینی و پذیرش قطعنامه. فردای عملیات مرصاد چهره ها مغموم و بهت زده و چشم ها گریان نبود بلکه شادی جایگزین شده بود. یاد همه شهدای دفاع مقدس و خصوصا شهدای عملیات مرصاد گرامی باد.

 

انتهای پیام/م.ت/


| شناسه مطلب: 358474







نظرات کاربران

فیلم

خبرگزاری بین المللی قدس


خبرگزاری بین المللی قدس

2017 Qods News Agency. All Rights Reserved

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.