معادله پیچیده اسرای رژیم صهیونیستی ، درسهای گذشته و چالشهای امروز نتانیاهو

با ادامه حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه، بنیامین نتانیاهو نخست وزیر این رژیم در برابر یکی از پیچیدهترین چالشهای دوران سیاسی خود قرار گرفته است بطوریکه همزمان با فشار های داخلی و بینالمللی، دولت وی باید بین ادامه جنگ یا پذیرش توافقی دشوار و پرداختن هزینه های سنگین یکی را انتخاب کند.
به گزارش خبرگزاری بین المللی قدس (قدسنا)،ناحوم برنیاع تحلیلگر و مقاله نویس روزنامه عبری یدیعوت آحارونوت، با انتشار مقاله ای تحت عنوان« توافق جامع برای ترمیم آنچه که در اسرائیل ویران شده است» تصریح کرده است، سالها پس از معامله شالیت، بار دیگر مسئله اسرا به یکی از گرههای اساسی سیاست اسرائیل تبدیل شده و این پرسش را مطرح کرده است که آیا نتانیاهو مسیر گذشته را تکرار خواهد کرد یا راهبردی جدید در پیش میگیرد.
به گزارش الایام، این تحلیلگر یهود با اشاره به ماجرای ربوده شدن گیلعاد شالیت نظامی صهیونیست و مبادله او با شمار زیادی از اسرای فلسطینی نوشت: محمد السنوار، یکی از فرماندهان حماس است که زندگی گروگان ها در غزه را به او سپرده است. او همان کسی است که گیلعاد شالیت را 18 سال و نیم پیش ربود و مسئولیت نگهداری او در یک آپارتمان مخفی در خانیونس را به مدت پنج سال بر عهده داشت.
من البته این جزئیات از زندگینامه او را این هفته از یک منبع موثق شنیدم که انتظار میرود اطلاعات کافی داشته باشد. از اینرو بود که به یکباره درباره السنوار و نتانیاهو به فکر فرو رفتم دو شخصیتی که با وجود تفاوتها، قرار است در نهایت سرنوشت هر معامله یا توافقی را مشخص کنند: چه توافق کوچک، بزرگ یا جامع.
نویسنده در ادامه می افزاید: محمد السنوار از ماجرای شالیت آموخته است که صبر نتیجه میدهد: پس از پنج سال اسارت شالیت ، تل آویو 1027 «تروریست»را از زندان آزاد کرد، بیشتر از آنچه حماس در ابتدا درخواست کرده بود.
ایهود اولمرت نخست وزیر وقت به این درخواست پاسخ منفی داد اما نخستوزیر نتانیاهو، تحت فشار افکار عمومی، به آن پاسخ مثبت داد. السنوار همچنین آموخت که او و سازمانش میتوانند رازها را در غزه حفظ کنند چرا که تمام تلاشهای شاباک و ارتش اسرائیل برای پیدا کردن محل نگهداری شالیت شکست خورد.
نویسنده در ادامه خاطر نشان می کند: یکی از افرادی که در قالب این توافق آزاد شد، یحیی السنوار، برادر محمد السنوار بود به طوریکه تصویر او که از پشت پنجره اتوبوس علامت پیروزی نشان میدهد، به یک نماد تبدیل شد.
اکنون هم محمد السنوار آرزوی یک تصویر جدید دارد که تصویر برادرش یحیی السنوار را تحتالشعاع قرار دهد به طوریکه صدها تن از نیروهای حماس در قالب یک کاروان پیروزی طولانی از زندان ها آزاد شوند و خدا را شکر و از او نیز تشکر کنند.
این تصویر قطعاً در ذهن بنیامین نتانیاهو نیز نقش بسته است. معامله شالیت در زمان خود زیبا به نظر میرسید در حالیکه نتانیاهو آن را به یک نمایش احساسی تبدیل کرد که برای نیازهای آن زمانش مناسب بود. اما پس از 7 اکتبر، جامعه اسرائیل تجربهای متفاوت کسب کرده است و اکنون میداند که نیروهای حماس در صورت آزادی چه کارهایی می توانند انجام دهند.
ناحوم برنیاع تحلیلگر یدیعوت آحارونوت می افزاید: هر طرف درس خود را آموخته است: السنوار به دنبال یک معامله جامع با اعلام آتشبس در غزه و آزادی جمعی نیروهای حماس از زندانهاست اما در مقابل، نتانیاهو به دنبال یک توافق کوچک و تقریباً نمادین است که به او اجازه دهد بحران در ائتلاف را پشت سر بگذارد و ادعا کند که جنگ پس از آن ادامه خواهد یافت. این در حالی است که اکنون مردم اسرائیل این پرسش را مطرح می کنند که چگونه ممکن است نتانیاهو بیش از هزار نفر از زندانیان حماس را برای یک سرباز آزاد کند اما برای صد اسرائیلی که در دوره او ربوده شده اند، حاضر به چنین کاری نباشد؟ پاسخ این است که نتانیاهو و همچنین نقشه منافعش نیز تغییر کرده است زیرا کسی که در برابر یک نفر تسلیم شد، اکنون در برابر صد نفر مقاومت میکند.
نویسنده خاطر نشان می کند: در بحث مداوم درباره آزادی گروگانها، استدلالهای مختلفی مطرح میشود. تیم مذاکره و فرماندهی امنیتی ترجیح میدهند در این لحظه یک معامله فراگیر و جامع انجام دهند. دلیل اخلاقی این امر نیز واضح است: یک معامله یا توافق کوچک یا شکست مذاکرات ممکن است به معنای مرگ گروگانهایی باشد که در غزه باقی میمانند. دولتی که آنها را در 7 اکتبر آنها را به این سرنوشت سپرد ، نمیتواند برای بار سوم این کار را انجام دهد چرا که این لکه ننگ و عار هرگز پاک نخواهد شد. دلایل اخلاقی ممکن است دولت کنونی را تحت تأثیر قرار ندهد، اما شاید دلایل عملی مؤثرتر باشند: یک معامله جامع در غزه امنیت را از بار سنگین رها میکند. این معامله به یک جنگ فرسایشی بیپایان خاتمه میدهد که نه استراتژی خروجی دارد و نه هدفی. هر روز کشتهها و زخمیهایی به ارتش اسرائیل تحمیل میشود. شمار "تروریستهایی" که کشته میشوند تقریباً معنایی ندارد: باتلاق خشک نمیشود و آتش متوقف نمیشود.
نویسنده با اشاره به تهدیدات وزیر جنگ رژیم صهیونیستی مبنی بر واردکردن ضربات بی سابقه به حماس در صورت متوقف نکردن شلیک موشکها می افزاید: من اعتراف می کنم . من متوجه نیستم. قوی ترین ارتش خاورمیانه با تمامی تسلیحاتش از هوا، از زمین و دریا به غزه به شکلی همه جانبه حمله ور شده و بیش از 45 هزار نفر را به قتل رسانده است که شماری از آنها کودک و زن و افراد سالخورده هستند. در سرتاسر نوار غزه فقط خانه های بسیار کمی برای سکونت باقی مانده است در حالیکه گویندگان اخبار به تخریب این تعداد نیز تشویق و تحریک می کنند. در همین حال نزدیک به دو میلیون نفر یک و دو بار اخراج شده اند و زمستان را در چادر می گذرانند و سازمان های امدادی از مرگ نوزادان، سوء تغذیه، بیماری های همه گیر و هرج و مرج خبر می دهند. با فرض اینکه همه اینها از منظر عملیاتی موجه باشند دیگر چه ضربه و حمله بی سابقه ای مانده است که انجام نداده باشیم.
ممکن است برخی به 20 ژانویه، روز تحلیف رئیسجمهور ترامپ، چشم دوخته باشند. شاید اجرای طرح محاصره پیشنهادی گیورا آیلند هم امکانپذیر باشد اما باید منطقی باشیم و فرض کنیم ناراحتی مردم غزه، ترامپ را نیز نگران خواهد کرد ضمن آنکه باید پرسید اروپایی ها چه خواهند کرد؟ دموکرات ها در کنگره و دادگاه های لاهه چه خواهند کرد و ارتش اسرائیل توانایی های خود را در سال های آینده روی چه چیزی متمرکز خواهد کرد؟ آیا برای رویارویی احتمالی با ایران آماده خواهد شد یا در جنگ فرسایشی و بی پایان غزه فروخواهد رفت.
یک معامله و توافق جامع ممکن است آرامش کامل را از سمت غزه تضمین نکند، اما به اسرائیل اجازه میدهد به خود را بازیابی کند و به تعهدات اصلیاش نسبت به شهروندانش عمل کند. نتانیاهو در لبنان متوجه این مسئله شد اما سخت در غزه آنرا بفهمد. انتهای پیام/ ع. الف 35
صفحات اجتماعی
اینستاگرام تلگرام توییتر آر اس اس